فصل دوم / خاطرات هاشم امانی

فعالیت های دکتر بقایی

‏در جریان انتخابات مجلس‏‎[2]‎‏، مرحوم آیت ‌الله کاشانی در تبعید بود. در این ایام جریان ‏‎ ‎‏تازه ‌ای آغاز شد و آن ورود دکتر مظفر بقایی‏‎[3]‎‏ به صحنه بود که عنوان می‌کرد برای ‏‎ ‎‏راستی و آزادی قیام کرده است. او در اجتماعات مردمی سخنرانی می‌کرد. بیشتر ‏‎ ‎‏سخنرانی‌ هایش هم در منزل تیمور طلایی واقع در خیابان سعدی یا فردوسی بود.‏

‏بقایی عنوان می‌کرد که ‌ای مردم! احزاب و جمعیت ‌ها در گذشته به شما دروغ ‏‎ ‎‏گفته‌ اند و من می‌خواهم با راستگویی گذشته‌ ها را جبران کنم. او جوان‌ ها را به همکاری دعوت می‌کرد و از ناموفق بودن مشروطه و عدم دخالت جوانان در امور دولتی و ‏‎ ‎‏حکومتی در حکومت ‌های سابق سخن می‌گفت. او می‌گفت که اگر دیدید «ریش ‏‎ ‎‏جوگندمی ‌ها» صحبت می‌کنند کفش ‌هایتان را زیر بغل تان بگذارید و از آن‌ها فاصله ‏‎ ‎‏بگیرید. از مشکلات آن روزها این بود که مسائل مربوط به امور سیاسی و حتی قیام ‏‎ ‎‏حضرت آیت ‌الله کاشانی و جمعیت فداییان اسلام، مواجه شدن با منفی‌ گرایی عده زیادی ‏‎ ‎‏از جمعیت ‌ها، یعنی مردم مسلمان بود. این‌ ها به دلیل ناموفق بودن در جریان مشروطه و ‏‎ ‎‏یاس حاصله از آن جریان عنوان می‌کردند که مرحوم شیخ فضل ‌الله نوری را اعدام ‏‎ ‎

کتابامام خمینی و هیات های دینی مبارزصفحه 45
‏کردند؛ جمعیت‌ های تازه‌ای وارد صحنه شدند و مسائل دینی به طور کلی توسط این‌ ها‏‎ ‎‏کنار گذاشته شد. آن‌ ها می‌گفتند که ما هیچ تکلیفی نداریم و در این مورد دخالت ‏‎ ‎‏نمی‌کنیم و کار ما به غیر از آب به آسیاب دشمن ریختن هیچ فایده‌ ای ندارد. بدین ‌گونه ‏‎ ‎‏مردم را به طور قاطع و صریح از دخالت در امور منع می‌کردند. عناوین مختلفی هم ‏‎ ‎‏نقل می‌کردند؛ مثلا این که حضرت علی(ع) می‌فرماید: در فتنه مثل بچه شتر باشید که ‏‎ ‎‏نه پشت داشته باشد تا بار ببرد و نه پستان داشته باشد که شیر بدهد. این موضوع یکی ‏‎ ‎‏از مشکلات بزرگی بود که جمعیت ‌های مسلمان با آن مواجه شده بودند و این آقایان ‏‎ ‎‏هم تاحدی و به دلایلی درست می‌گفتند. از طرفی هیچ‌ گونه اعتمادی به جمعیت‌ ها و ‏‎ ‎‏احزاب غیراسلامی هم نبود. آن‌ها آدم‌های دروغگویی بودند و می‌گفتند: ما در زمان ‏‎ ‎‏غیبت هیچ تکلیفی نداریم. ‏

‏در جریان مشروطه با این که مردم در امر انتخابات دخالت کردند و برای تشکیل ‏‎ ‎‏حکومت مشروطه و مجلس آن همه زحمت و فداکاری نشان دادند، ولی به آن شکل ‏‎ ‎‏ناموفق در آمد. مرحوم آیت ‌الله بهبهانی را ترور کردند. درباره مرحوم طباطبایی که از ‏‎ ‎‏سردمداران نهضت مشروطه بود، می‌گفتند که خیلی مایوس و پشیمان شده بود و ‏‎ ‎‏استغفار می‌کرد. یا می‌گفتند: ما انگور ریختیم سرکه شود، شراب شد. نوه مرحوم آخوند ‏‎ ‎‏از علمای بزرگ و معروف بود، می ‌آمد بازار و در حجره‌ پدرم می‌نشست و می‌گفت: ‏‎ ‎‏وقتی پدرم (مرحوم رستم ‌آبادی از علمای رستم ‌آباد) سوار چهارپا می‌شد و برای درس ‏‎ ‎‏می‌رفت، هنگامی که به جلوی مجلس می‌رسید راه را کج می‌کرد و از جلوی مجلس رد ‏‎ ‎‏نمی‌شد و می‌گفت: من با چشم باطن می‌بینم که شیاطینی بالای این مجلس چگونه ‏‎ ‎‏ورجه ورجه می‌کنند و برخوردشان چگونه است. حالا چطور این مردم را متقاعد ‏‎ ‎‏می‌کنید که بیایند و در امور به این شکل و تا این حد دخالت کنند.‏

کتابامام خمینی و هیات های دینی مبارزصفحه 46

  • . انتخابات دوره شانزدهم از 29 بهمن 1328 اغاز و در 29 بهمن 1330 ش. پایان یافت.
  • . مظفر بقایی کرمانی، فرزند شهاب در سال 1278 ش در کرمان متولد شد و در آبان 1366 فوت کرد.