فصل پنجم / خاطرات حبیب الله عسگر اولادی

شیوه مدیریت و داوری امام در جلسه بحث انگیز

‏سخنگوی آن گروه مطالبی را عرض کرده بود و حضرت امام جوابی داده‌ بودند که آنها‏‎ ‎‏واقعا پر شده‌ بودند، اشباع شده‌ بودند. نماینده‌ شان گفت که حضرت آیت ‌الله ما تا آخرین ‏‎ ‎‏نفر، تا آخرین نفس، تا آخرین قطره خون در خدمت شما هستیم. سخنگوی ما خیلی ‏‎ ‎‏جسورانه به آن برادر تاخت و گفت چرا چاخان می کنی؟ چرا دروغ می گویی؟ این ‏‎ ‎

کتابامام خمینی و هیات های دینی مبارزصفحه 184
‏حرف ها چیست که می زنی؟ برگشت، گفت چرا توهین می کنید به من، تو من را‏‎ ‎‏می شناسی؟ یکی از علما که در کنار امام نشسته بودند گفتند در محضر حضرت آیت ‌الله ‏‎ ‎‏بس کنید. امام فرمودند: شما ساکت بمانید، بگذارید بحثشان را بکنند و اشاره فرمودند: ‏‎ ‎‏بحث یعنی حق جویی. دو مرتبه این برادری که به او اهانت شده بود، گفت آخر تو مرا‏‎ ‎‏می شناسی؟ چرا می گویی من چاخان کردم؟ من با تمام وجود حرف زدم. این برادری ‏‎ ‎‏که از طرف ما بود گفت: همین حرف ‌ها را شما به مرحوم آیت ‌الله کاشانی زدید، آیت الله ‏‎ ‎‏کاشانی را آوردید وسط، وِل کردید و رفتید. او گفت که سن من اقتضا نمی کند. من کی ‏‎ ‎‏اطراف مرحوم آیت ‌الله کاشانی رفتم. گفت امثال تو بودند که هنوز هیچی نشده بیایند، ‏‎ ‎‏چنین حرفهایی بزنند، او دو مرتبه گفت: آخر این حرفی که می زنی، این حرف می دانی ‏‎ ‎‏اثرش چیست؟ گفت: بله، می دانم اثرش چیست. اثرش این است که حرف های تو ‏‎ ‎‏ممکن است که آقا را فریب بدهد. آقا خیال کند که تو و گروه‌ تان تا همه جا هستید. تو ‏‎ ‎‏حتی برای اسلام یک چَک نخوردی، چه طور می توانی چنین حرفی بزنی تا آخرین نفر، ‏‎ ‎‏تا آخرین نفس، تا آخرین قطره خون؟ او گفت پس کار تو به اینجا رسیده که به آقا هم ‏‎ ‎‏توهین می کنی؟ که من آقا را فریب می دهم! چرا چنین حرفی را می زنی؟ به چه جراتی. امام فرمودند: در همین جاها که لابد نوبت ما هم می رسد، من هم قدری صحبت کنم. اولا چرا شما در صحبت کردن بد حرف می زنید؟ خوب با هم حرف بزنید. قرآن امر ‏‎ ‎‏فرموده، خداوند امر فرموده به پیغمبر که به اهل ایمان بگو با هم خوب حرف بزنند اگر ‏‎ ‎‏بد حرف بزنند، شیطان بین اینها آشوب می کند. «‏انَّ الشیطان للانسان عدو مبین‏». بعد فرمودند: شما چرا به ایشان گفتید، چاخان نکن. این عبارت را به صورت دیگری ‏‎ ‎‏می توانستی بگویی. می ‌گفتی در حرف هایت دقت کن بعد اینکه شما گفتید من را فریب می دهد، این توهین به من است، نه، من هم بشر هستم. واقعا شما که داشتید صحبت می کردید اگر من آدم خوش ‌بینی بودم خیال می کردم که همه جلسه تا آخرین نفر وتا آخرین نفس و تا آخرین قطره خون آماده هستند. اگر یک کمی واقع بین تر بودم، فقط که در گروه شما که شما از جانب ایشان حرف می زنید، فقط شخص شما می توانید تا همه جا بایستی. به خاطر تذکر این برادر که شما هنوز برای اسلام یک سیلی ‏‎ ‎
کتابامام خمینی و هیات های دینی مبارزصفحه 185
‏نخورده ای، نگران نباشید. من هم هنوز برای اسلام سیلی نخورده ام. نمی دانیم بعد از یک سیلی خوردن چه می شود. ایشان درست می گوید و این حرف را که زده شما اصل ‏‎ ‎‏حرف را توجه داشته باشید؟ بعد مجددا فرمودند: ما از این جلسات باید یاد بگیریم، که ‏‎ ‎‏چگونه بحث کنیم. چون ما در وظایف دینی ‌مان از حالا به بعد احتیاج به بحث و تبادل ‏‎ ‎‏نظر فراوان داریم و باید بحث و تبادل نظر ما روی روال باشد.‏

کتابامام خمینی و هیات های دینی مبارزصفحه 186