فصل چهارم / خاطرات اکبر حسینی صالحی

استقرار امام در مدرسه رفاه

‏هیچ کس خبر نداشت. تا این که ساعت هفت و نیم، هشت صبح، همان سر آفتاب بود ‏‎ ‎‏که یک وقت دیدیم در مدرسه باز شد و یک ماشین سواری آمد داخل و حضرت امام ‏‎ ‎‏پیاده شدند و همه خوشحال شدند.‏

‏از همان روز سیزدهم بهمن که حضرت امام تشریف داشتند مدرسه رفاه تا بیست و ‏‎ ‎‏دو بهمن، خیابان ایران پر از جمعیت بود. انگار مردم برای زیارت یک امامزاده ‌ر فتند. ‏‎ ‎‏چهار راه آبسردار و خیابان‌ های منتهی به خیابان ایران خلاصه یک شور و حال دیگری ‏‎ ‎‏داشت. مردم فهمیده بودند که حضرت امام مدرسه رفاه تشریف آوردند. ما دیدیم رفاه ‏‎ ‎‏جایگاهی نیست که به سادگی حضرت امام بتواند با مردم دیدار داشته باشد. بغل ‏‎ ‎‏مدرسه رفاه مدرسه علوی بود مدرسه علوی جای خوبی است برای اینکه مردم بیایند و ‏‎ ‎‏حضرت امام را ببینند. آنجا را تدارک دیدیم و بعد مردم را هدایت می‌ کردیم به طرف ‏‎ ‎‏مدرسه علوی در خیابان ایران. صبح آقایان می ‌آمدند، بعد از ظهر خانم ها تا این که روز ‏‎ ‎‏بیستم یا بیست و یکم بود که ساعت دو بعد از ظهر در اخبار اعلام کردند از ساعت ‏‎ ‎‏چهار بعد از ظهر، حکومت نظامی است.‏

کتابامام خمینی و هیات های دینی مبارزصفحه 165