فصل سوم / خاطرات سعید امانی همدانی

درگذشت آیت الله بروجردی و تعیین مرجع تقلید در میان مردم

‏ حاج آقا، شما به عنوان یک فرد معتقد که طبیعتا بعد از فوت مرجع تقلید، اولین ‏‎ ‎‏دغدغه شما این بوده که مرجع تقلید شما چه کسی باشد، چه تلاشی انجام دادید؟‏

‏ تلاش همین بود دیگر، مردم هم سعی می ‌کردند، البته به طور کلی دست این ‏‎ ‎‏حکومت شاهنشاهی تقریبا برای مردم رو شده بود.‏

‏مرحوم حاج مهدی عراقی پس از یک مدتی که از فعالیت سیاسی کناره گیری کرده ‏‎ ‎‏بود و هیچ فعالیتی نداشت، با اولین ملاقاتی که با امام کرده بود تحت تاثیر قرار گرفته ‏‎ ‎‏بود. آقای عسگر اولادی بودند یا نبودند، البته خود مرحوم شهید عراقی خودش با ما‏‎ ‎‏ارتباط داشت منزل پدر حاج مهدی عراقی، روبروی کوچه ما، نزدیک گذر لوطی دست ‏‎ ‎‏چپ بود. یک ارتباط همسایگی و آشنایی را اصلا از پیش داشتیم، درقدیم داشتیم، که ‏‎ ‎‏حالا در زمان شهید نواب صفوی، این ارتباط ارتباط تنگاتنگ بود‏

‏ یعنی هیات خاصی بود که شما با هم آشنا شدید.‏

‏ خوب در حقیقت یکی همین همسایگی بود و یکی هم همین ارتباط با نواب و ‏‎ ‎‏اخوی ما و حاج آقا صادق این ارتباطات به طور قهری کم کم بیشتر شد.‏

‏ شهید عراقی خدمت حضرت امام رسیده بودند؟‏

‏ بله، پس از این حالت فترتی که برای ما و همه سیاسیون پیش آمده بود که دیگر ‏‎ ‎‏تقریبا کنار نشسته بودند، آن وقت مسئله رسید به این که خدمت ایشان رسیدند و از ‏‎ ‎‏آنجا شروع شد همین مسائلی که شما فرمودید (انقلاب سفید) آقای عسگر اولادی در ‏‎ ‎‏جریان کامل بودند.‏

‏ شما اول این نحوه شکل گیری هیات موتلفه را برای ما بفرمائید. بعد اولین ‏‎ ‎‏جلساتی که خدمت حضرت امام رسیدند و بعد سفارشات و بعد تشکل و...‏

‏ بینید شکل گیری از اینجا شروع شد که پس از اینکه اینها با حضرت امام آشنا‏‎ ‎

کتابامام خمینی و هیات های دینی مبارزصفحه 87
‏شدند، به دلیل مسائلی که در امر مبارزه پیش می ‌آمد و ارتباط مستقیم با حضرت امام ‏‎ ‎‏باید مکرر بر قرار می ‌شد، ایشان پنج نفر را انتخاب کردند که در مسائل مختلف بتوانند ‏‎ ‎‏از طرف امام رای بدهند.‏

‏ حضرات علما؟‏

‏ بله، حضرات علما، همان پنج نفری که اینجا اسمشان برده شد. آقای مولایی و ‏‎ ‎‏آقای دکتر بهشتی و مطهری و آقای انواری و آقای منتظری. موتلفه، از این نقطه شروع ‏‎ ‎‏شد که ما دستور داشتیم از حضرت امام که بایستی در برابر رژیم ایستاد و با ایجاد ‏‎ ‎‏تشکل مقدمه نهضت را فراهم کرد. بعد از آن اگر یک اطلاعیه، اعلامیه، و سخنرانی ‏‎ ‎‏داشتند که می‌ خواستند به تمام مملکت برسانند، این تشکل بود که می ‌رساند، این ‏‎ ‎‏تشکیلات، تشکیلاتی بود که ده تا ده تا، یک سرگروه داشتند. جلساتی داشتند که خود ‏‎ ‎‏ما تقریبا در همین گروهها بودیم که غالبا جلسات هفتگی سیار در منزل بعضی ‌ها که ‏‎ ‎‏قسمت‌ بندی شده بود، تشکیل می ‌شد، مسائلی که باید به مردم  می ‌رسید و تکالیف و وظایف خودشان در همان تشکل‌ های ده نفری، تنظیم می ‌شد. آن وقت افراد این ‏‎ ‎‏تشکیلات بیشتر صنفی بودند، بیشترشان کسبه بودند، مخصوصا کسبه بازار، یعنی اینها‏‎ ‎‏با ارتباطاتی که با تمام شهرستانها داشتند، مثلا اگر اطلاعیه ای را می‌ خواستند پخش و ‏‎ ‎‏توزیع کنند در کارتنهای جنس می‌ گذاشتند و می ‌فرستادند. یا اطلاعاتی که بنا بود در ‏‎ ‎‏بازار و سطح تهران اطلاع بدهند به مردم، با تلفن این کار را انجام می ‌دادند. تقریبا‏‎ ‎‏تشکیل دهنده اصلی آن آقای عسگر اولادی و آقای شفیق و چند نفر از رفقای خود ما‏‎ ‎‏بودند.‏

