مقالۀ ششم در بیان و شرح جنود عقل و جهل از بعض وجوه، که مقصود از تحریر این رساله است، نه از جمیع وجوه

و امّا روایات

فَمِنهَا ‏عَن ‏‏مُحَمَّدِ بنِ یَعقُوبَ ‏‏ـ قدِّس سرُّه ـ بِاسنادِهِ عَن ‏‏ابِی عَبدِاللّهِ ‏‏ـ عَلَیهِ‏‎ ‎‏السلامُ ـ قالَ: ‏«مَن زَهَدَ فِی الدُّنیا اثبَتَ الله الحِکمَةَ فِی قَلبِهِ، وَ انطَقَ بِهَا لِسَانَهُ،‎ ‎وَ بَصَّرَهُ عُیُوبَ الدُّنیَا داءَها وَ دَواءَها، وَ اخرَجَهُ مِنَ الدُّنیَا سالِمَاً الَی دارِ‎ ‎السَّلامِ».‎[1]‎

‏از زهد در دنیا و اعراض از آن نور حکمت که راهنمای طریق سعادت و‏‎ ‎‏وصول به مقام کمال انسانیّت است، در قلب ثابت و برقرار شود، و از قلب جریان‏‎ ‎‏به زبان پیدا کند، چنانچه در باب اخلاص نیز وارد است که: «کسی که چهل روز‏‎ ‎‏برای خدا خالص شود، چشمه های حکمت از قلبش به زبانش جریان پیدا‏‎ ‎‏کند».‏‎[2]‎

‏اخلاص نیز با زهد حقیقی در ترک آمال و مقاصد خود شریک است، و‏‎ ‎

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 307
‏حقیقت حکمت با ظلمت خودخواهی و خودبینی مضادّ و منافر است، و نیز تا‏‎ ‎‏محبت دنیا و زخارف آن در قلب است، از عیوب آن محتجب است؛ زیرا که پردۀ‏‎ ‎‏محبّت ضخیم ترین حجابها است، چنانچه گفته اند: ‏«حُبُّ الشَّیءِ یُعمِی وَ‎ ‎یُصِمُّ».‎[3]‎

‏تا محبت دنیا و رغبت به آن در قلب جایگزین است، عیبهای آن، همه حسن‏‎ ‎‏می نماید و زشتیهای آن جمیل و جمال نمایش دهد. آن روزی خدای تعالی‏‎ ‎‏عیبهای آن را به ما بفهماند، و درد و درمان را به ما ارائه دهد که قلب را از محبّت‏‎ ‎‏دنیا تهی و از سرخ و زرد آن اعراض کنیم. پس چون این حجاب غلیظ خرق شد،‏‎ ‎‏عیبهائی که به صورت خوبی و نیکوئی و جمال خودنمائی کرده بود، از پرده‏‎ ‎‏بیرون افتد و چون انسان درد و درمان را فهمید، راه سلوک بر او روشن شود و‏‎ ‎‏طریق اصلاح برای او آسان گردد. ‏

‏و چون که حبّ دنیا راس تمام خطایا است، با زهد در دنیا سلامت نفس‏‎ ‎‏حاصل شود و اگر زهد حقیقی برای انسان دست ‏‏[‏‏دهد‏‏]‏‏، به همه معنی سالم و‏‎ ‎‏بی عیب از دنیا به دار سلامت خارج شود؛ چون که تمام عیبها از تعلّقات حاصل‏‎ ‎‏شود، و چون تعلّق به غیر عزّ قدس نباشد، سلامت مطلقه رخ دهد.‏

‏وَ بِاسنادِهِ عَن ‏‏حَفصِ بنِ غِیاثٍ‏‏ عَن ‏‏ابِی عَبدِاللّهِ‏‏ ـ عَلَیهِ اَلسَّلامُ ـ قالَ: ‏«سَمِعتُهُ‎ ‎یَقُولُ: جُعِلَ الخَیرُ کُلُّهُ فِی بَیتٍ وَ جُعِلَ مِفتاحُهُ الزُّهدَ فِی الدُّنیا. ثُمَّ قالَ: قالَ‎ ‎رَسُولُ اَلله ـ صَلَّی الله عَلَیهِ وَ آلِهِ ـ : «لا یَجِدُ الرَّجُلُ حَلاوَةَ الایمانِ حَتَّی لا‎ ‎

