فصل ششم / خاطرات فضل الله فرخ

راهپیمایی 16 شهریور

‏گفته شد چون همه مردم از راهپیمایی امروز اطلاع نداشتند، در روز 16 شهریور ‏‎ ‎

کتابامام خمینی و هیات های دینی مبارزصفحه 228
‏راهپیمایی از همان قیطریه آغاز می‌شود. مردم زیادی جمع شدند البته نیروهای نظامی ‏‎ ‎‏مردم را متفرق می‌ کردند ولی دوباره جمعیت جمع می ‌شد. یک افسری روی تانک رفت ‏‎ ‎‏و گفت: ما دستور برخورد داریم ولی نمی ‌خواهیم کار به آنجا کشیده شود. پراکنده ‏‎ ‎‏شوید و بروید.‏

‏در آن روز بعضی‌ ها به ارتشی ‌ها گل دادند و این عمل تاثیر عجیبی روی آنها‏‎ ‎‏گذاشت. یک جوری خودشان را از دسترس جمعیت کنار می ‌کشیدند که اتفاقی نیفتد. ‏‎ ‎‏از فرماندهانشان می ‌ترسیدند. بعضی‌ ها هم گریه می ‌کردند و سخت تحت تاثیر قرار ‏‎ ‎‏گرفته بودند. اغلب گل‌ ها، توسط خانم‌ ها به این ‌ها داده می‌ شد. شعار «ارتش برادر ‏‎ ‎‏ماست» آن روز گفته شد.‏

‏هلی ‌کوپترها بالای سر تظاهرکنندگان پرواز می‌ کردند. نیروهای زیادی در مسیر ‏‎ ‎‏مستقر شده بودند. حتی من مشاهده کردم، در سر یکی از چهارراه‌ ها که ماموران زیادی ‏‎ ‎‏مستقر شده بودند و افراد اطراف کامیون ‌ها بودند، هر مامور یک نارنجک در دست ‏‎ ‎‏داشت تا اگر مردم به سمت کامیون ‌ها رفتند به طرفشان پرتاب کنند. خیلی حالت ‏‎ ‎‏خشنی داشتند. ولی مردم باکشان نبود و همین طور که از خواهرها حمایت می‌ کردند به ‏‎ ‎‏پیش می‌ رفتند. دوباره جمعیت تا میدان آزادی رفت و آقای بهشتی در آن مکان برای ‏‎ ‎‏مردم و نیروهای مسلح مستقر در میدان سخنرانی کرد و همان جا راهپمایی رسما به ‏‎ ‎‏پایان رسید. اما در مسیر برگشت عده‌ ای روی وانت ایستاده بودند و پلاکاردهایی در ‏‎ ‎‏دست گرفته و شعار می ‌دادند فردا هشت صبح میدان ژاله. که برای ما شناخته شده ‏‎ ‎‏نبودند. برگزار کنندگان راهپیمایی 16 شهریور، این مسئله را تایید نمی ‌کردند.‏

کتابامام خمینی و هیات های دینی مبارزصفحه 229