فصل چهارم / خاطرات اکبر حسینی صالحی

سخنرانی شاه در صحن حرم حضرت معصومه (س) و پاسخ مرحوم فومنی

‏پیش از این ماجرا شاه به قم آمد برای اینکه زهر چشمی از علما و مراجع بگیرد. آمد ‏‎ ‎‏در صحن حضرت معصومه (س) یک سخنرانی [راجع به اصلاحات ارضی و انقلاب ‏‎ ‎‏به‌ اصطلاح سفید و برگزاری رفراندوم برای آن] کرد. گفتش که هیچ کس از من به خدا‏‎ ‎‏و پیغمبر نزدیک تر نیست. من امام زمان (عج) را به خواب دیدم. حضرت عباس(ع)‏‎ ‎‏دستم و کمرم را گرفته و یک صحبت ‌های مزخرفی که واقعا خنده آور بود. آن زمان و ‏‎ ‎‏آن روز هم می‌ خواست یک تعدادی روحانی دور خودش جمع کند و آنجا فیلم ‌برداری ‏‎ ‎‏کنند که خوشبختانه مراجع و علما به همه طلاب و همه روحانیون دستور داده بودند، ‏‎ ‎‏که هیچ کس از خانه اش بیرون نیاید که اینها نتوانند چیزی به نفع خودشان از روحانیون ‏‎ ‎‏داشته باشند. من یادم است در دو سه روز بعد از این واقعه که خورد به ماه مبارک ‏‎ ‎‏رمضان، مرحوم شیخ جواد فومنی در مسجد نو، خیابان خراسان (که ما در آن محل ‏‎ ‎‏زندگی می‌ کردیم.) یک منبری رفتند شب نوزدهم ماه رمضان و با قرائت سوره انا انزلنا‏‎ ‎‏اشاره کردند، که هر سگ بازی، هر بی پدر و مادری می ‌گوید که من امام زمان (عج) را‏‎ ‎‏به خواب می ‌بینم، حضرت عباس (ع) دستم را گرفته. حالا آن زمان خفقانی بود که در ‏‎ ‎‏واقع هیچ کس جرات این صحبت‌ ها را نداشت. و درست همان زمان اسدالله علم‏‎ ‎‏نخست وزیر شاه بود که بعد از مقدس ‌مابی شاه، مقدس ‌مابی اش گل کرد و گفت که من هم نماز شب می‌ خوانم. مرحوم فومنی ضمن حمله به شاه گفت این بی پدر و مادر هم می ‌گوید من هم نماز شب می ‌خوانم، کمرت بزند ان نماز شب، اسد شیطانی! به هر صورت ایشان را هم آمدند گرفتند. خوب آن زمان هم آقای فومنی از معدود کسانی بود ‏‎ ‎‏که در تهران مبارزه می ‌کرد. در رابطه با چهلم مدرسه فیضیه باز من یک مراسمی یادم ‏‎ ‎‏است در مسجد مرحوم فومنی که ایشان مراسم چهلم گرفت برای ‏‏شهدای مدرسه ‏‎ ‎

کتابامام خمینی و هیات های دینی مبارزصفحه 123
‏فیضیه. آن روز هم مجلس خیلی با شکوهی بود که سرهنگ طاهری که از کلانتری بازار ‏‎ ‎‏تهران بود آمد، باز مجددا ایشان را گرفتند. من تا یادم است، مرتب ایشان هر چند وقت ‏‎ ‎‏یکبار این مبارزات را شروع می ‌کرد و از آن طرف هم ساواک و دستگاه ستم شاهی ‏‎ ‎‏دستگیرش می ‌کردند.‏

کتابامام خمینی و هیات های دینی مبارزصفحه 124