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 308
یُبالِیَ مَن اکَلَ الدُّنیا»، ‏ثُمَّ قالَ ‏‏ابُو عَبدِاَللّهِ ‏‏ـ عَلَیهِ السلامُ ـ : ‏حَرامٌ عَلی قُلُوبِکُم ان‎ ‎تَعرِفَ حَلاوُةَ الایمانِ حَتّی تَزهَدَ فِی الدُّنیا».‎[4]‎

‏و از این حدیث معلوم شد که رسیدن به خیرات و سعادات، بی قطع علاقه از‏‎ ‎‏دنیا و زهد در آن میسّر نشود، و تعلّق به دنیا و رغبت به آن، اصل اصول شقاوت‏‎ ‎‏و احتجاب است. و نیز معلوم شود که زهد مفتاح باب خیرات است، و چنانچه‏‎ ‎‏سابق براین ذکر شد، خود زهد مقصود بالذات نیست، چنانچه مفتاح، خود‏‎ ‎‏مقصود بالذات نیست، بلکه برای فتح باب است. پس فتح بابِ سعادت و‏‎ ‎‏معرفت با زهد شود.‏

‏پس از آن، حضرت ‏‏صادق‏‏ ـ علیه السلام ـ خود به طور اختصار، اوّل درجۀ‏‎ ‎‏زهد و اوّل درجۀ خیرات را بیان فرمود، و از حضرت رسول ـ صلّی اللّه علیه و‏‎ ‎‏آله ـ نقل فرمود که حلاوت و شیرینی ایمان را کسی نمی یابد، مگر با زهد و عدم‏‎ ‎‏مبالات به امثال ماکولات این دنیا، و تا از منزل حیوانی و بطن و فرج نگذرد، به‏‎ ‎‏مقام روحانی و منزل انسانی نخواهد رسید.‏

‏ما اکنون که در درجۀ حیوانات و منزل بهائم هستیم، از حقیقت ایمان بلکه‏‎ ‎‏اسلام، جز اسمی و حرفی نمی دانیم از این معنی، حلاوت و شیرینی ایمان را‏‎ ‎‏نمی فهمیم. تا قلب ذائقه پیدا نکند، چشیدن حلاوت برای آن میسور ‏‏[‏‏ نیست‏‏]‏‏؛ و‏‎ ‎‏تا در منزل حیوانیت است، قلبی نیست تا ذائقه‏‏[‏‏ ای‏‏]‏‏ داشته باشد.‏


کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 309
‏وَ بِاِسنادِهِ عَن ‏‏ابِی عَبدِاَللّهِ‏‏ ـ عَلَیهِ السَّلامُ ـ : ‏انَّ فِی کِتابِ عَلِیٍ ـ عَلَیهِ اَلسَّلامُ‎ ‎ـ : «انَّما مَثَلُ الدُّنیا کَمَثَلِ الحَیَّةِ؛ ما الیَنَ مَسَّها وَ فِی جَوفِها السَّمُّ النّاقِعُ!‎ ‎یَحذَرُها الرَّجُلُ العاقِلُ، وَ یَهوِی الَیها الصَّبِیُّ الجاهِلُ».‎[5]‎

‏امیرالمومنین ‏‏ـ علیه السلام ـ که عارف به مقامات روحانی و هادی طرق‏‎ ‎‏انسانیّت است و باطن و ظاهر اشیاء پیش او آشکارا و ظاهر است، دنیا را از هر‏‎ ‎‏کس بهتر می شناسد. او می داند که دنیا ظاهرش فریبنده و لذّت بخش است، ولی‏‎ ‎‏در هر لذّتی بازماندن از سعاداتی است و فرو رفتن در مهالکی است که غافلِ‏‎ ‎‏جاهل آن را نمی داند و باور نمی کند. طفلی که جز ظاهر تمیز چیزی نمی دهد،‏‎ ‎‏ماری خوش خط و خال را که ببیند، با کمال عشق و اشتیاق به سوی آن روان‏‎ ‎‏شود، و هر چه او را تحذیر کنند، باورش نمی آید. ‏

