فصل سوم / خاطرات سعید امانی همدانی

شناسایی و ثبت نام مبارزان در هیات موتلفه

‏آیا جزئیات کارهایی که انجام می ‌شد ثبت می‌شد؟ چون تا آنجایی که من می‌ دانم ‏‎ ‎‏بخاطر اینکه این جمعیت گیر نیافتد این کار انجام نمی ‌شد. در واقع می‌ خواهم ببینم آیا‏‎ ‎‏دفتری و امکاناتی بود که ثبت بکنند مشخصات نفرات را چون در غیر این صورت ‏‎ ‎‏خیلی اداره اش مشکل می ‌شد؟‏

‏ بله ترتیب کار خیلی با حسن نیت و خیلی خوب انجام می ‌شد. در آن واحد ‏‎ ‎‏می‌ توانستند در یک روز مثلا هر مطلبی داشته باشند به همه ایران برسانند با پست ‏‎ ‎‏هوایی و زمینی یا هر چی.‏

‏ارتباط با خارج از کشور چطور برقرار می‌ شد؟‏

‏ من اطلاعی نداشتم.‏

‏ حاج آقا در یک مقطعی جمعیت هیات های موتلفه یک همبستگی و هماهنگی را‏‎ ‎‏گویا برای یکی شدن با نهضت آزادی داشتند آن هم به رهبریت حضرت آیت ‌الله شهید ‏‎ ‎‏مطهری. در آن زمان آن هماهنگی و همبستگی که در آن مقطع با هم داشتید چطور در ‏‎ ‎‏میان یا ابتدای راه به هم خورد؟‏

‏ یادم می ‌آید از رفقای ما بودند، نه اینکه نبودند که الان هم هستند، اینها هم دایم ‏‎ ‎‏حضور داشتند. سابقه شان از زمان مرحوم آیت‌ الله کاشانی و نهضت ملی و جبهه ملی و ‏‎ ‎‏ملی شدن نفت معلوم بود. اینها در مسیر، کار و حرکت کردند و تقریبا مشکل هم در ‏‎ ‎‏اوان کار نداشتند اما بعدا بواسطه یک شرایطی که ایجاد شد یا نمی‌ دانم چکار کردند زد ‏‎ ‎‏و خوردی شد بین اینها و یک مقداری تفرقه ایجاد شد به ‌واسطه دورویی اینها ایجاد ‏‎ ‎‏شد.‏

‏ حاج آقا تبعید حضرت امام چه خللی در حرکت گروه و حرکت شما ایجاد کرد؟‏

‏ عرض شود این حرکت از1340، 1341 تا 57 به قول عوام شل و سفت می ‌شد ‏‎ ‎‏یکسره نمی ‌آمد. یک وقت آنها فشار می ‌آوردند و یک عده ‌ای را بازداشت می‌ کردند مثلا‏‎ ‎

کتابامام خمینی و هیات های دینی مبارزصفحه 98
‏فرض کنید آقای اسلامی، آقای بادامچی، آقایان دیگر که در راس بودند، عراقی و غیره ‏‎ ‎‏و ذالک باعث شد که در آن موقع شعله پایین می ‌آمد اما با شهادت مرحوم حاج آقا‏‎ ‎‏مصطفی و برنامه ای که اجرا شد، ختمی که گذاشته شد دو مرتبه آن شعله بالا گرفت. ‏‎ ‎‏در آن دوره ده‌ـ پانزده ساله همین برنامه بود. یکی دو سال اوج فعالیت بود در بعضی ‏‎ ‎‏موارد هم سکوت حاکم می‌ شد و مردم یک حالت رکود پیدا می ‌کردند تا رسید به همان ‏‎ ‎‏زمان شهادت مصطفی خمینی و بعد هم دایره اش همانطور دور گرفت تا رسید به ‏‎ ‎‏پیروزی انقلاب.‏

‏ مقطع 42 تا57 مهمترین فعالیتهای جمعیت های موتلفه را شما بفرمایید چه بود ‏‎ ‎‏مثلا اشاره کردید به مراسم شهادت حاج آقا مصطفی. یک مقداری جزئی تر بگویید؟ ‏

