بخش چهارم: اشارات تفسیری درباره سوره حمد از سایر آثار حضرت امام

تفسیر بِسمِ الله الرَّحمَنِ الرَّحِیمِ

‏ان لحقیقة‏‏ بِسمِ الله الرَّحمنِ الرَّحِیمِ ‏‏ مراتب من الوجود و مراحل من النزول و الصعود، بل لها حقائق متکثره بحسب العوالم و النشئات؛ و لها تجلیات فی قلوب السالکین بمناسبة مقاماتهم و حالاتهم؛ و انّ التسمیة المذکورة فی اول کل سورة من السور القرآنیة غیرها فی سورة اخری بحسب الحقیقة؛ و ان بعضها عظیم و بعضها اعظم و بعضها محیط و بعضها محاط؛ و حقیقتها فی کل سورة تعرف من التدبر فی حقیقة السورة التی ذکرت التسمیة فیها لافتتاحها.‏

‏فالتی ذکرت لِافتتاح اصل الوجود و مراتبها غیر التی ذکرت لِافتتاح مرتبة من مراتبه؛ و انما یعرف ذلک الراسخون فی العلم من اهل بیت الوحی.‏

‏و لهذا روی عن امیر المومنین و سید الموحدین- صلوات الله و سلامه علیه: «ان کل ما فی القرآن فی الفاتحة، و کل ما فی الفاتحة فی ‏‏ بِسمِ الله الرَّحمنِ الرَّحِیمِ ‏‏، و کل ما فیه فی الباء، و کل ما فی الباء فی النقطة، و انا نقطة‏


کتابتفسیر سوره حمدصفحه 201
‏تحت الباء».‏‎[1]‎‏ و هذه الخصوصیة لم تکن لسائر التسمیات، فان فاتحة الکتاب مشتملة علی جمیع سلسلة الوجود و قوسی النزول و الصعود، من فواتیحه و خواتیمه، من ‏‏ الحَمدُ لله ‏‏ الی ‏‏ یَومِ الدِّینِ ‏‏ بطریق التفصیل؛ و جمیع حالات العبد و مقاماته منطویة فی قوله ‏‏ ایَّاکَ نَعبُدُ‏‏ الی آخر السورة المبارکة؛ و تمام الدائرة الموجودة فی الفاتحة بطریق التفصیل موجودة فی ‏‏ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ ‏‏ بطریق الجمع و فی «الاسم» بطریق جمع الجمع، و فی «الباء» المختفی فیها الف بطریق احدیة جمع الجمع، و فی النقطة التی تحت «الباء» الساریة فیها بطریق احدیة سر جمع الجمع؛ و هذه الاحاطة و الاطلاق لم تکن الا فی فاتحة فاتحة الکتاب الالهی، التی بها فتح الوجود و ارتبط العابد بالمعبود.‏

‏فحقیقة هذه التسمیة جمعاً و تفصیلًا عبارة عن الفیض المقدس الاطلاقی و الحق المخلوق به؛ و هو اعظم الاسماء الالهیة و اکبرها، و الخلیفة التی تربّی سلسلة الوجود من الغیب و الشهود فی قوسی النزول و الصعود؛ و سائر التسمیات من تعینات هذا الاسم الشریف و مراتبه؛ بل کل تسمیة ذُکرت لفتح فعل من الافعال کالاکل و الشرب و الوقاع و غیرها یکون تعیناً من تعینات هذا الاسم المطلق، کل بحسب حده و مقامه؛ و لا یکون الاسم المذکور فیها، هذا الاسم الاعظم، بل هو اجلّ من ان یتعلق بهذه الافعال الخسیسة بمقام اطلاقه و سریانه.‏

‏فالاسم فی مقام الاکل و الشرب مثلًا عبارة عن تعین الاسم الاعظم بتعین الآکل و الشارب او ارادتهما او میلهما؛ فان جمیعها من تعیناته؛ و المعینات و ان کانت متحدة مع المطلق لکن المطلق لم یکن مع التعین ‏


کتابتفسیر سوره حمدصفحه 202
‏باطلاقه و سریانه.‏

‏قال بعض المشایخ من ارباب السیر و السلوک ‏‎[2]‎‏- رضوان الله علیه- فی کتابه اسرار الصلاة ما هذه عبارته: «و لا باس للاشارة برد بعض ما حدث بین اهل العلم من الاشکال فی قراءة بسملة السور من دون تعیین السورة، و قراءتها بقصد سورة اخری غیر السورة المقروّة. بلحاظ ان البسملة فی کل سورة آیة منها غیرُ البسملة فی السورة الاخری، لما ثبت انها نزلت فی اول کل سورة الا سورة قراءة.‏‎[3]‎


