چکیده
شکلگیری جوامع بشری مدرن همواره نقش حزب و گروههای سیاسی نقشی غیر قابل انکار بوده است. در ایران نیز این نقش از بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و در طی روند تغییراتی که از ابتدای انقلاب به بعد شکل گرفته، نقشی درخور تعمق است. یکی از اصلیترین برهههای تاریخ انقلاب اسلامی، برههای بود که احزاب اصلاحطلب با مرکزیت حجتالاسلام و المسلمین سید محمد خاتمی و ذیل گفتمانی با محوریت شخص ایشان به روی کار آمدند.
این برهه از تاریخ انقلاب اسلامی که هشت سال به طول انجامید، یکی از چالشبرانگیزترین و پرحادثهترین سالهای پس از پیروزی انقلاب بوده است. از سویی گفتمانی در ایران به هژمونی رسیده بود که شعارهای اصلی انقلاب همچون مردمسالاری، آزادی و ... را در خود جای داده بود و از سوی دیگر با توجه به روند تغییراتی که در سراسر جهان شکل گرفته بود و فاصله گرفتن از شرایط انقلابی، با این تفکر که نیاز جامعه ایرانی داشتن روابط عادلانه و آزاد با همه جهان است، مسائل و رویکردهای فکری و نظری دیگری را در خود پذیرا شد. گفتمان اصلاحطلبی در ایران در طول هشت سال حضور در رأس قدرت اجرایی کشور با بحرانهای بسیار بیرونی و درونی مواجه بود.
در این پژوهش همانطور که از عنوان آن پیداست ما به علل بیرونی نمیپردازیم، اما علل درونی: از آن رو که تئوریسینهای گفتمان اصلاحات هرگز بر سر ارائه تعریفی مشخص از عناصر بنیادین این گفتمان با هم همدل نشدند و همواره در درون این گفتمان اختلافنظرهای بسیار و اساسی بر سر مفاهیم وجود داشت که در نهایت همانطور که در این رساله نشان خواهیم داد علت اصلی از دست رفتن هژمونی گفتمان اصلاحطلبی را فراهم آورد. پژوهش حاضر میکوشد در چهارچوب "نظریه لاکلائو و موفه" و با بکارگیری روش گفتمانی، ریشههای اصلی از دست رفتن هژمونی این گفتمان را به عنوان یک "متن" در بستر شرایط درون گفتمانی تحلیل کند.
پایان نامهآسیب شناسی گفتمان اصلاحات بر اساس منطق درونیصفحه 1