‏ در این مدت هر کاری که می ‌توانستیم انجام دادیم مثلا اگر لازم بود روزی بازار ‏‎ ‎‏را تعطیل کنیم، کردیم راهپیمایی بشود، شد. اعلامیه چاپ بشود، شد. شهرستانها را مثلا اطلاع بدهیم دادیم. اینها همه کار جمعیت بوده دیگه حالا منهای مسئله حادی که همین ترور منصور بود. یکی دیگر از کارها رفتن و دیدن علما بود. ما حتی یک موقع با حاج ‏‎ ‎‏آقا صادق رفتیم خدمت آقای وحید خراسانی که درمسجد جامع سید عزیزالله صحبت ‏‎ ‎‏می ‌کرد، صحبت ‌هایش خیلی صحبت های عادی و معمولی و پیش پا افتاده بود که هیچ ‏‎ ‎‏ارتباط به آن هدفی که امام می ‌خواست نداشت و یک عده هم محدودش کرده بودند و ‏‎ ‎‏تحت اختیارش داشتند. ما یک ملاقات با ایشان کردیم تقریبا برنامه را طوری باهاش ‏‎ ‎‏صحبت کردیم که شما مثلا بیانتان و هدفتان در مسیری باشد که الان هدف کلی امام ‏‎ ‎‏است. صحبت ما موثر بود. ایشان رفتند دو سه جلسه صحبت کردند بعد هم امدند ‏‎ ‎‏گلوبندک در ان پاساژی که بود طوری صحبت کردند که کماندوها ریختند به هم زدند ‏‎ ‎‏که دیگر اصلا نیامدند منبر بروند. یا علمای دیگر را رفتیم تقریبا دو ساعت با آقایی که ‏‎ ‎‏وابسته به حجتیه بود که فوت کرده صحبت کردیم. البته ایشان نتوانست مطالب ما را‏‎ ‎‏درک کند یعنی با آن فکری که داشت آمادگی نداشت و یا غالب کسانی که یا حالا پیش ‏‎ ‎‏نماز بودند یا عالم بودند، در مسائل مختلف می‌ رفتیم، وظیفه داشتیم ایشان را یک ‏‎ ‎‏مقداری توجیه می ‌کردیم که بیایید در مسیر انقلاب حرکت کنید.‏


کتابامام خمینی و هیات های دینی مبارزصفحه 99
‏حالا محرم و صفر هم تو برنامه بود، برنامه ای که برای مسجد جامع درست می ‌شد. ‏‎ ‎‏هر روز یکی را می ‌آوردند صحبت می ‌کرد. به لباس مبدل می ‌آوردند، به لباس مبدل ‏‎ ‎‏می‌ بردند و طوری بود که چند نفر را یکی پس از دیگری آوردند، اینها باز داشت کردند ‏‎ ‎‏باز یکی دیگر را می ‌آوردند. فرض کن در مسجد آذربایجانی آقای فلسفی که صحبت ‏‎ ‎‏کردند تقریبا از اول محرم تا دوازدهم محرم که همان دوازدهمش روز 15 خرداد بود که ‏‎ ‎‏آن بلوا بپاشد. در تمام بازار هم جمعیت جمع می ‌شد توی مسجد شیخ عبدالحسین و ‏‎ ‎‏مدرسه اش هم جمع می‌ شد. ایشان مسئله استیضاح دولت را مطرح کردند و مردم ‏‎ ‎‏صحیح است صحیح است می ‌گفتند؛ هفت، هشت، ده، دوازده تا مسئله را آن شب ‏‎ ‎‏مطرح کردند که همان شب علما را گرفتند، فردای 15 خرداد خود آقای فلسفی را هم ‏‎ ‎‏گرفتند بازداشت کردند با یک عده پیش نمازهای بازار و علما. بعد یک کارهایی که ‏‎ ‎‏سررشته اش دست موتلفه بوده، سر رشته اش دست افرادی بود که در ‏‏موتلفه کار داشتند و شروع می‌ کردند و تبلیغ می ‌کردند. فرض کنید ‏‏فاتحه ای که برای حاج آقا مصطفی گذاشتند، سررشته اش دست اینها بود. التفات فرمودید؟ دست ماها بوده است.اینها همه کارهایی است که به تواتر و همین طور در مسیر کار یکی بعد از دیگری در تمام موارد ‏‎ ‎‏انجام شده.‏

کتابامام خمینی و هیات های دینی مبارزصفحه 100