کتابتفسیر سوره حمدصفحه 203
‏فتعیین قرآنیة هذه الالفاظ انما هو بقصد حکایة ما قراه جبرئیل- علیه السلام- علی رسول الله- صلّی الله علیه و آله- و الا فلا حقیقة لها غیر ذلک.‏

‏و علی ذلک یلزم فی قرآنیة الآیات ان یقصد منها ما قراه جبرئیل، [علیه السلام ]، و ما قرا جبرئیل [علیه السلام ] فی «الفاتحة» حقیقةً بسملة «الفاتحة»؛ و هکذا بسملة کل سورة لا تکون آیة منها الا بقصد بسملة هذه السورة. فاذا لم یقصد التعین، فلا تکون آیة من هذه السورة بل و لا تکون قرآناً.‏

‏«و الجواب عن ذلک کله ان للقرآن کله حقائق فی العوالم و لها تاثیرات مخصوصة؛ و لیست حقیقتها مجرد مقروئیتها من جبرئیل [علیه السلام ] بل ‏


کتابتفسیر سوره حمدصفحه 204
‏المقروئیة لجبرئیل لا ربط لها فی الماهیة؛ و البسملة ایضاً آیة واحدة نزلت فی اول کل سورة؛ فلا تختلف بنزولها مع کل سورة حقیقتها؛ و لیست بسملة «الحمد» مثلًا الا بسملة «الاخلاص».‏‎[4]‎‏ و لا یلزم ان یقصد فی کل سورة خصوص بسملتها بمجرد نزولها مرات؛ و الا یجب ان یقصد فی «الفاتحة» ایضاً تعیین ما نزل اولًا او ثانیاً؛ لانها ایضاً نزلت مرتین. فلا ضیر ان لا یقصد بالبسملة خصوصیة السورة؛ بل لا یضر قصد سورة و قراءة البسملة بهذا القصد ثم قراءة سورة اخری؛ و لیس هذا الاختلاف الا کاختلاف القصد الخارج عن تعیین الماهیات.»‏‎[5]‎‏ انتهی ما اردناه.‏

‏و هذا الکلام منه- قدس الله نفسه الزکیة- غریب؛ فان کلام القائل المذکور انّ تکرر النزول موجب لِاختلاف حقیقة البسملة، و قوله بلزوم قصد ما قرا جبرئیل علی رسول الله- صلّی الله علیه و آله- و ان کان غیر صحیح و لکنک بالنظر الی ما مر ذکره، و التدبر فیما علا امره و انکشف ‏


کتابتفسیر سوره حمدصفحه 205
‏سره یتضح لک حقیقة الامر بقدر الاستعداد، و ینکشف لک ان حقیقة البسملة مختلفة فی اوائل السور. بل التسمیة تختلف باختلاف الاشخاص، و فی شخص واحد باختلاف الحالات و الواردات و المقامات، و تختلف باختلاف المتعلقات؛ و الحمد لله اولًا و آخراً و ظاهراً و باطناً.‏‎[6]‎‏-‏

‏شرح دعای سحر؛ ص 87- 91‏

‏ ‏

‏***‏

‏ باید دانست که ‏‏ بِسمِ الله*‏‏ در هر سوره به حسب مسلک اهل معرفت، متعلق است به خود آن سوره، نه به «استَعینُ» یا امثال آن؛ زیرا که «اسم الله» تمام مشیت است به حسب مقام ظهوری؛ و مقام فیض اقدس است به حسب تجلّی احدی؛ و مقام جمع احدی اسماست به حسب مقام واحدیت؛ و جمیع عالم است به اعتبار احدیّت جمع، که کَون جامع است و مراتب وجود است در سلسله طولیه صعودیه و نزولیه؛ و هر یک از هویّات عینیه ‏


کتابتفسیر سوره حمدصفحه 206
‏است در سلسله عرضیه؛ و به حسب هر اعتباری در اسم، معنای «الله» فرق می کند، زیرا که آن مسمّای آن اسماست؛ و به حسب هر سوره ای از سور قرآن شریف، که متعلّق ‏‏ بِسمِ الله ‏‏ در لفظ و مظهر آن در معناست، معنای ‏‏ بِسمِ الله ‏‏ مختلف شود؛ بلکه به حسب هر فعلی از افعال که مَبدوُّ به ‏‏ بِسمِ الله ‏‏ است، معانی آن مختلف شود، و آن متعلق به همان فعل است؛ و عارف به مظاهر و ظهورات اسمای الهیه شهود کند که جمیع افعال و اعمال و اعیان و اعراض به اسم شریف اعظم و مقام مشیت مطلقه، ظاهر و متحقق است؛ پس در مقام اتیان آن عمل و ایجاد آن متذکر این معنا شود در قلب و سریان دهد آن را تا مرتبه طبیعت و مُلک خود، و گوید:‏‏ بِسمِ الله ‏‏؛ یعنی به مقام مشیت مطلقه صاحب مقام رحمانیت، که بسط وجود است؛ و مقام رحیمیت که بسط مقام کمال وجود است، یا صاحب مقام رحمانیت، که مقام تجلی به ظهور و بسط وجود است؛ و مقام رحیمیت، که مقام تجلی به باطنیت و قبض وجود است: آکلُ و اشرِبُ وَ اکتُبُ وَ افعَلُ کذا و کذا.‏