‏بیچاره بر هلاک تن خویشتن عجول‏‎[6]‎

‏این همه پیران طریقت و سالکان راه هدایت و راهنمایان انسانیت و کتب‏‎ ‎‏آسمانی و صحف انبیاء عظام و اخبار اولیاء کرام و نصیحت اهل معرفت و‏‎ ‎‏اصحاب قلوب در قلب ما غافلان جاهل هیچ تاثیری نکرده و نمی کند، و ظاهر‏‎ ‎‏خوش خط و خال آن و زینتها و زخارف آن ما را از زهر کشنده ای که در باطن‏‎ ‎‏دارد غافل کرده، روزی کشف باطن آن بر ما شود که احتراز از مفاسد آن ممکن‏‎ ‎

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 310
‏نباشد؛ زیرا که صورت آن نقش باطن شده و فطرت پاک و پاکیزه آلوده به آن شده‏‎ ‎‏است؛ همان طور که طلا با مواد دیگر مخلوط شود که تا آن را ذوب نکنند، نتوان‏‎ ‎‏خالص آن را بیرون آورد و طلای خالص را به دست آورد. فطرت انسانی چون‏‎ ‎‏معدن طلا و نقره خالص است: ‏«النّاسُ مَعادِنُ کَمَعادِنِ الذَّهَبِ وَ الفِضَّةِ».‎[7]‎

‏و در فطرت خالصه جز حبِّ حق تعالی ـ که کمال مطلق است ـ نیست، و‏‎ ‎‏چون با محبت غیرِ حق تعالی اختلاط پیدا کرد، از خلوص خارج شود. و بدتر و‏‎ ‎‏بالاتر اختلاط، آن است که با محبّت دنیا و طبیعت آمیخته و آلوده شود؛ که چون‏‎ ‎‏این آمیختگی و آلودگی دست داد، به کلّی صفحۀ قلب را که به حسب فطرت،‏‎ ‎‏صافی بود، زنگار بگیرد و هیچ حقیقتی در او به آن طور که هست، نمایش پیدا‏‎ ‎‏نکند، بلکه یا اصلاً از حقایق در آن نقشی واقع نشود، و یا به طور اعوجاج و‏‎ ‎‏انحراف واقع ‏‏[‏‏شود‏‏]‏‏ ‏‏«‏فَامَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم زَیغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنهُ ابتِغَاءَ‎ ‎الفِتنَةِ وَ ابتِغَاءَ تَاوِیلِهِ‏»‏‏.‏‎[8]‎

‏قلوب معوجۀ منحرفه که مختلط با هواهای نفسانیّه و حبّ نفس و دنیا شده‏‎ ‎‏است، تاویل کتاب شریف الهی و تاویل آیات تدوینیّه؛ بلکه تکوینیّه را بر طبق‏‎ ‎‏هواهای نفسانیه خود کنند، و این تفسیر به رای است که تصرّف شیطان و نفس‏‎ ‎‏در آن دخالت دارد، و این تفسیر باطل و حرام است.‏

‏تاویل کتاب الهی که عبارت از برگرداندن صورت به معنی و قشر به لُبّ‏‎ ‎‏است، به طور کمال میسَّر نشود، مگر برای آنان که خود آنها منحرف و معوج‏‎ ‎‏نباشند، و جز نور حق ـ تعالی شانه ـ در قلب آنها چیزی نباشد، و به مقام مشیّت‏‎ ‎

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 311
‏مطلقه و فنای مطلق که مقام تاویل است، رسیده باشند. و آن نیست مگر ‏‏[‏‏برای‏‏]‏‎ ‎‏رسول مکرَّم و خلفای مقدَّس او - علیهم الصلاة و السلام ـ که آنها راسخان در‏‎ ‎‏علم و معرفتند‏‎[9]‎‏ ‏‏«‏وَ مَا یَعلَمُ تَاوِیلَهُ الاَّ الله وَ الرَّاسِخُونَ فِی العِلمِ‏»‏‏.‏‎[10]‎

‏و این مطلب را تفصیلی سزا است که اکنون از آن معذورم، ‏وَالحَمدُ لله اوَّلاً‎ ‎وَ آخِرَاً.

