فصل دوم / خاطرات هاشم امانی

خروج رضاشاه از کشور و رونق عزاداری ها در محرم

‏اولین محرم بعد از رفتن رضاشاه مردم توانستند به کوچه و خیابان بیایند و عزاداری ‏‎ ‎‏کنند؛ چون به طور کلی عزاداری ممنوع بود و حتی یک صدای یا حسین به صورت ‏‎ ‎‏علنی از شهر شنیده نمی‌شد. ما در بازار بودیم حاج آقای سعیدیان که فرد متدینی بود، ‏‎ ‎‏نزدیک میدان شاه قدیم خیابان اسماعیل بزاز در یکی از کوچه‌های فرعی آن جا روضه ‏‎ ‎‏خوانی سالانه داشت. من با پدرم به مجلس روضه خوانی ایشان در ایام محرم می‌رفتیم. ‏‎ ‎

کتابامام خمینی و هیات های دینی مبارزصفحه 36
‏با این که مراسم در کوچه پس کوچه‌ ها برپا می‌شد، این‌ ها از بین خودشان چند نفر ‏‎ ‎‏مامور گمارده بودند در طول کوچه و خیابان که مراقب باشند و اگر پاسبانی از آن جا‏‎ ‎‏رد شد این ‌ها نفر به نفر به همدیگر گزارش می‌دادند و با اشاره می‌فهماندند که مثلا‏‎ ‎‏‌صدایتان را آرام کنید چون پاسبان از سرِ کوچه و یا خیابان رد می‌شود و احتمالا‌ ممکن ‏‎ ‎‏است این طرف بیاید و صدای گریه شما را بشنود؛ یعنی این اندازه تنگنا و فشار وجود ‏‎ ‎‏داشت. در سال اول مردم هیچ گونه آمادگی نداشتند. پرچم‌ ها و بیرق‌ ها و وسایل ‏‎ ‎‏عمومی عزاداری سال ‌های سال متروک و فرسوده شده بود. مردم برای سینه زنی لخت ‏‎ ‎‏بیرون آمده بودند. پیراهن ‌های سیاه که در مراسم مرسوم بود و جلوی آن برای سینه زنی باز بود، نداشتند. همین طور لخت و با حالت هیجانی غیرقابل تصور بیرون آمده بودند. ‏‎ ‎‏این مسائل برای مردم قابل تصور نبود که بعد از سال ‌ها فشار و تنگنا بتوانند به خیابان ‏‎ ‎‏بیایند و سینه زنی کنند و یا حسین بگویند. در سال‌ های ممنوعیت عزاداری، ‏‎ ‎‏روضه ‌خوانی خانه مرحوم خویی را هم از سال‌های 1315 و 1316، تعطیل کردند. ‏‎ ‎‏مرحوم خویی از شخصیت ‌های شاخص و بارز بود که در ابتدای مشروطیت از خوی ‏‎ ‎‏نماینده شد. خانه ایشان در خیابان ناصرخسرو بود و من با پدرم در دهه محرم برای ‏‎ ‎‏شرکت در روضه خوانی به منزل ایشان می‌رفتیم. نتیجه این که مردم بعد از فشارهای ‏‎ ‎‏چندین ساله جستجوگر شده و در پی این بودند که در یک جایی بتوانند عقده‌ ها‌ی ‏‎ ‎‏چندین ساله را بگشایند.‏

کتابامام خمینی و هیات های دینی مبارزصفحه 37