‏پس، سالک الی الله و عارف بالله در نظری جمیع افعال و موجودات را ظهور مشیت مطلقه و فانی در آن بیند؛ و در این نظر سلطان وحدت غلبه کند و‏‏ بِسمِ الله*‏‏ را در جمیع سور قرآنیه و در جمیع افعال و اعمال به یک معنا داند؛ و در نظری که متوجه عالم فرق و فرق الفرق شود، برای هر‏‏ بِسمِ الله*‏‏ در اوّل هر سوره، و در بَدو شروع هر عملی معنایی ببیند و مشاهده کند غیر دیگری.‏

‏شرح چهل حدیث؛ ص 651- 652‏

‏***‏


کتابتفسیر سوره حمدصفحه 207

‎ ‎

کتابتفسیر سوره حمدصفحه 208

  • ص 56، پاورقی 1.
  • میرزا جواد بن میرزا شفیع ملکی تبریزی(- 1343 ه. ق.) فقیه و عالم بزرگ اخلاق، سالیانی در نجف اشرف از عارف مشهور ملا حسین قلی همدانی درس سلوک و اخلاق فراگرفت و فقه و اصول را در محضر حاج آقا رضا همدانی و دیگران آموخت. در سال 1320 ه. ق. به ایران بازگشت و در قم ساکن گردید. از آثار اوست: اسرار الصلاة، المراقبات، رساله لقاء الله.
  • حقیقت بِسمِ الله الرَّحمنِ الرَّحِیمِ دارای مراتبی از وجود و مراحلی از نزول و صعود است؛ و به حسب عوالم و نشئات حقایق متکثری داشته و در دل سالکان، به مناسبت مقامات و حالات آنان، تجلیاتی دارد؛ و تسمیه ای که در آغاز هر سوره ای از سوره های قرآنی آمده، به حسب حقیقت غیر از تسمیه مذکور در سوره دیگر است؛ بعضی از این تسمیه ها بزرگند و بعضی بزرگتر، برخی محیطند و برخی دیگر محاط؛ و حقیقت معنای تسمیه در هر سوره، از تدبّر در معنای سوره ای که در آغاز آن آمده است، دانسته می شود.بنا بر این آنچه برای گشایش اصل وجود و مراتب آن آمده، غیر از آن است که برای گشایش مرتبه ای از مراتب وجود آمده است و این حقیقت را راسخان در علم از اهل بیت وحی و نبوت دانند و بس؛ و از این رو، از امیر مومنان و سیّد موحدان- صلوات الله و سلامه علیه- روایت شده است:« هر آنچه در قرآن است در سوره فاتحه هست؛ و هر چه در آن است در« با» و آنچه در« با» است در نقطه هست و من نقطه زیر« با» هستم».و این خصوصیت در دیگر تسمیه ها نیست، چه فاتحة الکتاب به طریق تفصیل مشتمل بر تمام سلسله وجود و قوس نزول و صعود است، از فاتحه ها تا خاتمه های آن، و از الحَمدُ لله تا یَومِ الدِّینِ؛ و همه حالات بنده و مقامات او در قول خداوند ایَّاکَ نَعبُدُ تا آخر سوره مبارکه در الرَّحمنِ الرَّحِیمِ به طور جمع و در« اسم» به طریق جمع الجمع؛ و در« با» که الف ذات در آن نهان است به طریق احدیت جمع الجمع؛ و در نقطه زیر« با» که در آن جاری است به طریق احدیت سر جمع الجمع آمده است؛ و این احاطه و اطلاق جز در فاتحه کتاب الهی نیست، که به آن وجود آغاز شد و عابد با معبود مربوط گشت.و حقیقت این تسمیه چه جمعی و چه تفصیلی عبارت است از فیض مقدس اطلاقی و حق مخلوق به توسط آن؛ و این عظیم ترین و بزرگترین اسمای الهی است؛ و خلیفه ای است که سلسله وجود از غیب و شهود، در قوس نزول و صعود را مربی است؛ و دیگر تسمیات از تعینات این اسم شریف و از مراتب آنند؛ و هر تسمیه ای که برای آغاز هر کار از قبیل خوردن و نوشیدن و مقاربت و غیر آن ذکر می شود، تعینی از تعینات این اسم مطلق است، هر کدام بر حسب حد و مقام خود و آن اسم که در چنین تسمیات می آید، این اسم اعظم الهی نیست که این به سبب مقام اطلاق و سریان خود، برتر از آن است که بدین کارهای دون تعلق گیرد.