فصل هشتم / خاطرات سید محمود محتشمی پور

راه انداختن عزاداری محرم در پاریس

‏یک مدتی که گذشت، ما دیدیم که جمعیت زیاد می ‌آید و هوا هم سرد است و محرم ‏‎ ‎‏هم دارد نزدیک می‌ شود. به فکر این افتادیم که یک چادری ترتیب بدهیم. من یک ‏‎ ‎‏تماسی با آقای اشراقی داماد آقا گرفتم و گفتم که این اجازه را می‌ خواهیم که شما از آقا برای ما بگیرید. ما می ‌خواهیم همان برنامه دهه عاشورای تهران را، در اینجا پیاده کنیم و باید یک چادری بزنیم و یک مقداری اینجا را، سیاهپوش کنیم. آقای اشراقی اول یک ‏‎ ‎‏مقداری توی فکر رفت؛ بعد از چند لحظه برگشت و دیدیم خیلی خوشحال است. ‏‎ ‎‏گفت: امام گفت، عیبی ندارد. ما فوری آمدیم و دستور دادیم یک چادری بیاورند، ‏‎ ‎‏بچه ها را فرستادیم همان بازار نوفل لوشاتو، مقداری پارچه های سیاه تهیه کردیم به ‏‎ ‎‏عنوان پرچم، که دور همان محل نصب کنیم. بعدا همین چادر، از جمعیت پر می ‌شد. ‏‎ ‎‏خود فرانسوی ها هم شرکت می‌ کردند در جلسات و ما بالاخره، مداحی و سخنرانی را، ‏‎ ‎‏آنجا پیاده کردیم.‏

‏یکی از این روضه خوان ها آقای کوثری بود که خیلی امام به روضه‌خوانی ایشان ‏‎ ‎‏علاقه داشت. آنجا هم، فقط برنامه روضه خوانی بود. امام شب ها که به آن چادر ‏‎ ‎‏می ‌آمدند، سخنانی می ‌فرمودند. آخرش هم آقا سید علی ‌اکبر ما (محتشمی ‌پور)، روضه ‏‎ ‎

کتابامام خمینی و هیات های دینی مبارزصفحه 286
‏می ‌خواند، روضه حضرت ابوالفضل و امام حسین (ع‏‏)‏‏ و دیگر روضه های معمول.‏

کتابامام خمینی و هیات های دینی مبارزصفحه 287