فصل هشتم / خاطرات سید محمود محتشمی پور

سفر به پاریس و برقراری نظم و انضباط

‏ دیدار دیگر، پاریس بود.‏

‏ بفرمایید که رفتن شما به پاریس، به چه نحوی بود؟‏

‏ با پیشنهاد بعضی از دوستانمان ما تصمیم گرفتیم برویم پاریس. این دیدار با‏‎ ‎‏تصمیم در موتلفه بود. چون من قبل از انقلاب، برنامه ام این بوده که تیپ و قشر جوان ‏‎ ‎

کتابامام خمینی و هیات های دینی مبارزصفحه 284
‏را با روحانیت و اعلامیه های حضرت امام، آشنا کنم. در هفته، 400، 500 تا از آنها را‏‎ ‎‏می ‌بردم قم. چون برادران روحانی ما، مطلع بودند از بعضی از این کارهای ما، بنابراین ‏‎ ‎‏وقتی ما خودمان اراده کردیم برویم به نوفل لوشاتو و پاریس، برادرها گفتند که آقای ‏‎ ‎‏بهشتی پیغام داده اند که شما تشریف بیاورید اینجا، من شما را ببینم. من منزل آقای ‏‎ ‎‏بهشتی رفتم. ایشان جلسه‌ ای شب های چهارشنبه در منزل داشت و ملاقات عمومی بود. ‏‎ ‎‏بنده هم رفتم آنجا و بین جلسه یا بعد از جلسه، ایشان مرا در یک اتاق خواستند و ‏‎ ‎‏فرمودند که: شما که تشریف می ‌برید آنجا، چون من شنیده ام که مثلا شما با قشر جوان سروکار دارید من می‌ خواهم شما برای نظم و انتظامات آنجا بروید. جلسه ‌ای که داشتیم با آقای بهشتی، تقریبا یکی، دو ساعت بود.‏

‏بعد عازم پاریس شدیم. از مغازه هم یک مقداری خشکبار و پسته و بادام و مغز ‏‎ ‎‏گردو برداشتیم، به عنوان کادو و رفتیم آنجا و وارد شدیم. چون قبل از ما، آقا مهدی ‏‎ ‎‏عراقی و یک عده از برادران رفته بودند و داشتند بر می ‌گشتند برای کارهایی، آقای ‏‎ ‎‏موسوی خوئینی ها آنجا بودند، یک مقداری به من پول داد. یعنی فرانک فرانسوی. ‏‎ ‎‏گفت: این بقیه آن پولی است که آقا مهدی داده که به فرد بعدی که می ‌آید بدهیم. چون ‏‎ ‎‏ما هر کدام که می‌ رفتیم آنجا، هزینه ‌اش با خودمان بود. بعد ما رفتیم و آنجا را از نظر ‏‎ ‎‏انتظامات خیلی خوب اداره کردیم.‏

‏در نوفل لوشاتو اولین برنامه ما این بود که هر روزی یک نفر باید، ظرف ها را‏‎ ‎‏بشوید و اتاق ها را جارو کند. البته دو تا ساختمان در دو طرف خیابان بود، یکی از ‏‎ ‎‏منازل، منزلی بود که حضرت امام با خانواده شان بودند و منزل دیگر هم برادرانی بودند ‏‎ ‎‏که برای دیدار با حضرت امام تشریف می ‌آوردند. هر روز یکی از برادرهایی که آنجا‏‎ ‎‏بودند، از جمله خود آقای قطب زاده باید یک روز ظرف بشوید، اتاق ها را جارو کند، ‏‎ ‎‏یک روز بنی صدر مثلا، یک روز ما غذا تهیه می ‌کردیم، یعنی این گوشت و مواد غذایی ‏‎ ‎‏را به وسیله یکی از برادرانی که زبان فرانسوی را خوب بلد بود بعضی موقع ها، خودمان ‏‎ ‎‏با ایشان می‌ رفتیم می ‌خریدیم. و بعضی وقت ‌ها برادران دیگر می ‌رفتند. مصرف غذایی ‏‎ ‎‏منزل حضرت امام در آنجا، تقریبا یک چیزی میانگین دو تا سه کیلو گوشت برای ناهار ‏‎ ‎

کتابامام خمینی و هیات های دینی مبارزصفحه 285
‏بود. که برادران در آشپزخانه این را به صورت آبگوشت درست می ‌کردند و همیشه در ‏‎ ‎‏این آشپزخانه، یک مقداری به صورت پخته آماده بود که اگر به عنوان مثال، یک ماشین ‏‎ ‎‏از انگلستان دانشجو می‌ آمد، غذا باشد. بعضی از روزها ممکن بود 200 تا300 تا 400 ‏‎ ‎‏نفر آنجا باید غذا می‌ خوردند. قبل از اینکه ما برویم پاریس، غذا دادن به این شکل بوده ‏‎ ‎‏که یک بشقاب آبگوشت می‌ دادند برای دو نفر. ما که رفتیم، دیدیم از نظر بهداشتی ‏‎ ‎‏ممکن است خوب نباشد. این است که هر بشقاب را برای یک نفر اختصاص دادیم. ‏‎ ‎‏چند تا سفره می ‌انداختند که خیلی باریک بود و برادرها می ‌نشستند سر همان سفره. ‏‎ ‎‏نان های فرانسوی هم از این ساندویچی ‌ های بلند بود که آن را به پنج قسمت تقسیم ‏‎ ‎‏می ‌کردیم و می‌ چیدیم در سفره.‏

کتابامام خمینی و هیات های دینی مبارزصفحه 286