پس اسم، از باب مثال در مقام خوردن و نوشیدن عبارت است از تعین اسم اعظم، که از تعین خورنده و نوشنده یا از اراده خوردن و نوشیدن و یا میل به خوردن و نوشیدن می آید؛ و این امور تماماً از تعینات اسم اعظمند؛ و متعینات گرچه خود با مطلق متحدند؛ اما مطلقی که با قید همراه شده است، دیگر به حالت اطلاق و سریان سابق نیست.یکی از مشایخ سیر و سلوک در کتاب خود، اسرار الصلاة عبارتی بدین شرح ذکر کرده است:« بد نیست به مساله ای اشاره کنیم که محل نزاع اهل علم واقع شده؛ و آن در صورتی است که شخصی بسمله را بدون تعیین سوره خاصی بخواند و یا آن را به قصد سوره ای غیر از آنچه می خواند بر زبان آورد، اشکال از آنجا ناشی می شود که بسمله هر سوره جزئی از آن سوره و غیر از بسمله سوره دیگر است؛ چون ثابت شده که بسمله یک بار در آغاز هر سوره قرآن غیر از سوره برائت نازل شده است.»
  • پس، قرآنی بودن این الفاظ از آن روست که می خواهیم آنچه را جبرئیل- علیه السلام- بر پیامبر- صلی الله علیه و آله- خوانده است تکرار کنیم؛ و گرنه این الفاظ حقیقت دیگری جز آنچه گفته شد، ندارند.بنا بر این، قرآنی بودن آیات، مستلزم آن است که از آنها آنچه جبرئیل خوانده است اراده شود؛ و آنچه جبرئیل در سوره «فاتحه» خوانده، در حقیقت همان بسمله «فاتحه» است نه چیز دیگر؛ و همین طور بسمله هر سوره در صورتی آیه ای از آن سوره خواهد بود که به قصد همان سوره خوانده شود. پس اگر قصد تعیین سوره نباشد، نه آیه ای از سوره قرائت شده است، و نه حتی آیه ای از قرآن.«و پاسخ این ایرادات آن است که مجموع قرآن، حقایقی در عوالم مختلف داشته و از تاثیرات خاصی برخوردار است؛ و حقیقت آن، تنها خوانده شدن توسط جبرئیل نیست، بلکه قرائت جبرئیل ربطی به ماهیت قرآن ندارد. بسمله هم آیه ای واحد است که در آغاز همه سور نازل شده؛ پس، حقیقت آن با نازل شدنش با هر سوره ای تغییر نخواهد کرد و بسمله سوره «حمد» چیزی جز همان بسمله سوره «اخلاص» نیست.
  • اسرار الصلاة؛ ص 230.
  • و نزول مکرر بسمله، به تنهایی مستلزم آن نیست که در هر سوره، بسمله خاص همان سوره اراده شود؛ وگرنه لازم خواهد آمد که در سوره« فاتحه» یکی از دو سوره ای را که بار اول یا بار دوم نازل شد اراده کنیم؛ چه در دو مرتبه ای که این سوره نازل شد، بسمله آن نیز نازل آمد.پس ضرری ندارد که از بسمله سوره ای خاص اراده نکنیم؛ و بلکه قصد خواندن یک سوره بخصوص و قرائت بسمله به همین قصد و بعد خواندن سوره ای دیگر هم بی اشکال است؛ و این چندگانگی، چیزی جز چندگانگی ارادت نیست که از عینیت ماهیات خارج است».و چنین کلامی از ایشان- قدس الله نفسه الزکیه- غریب است؛ چه قائل مورد نظر، تکرار نزول را مایه اختلاف حقیقت بسمله می داند؛ البته قول او که قصد قرائت آنچه را جبرئیل بر پیامبر- صلی الله علیه و آله- خوانده، لازم شمرده است، درست نیست؛ اما تو حقیقت امر را با توجه به آنچه گذشت، به قدر استعداد در خواهی یافت که حقیقت بسمله در آغاز سوره های قرآن مختلف است؛ بلکه تسمیه با اختلاف شخص اشخاص هم اختلاف می یابد؛ و حتی در مورد شخص واحد، با اختلاف حالات و واردات و مقامات وی مختلف می شود و به اعتبار متعلقات هم اختلاف پیدا می کند؛ و الحمد لله اولًا و آخراً و ظاهراً و باطناً.