‏ حاج آقا در ارتحال مرحوم آیت ‌الله العظمی بروجردی که قطعا از شهرستان ‌ها‏‎ ‎‏گروههای مختلفی رفتند قم و برنامه ‌هایی داشتند، شما هم بودید؟‏

‏البته ما خودمان هم در تشییع جنازه شرکت کردیم، در تشییع جنازه هم یک ‏‎ ‎‏شعارهایی، یک چیزهایی را هم آنجا مطرح می ‌کردند، برای بعد هم نظام طاغوت تا‏‎ ‎‏حدودی سعی در دخالت داشتند. منتهی بعدش دیگر آن بهره برداری که دولت ‏‎ ‎‏می ‌خواست بکند نتوانست بکند. البته امام کار می ‌کرد، منتهی کار ایشان آن وقت خیلی ‏‎ ‎

کتابامام خمینی و هیات های دینی مبارزصفحه 88
‏روشن نبود چون ایشان معروف نبود، مثلا هنوز نامشان بر سر زبانها نیفتاده بود، ما هیچ ‏‎ ‎‏اسمی هم از ایشان نشینده بودیم. این است که خیلی نمی‌شد در ان وقت مثلا مطرح ‏‎ ‎‏بشود ولی خودش کار می‌کرد. طوری بود که کارش را شروع کرده بود. بعد هم خوب ‏‎ ‎‏جریان همین تقریباانقلاب سفید و جریان کاپیتولاسیون و روضه ای که امام خواند ‏‎ ‎‏صحبتی که ان روز وفات حضرت امام صادق(ع‏‏)‏‏ و دوم فروردین اینها خودش باعث ‏‎ ‎‏شد که یک شهرت کافی در تمام مملکت پیدا کند.‏

‏ حاج اقا قبل از این مسائل ظاهرا شما به همراه حاج اقا سید محمدرضا غروی و ‏‎ ‎‏بعضی بازاری‌های تهران ملاقاتی با حضرت امام و سایر مراجع داشتید؟‏

‏ بله، ببینید شاید اولین گروهی که در بازار حرکت کردند برای دیدن حضرت امام ‏‎ ‎‏ما بودیم. البته انجا ما خدمت مراجع دیگر هم رسیدیم، منتهی قصد اصلی خدمت امام ‏‎ ‎‏رسیدن بود، البته کسانی را که انجاامدند، من یادم است، از ان جمله اقای سید محمود ‏‎ ‎‏محتشمی و ابوالفضل توکلی بینا بودند.‏

‏کسانی بودند که بعدا مغازه‌هایشان تیغه شد. تقریبا بیشتر ایشان بودند، چندتا مغازه ‏‎ ‎‏بود که طاغوت بست و تیغه کرد. یک تعدادی هم افراد متفرق از بازار بودند، الان من ‏‎ ‎‏در ذهنم نیست، واقعا با ما شرکت داشتند، در حدود شاید 30 نفر بودیم که محضر ‏‎ ‎‏ایشان مشرف شدیم، البته انچه می‌توانیم ادعا بکنیم، اولین گروهی که از بازار تهران‏‎ ‎‏خدمت ایشان رسیدند و اظهار و وفاداری و اظهار حمایت کردند این گروه بودند، اقای ‏‎ ‎‏سید محمدرضا غروی هم در خدمتشان بودیم. ایشان هم تشریف اوردند، البته دیدن ‏‎ ‎‏مراجع دیگر هم رفتند.‏

‏ حاج اقااز اتفاقاتی که در منزل مراجع افتاد، اگر یادتان هست برایمان بفرمائید.‏

‏ان روز اتفاقی نیفتاد.‏

‏ یعنی مثلا به چه صورت در جمع شما حضور پیدا کردند، چه ‏‏صحبت هایی بود؟ ‏‎ ‎‏چه کسی سخنران بود. ظاهرااقای غروی ‏‏صحبت‌هایی داشتند.‏

‏اقای غروی البته به صورت مقدمه عرایضی خدمت ایشان مطرح کردند که به ‏‎ ‎‏اصطلاح چیزی بود که منظور کلی مسلمانها هست. منظور کلی کسانیکه تبعیت از این ‏‎ ‎

کتابامام خمینی و هیات های دینی مبارزصفحه 89
‏می‌خواهند بکنند. اصل همان است که، تقریبا برنامه ای باشد برای پیاده شدن اسلام و ‏‎ ‎‏قوانین اسلام و احکام اسلام و برطرف شدن حکومت طاغوت و تسلطی که طاغوت ‏‎ ‎‏دارد و بر طرف شدن ظلم جهانی و کارهایشان در ایران.‏

کتابامام خمینی و هیات های دینی مبارزصفحه 90