‎ ‎

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 312

  • )) امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمودند: کسی که در دنیا زهد پیشه کند، خداوند حکمت را در قلبش  ثابت کرده، و زبانش را به آن گویا نموده، و عیبهای دنیا و درد و درمان آن را به او بنمایاند، و او را از آن سالم به دار السَّلام بیرون برد. (اُصول کافی، ج 2، ص 104، باب ذمّ الدّنیا و الزّهد فیها، ح 1).
  • )) متن این حدیث نبوی متواتر، چنین است: «ما اخلَصَ عَبدٌ لله ـ عَزَّ وَ جَلَّ ـ اربَعِینَ صَباحَاً الاَّ  جَرَت یَنابِیعُ الحِکمَةِ مِن قَلبِهِ عَلی لِسانِهِ». (بحار الانوار، ج 67، ص 243ـ242، ح 10).
  • )) حُبّ به چیزی، محبّ را کور و کر می کند.(بحار الانوار، ج 74، ص 165، کتاب الرّوضة، باب ما جمع من مفردات کلماته ـ صلّی اللّه علیه و آله ـ ،  ح 2).البتّه متن حدیث نبوی در بحار الانوار چنین است: «حُبُّکَ لِلشَّیء یُعمِی و یُصِمُّ».
  • )) حفص بن غیاث گفت: از امام صادق ـ علیه السلام ـ شنیدم که میفرمود: تمام خیر در خانه ای قرار داده  شده، و کلید آن، زهد در دنیا است. سپس فرمود: پیامبر خدا ـ صلّی اللّه علیه و آله ـ فرمودند: انسان شیرینی ایمان را نمی یابد مگر آنکه باکی نداشته که چه کسی دنیا را خورده است. سپس امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود: حرام است بر قلبهای شما که شیرینی ایمان را بشناسد مگر آنکه در دنیا زهد بورزد. (وسائل الشیعة، ج 16، ص 12، باب 62 از ابواب جهاد النفس، ح 5).
  • )) امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمودند: همانا در کتاب علی ـ علیه السلام ـ آمده است: به درستی که مَثَل  دنیا، مانند ماری است که به گاه لمس کردن، بسیار نرم است، در حالیکه درون آن را سَمّی کشنده، پُر کرده است، انسان عاقل از آن پرهیز می کند، ولی طفل نادان به آن تمایل پیدا می کند. (اُصول کافی، ج 2، ص 104، باب ذمّ الدّنیا و الزّهد فیها، ح 22).
  • )) تمام بیت سعدی این است:گنجشک بین که صحبتِ شاهینَش آرزوست          بیچاره در هلاک تن خویشتن عجول (کلیّات سعدی شیرازی، ص 627، طیّبات).
  • )) مردم معدنهایی هستند مانند معدنهای طلا و نقره. (مُسنَد احمد بن حنبل، ج 2، ص 529).
  • )) و اَمّا آنهایی که در دلهای ایشان، میل به باطل است، بسبب فتنه جویی و میل به تاویل، از متشابهات  پیروی می کنند.  (آل عمران / 7).
  • )) در روایت از امام صادق ـ علیه السلام ـ است که فرمودند: «نَحنُ الرَّاسِخُونَ فیِ العِلمِ، وَ نَحنُ نَعلَمُ  تَاوِیلَهُ» یعنی: ما راسخان در علم هستیم، و ما تاویل قرآن را می دانیم. (اُصول کافی، ج 1، ص 166، کتاب الحجَّة، باب 22، ح 1. و نظیر آن است ح 3ـ2 از همان باب).
  • )) و تاویل آن را جُز خدا، و استواران در علم نمی دانند.  (آل عمران / 7).