سیره حکومتی امام

نامه ای به امام

نامه ای به امام

‏ما اندیشه ها و راه و روش بنی صدر را نمی پسندیدیم، اما به واسطه انتخاب مردم،‏‎ ‎‏همکاری با او را قبول کردیم؛ به همین خاطر بود که با انجام کارهایی، از جمله سپردن‏‎ ‎‏ریاست شورای انقلاب و جانشینی فرماندهی کل قوا به او، تلاش داشتیم که اختلافات و‏‎ ‎


کتابامام خمینی (س) به روایت آیت الله هاشمی رفسنجانیصفحه 126
‏مشکلات هر چه سریعتر حل شود، اما او حاضر به همراهی نبود. ‏

‏نصایح حضرت امام و برگزاری چندین جلسه گفتگو هم، راه به جایی نبرد. در این‏‎ ‎‏روزها، جمع ما بشدت نگران اوضاع آینده بود و چون کار خاصی نمی توانستیم بکنیم،‏‎ ‎‏تصمیم گرفتیم نامه ای به امام بنویسیم و نظریات خودمان را برای ایشان بگوییم. این کار‏‎ ‎‏را هم کردیم. متن این نامه که من در تاریخ بیست و هشتم بهمن 58، نوشتم و آیت اللّه ‏‎ ‎‏خامنه ای، آیت اللّه بهشتی، آیت اللّه موسوی اردبیلی، دکتر باهنر و خودم، آن را امضاء‏‎ ‎‏کردیم، به این شرح است:‏

‏بسم اللّه الرحمن الرحیم‏

‏محضر مقدّس رهبر و استاد عظیم الشأن امام خمینی دام ظله الظلیل ‏

‏چه خوب بود ضرورتی برای نوشتن این مطالب در این شرایط نبود، اما مع الاسف‏‎ ‎‏پس از بحث و بررسی، تذکر ندادن را گناه تشخیص دادیم و تذکر دادن را وظیفه. لذا‏‎ ‎‏برخلاف میل و احساس و به حکم عقل و مسئولیّت، موارد زیر را به اختصار به نظر‏‎ ‎‏شریف می رسانیم: ‏

‏1. با تحلیل منطقی و تجربه می دانستیم و می دانیم، پذیرفتن مسئولیتهای بزرگ‏‎ ‎‏(مخصوصاً اجرائی) در چنین شرایطی، خواهی نخواهی سقوط اعتبار انسان را به همراه‏‎ ‎‏دارد و در مقابل، انزوا گزیدن و گاهی انتقاد و اظهار نظر کردن، آسایش و اعتبار می آورد و‏‎ ‎‏انسان را خالی از هوا و دلسوز جلوه می دهد. ‏

‏2. به امر شما و با تشخیص و احساس وظیفه، پیش از ورود شما به ایران و پس از‏‎ ‎‏تشریف فرمائیتان، خطیرترین مسئولیتها را پذیرفتیم و با اتکا به اعتماد عمیقی که از‏‎ ‎‏جانب شما احساس می کردیم، تا امروز با پشت کار و تصمیم خلل ناپذیر ادامه دادیم و‏‎ ‎‏هنوز هم به همان امر و تکلیف و اعتماد تکیه داریم.‏

‏3. پیش از پیروزی و بعد از آن و امروز معتقد بودیم و هستیم که نظام اسلامی در ایران‏‎ ‎‏بدون پشتوانه ای از تشکیلات مذهبی ـ سیاسی تضمین دوام ندارد و به همین جهت با‏‎ ‎‏مشورت با جنابعالی و جلب و موافقت و گرفتن وعده حمایت غیرمستقیم از شما، با همه‏‎ ‎‏گرفتاریها از همان روزهای اول پیروزی، مسئولیت تأسیس «حزب جمهوری اسلامی» را‏‎ ‎


کتابامام خمینی (س) به روایت آیت الله هاشمی رفسنجانیصفحه 127
‏به عهده گرفتیم و در ماههای اول موفّقیتهای چشمگیری به دست آوردیم. ‏

‏4. دشمنان و مخالفان به عمق و عظمت اقدام پی بردند و برای تضعیف حزب و‏‎ ‎‏رهبران حزب دست به کار شدند. غرب و شرق در خارج و راستی و چپیها و بعضی از‏‎ ‎‏خودمانیها در داخل، عملاً در این خصوص هماهنگ گردیدند؛ کار را با ترور اشخاص و‏‎ ‎‏شخصیتها شروع کردند و هنوز هم کشتنها و پخش شایعات و رواج دادن اتهامات ادامه‏‎ ‎‏دارد. ‏

‏5 . تبلیغات گمراه کننده آنها موقعی کارگر شد که بعضی از نزدیکان و منتسبان به بیت‏‎ ‎‏جنابعالی با آنان همصدا شدند. گر چه تأییدات گاه بیگاه شما و روابط رسمی ما با‏‎ ‎‏حضرتعالی از اثر این اقدامات می کاست و در مقابل سکوت ما به خاطر مراعات‏‎ ‎‏مصلحت انقلاب و داشتن فرصت بررسی و دفاع هم از عوامل جرأت و پیشرفت آنان‏‎ ‎‏بوده و هست. ‏

‏6. حذف «حزب جمهوری اسلامی» از جریانات انتخابات ریاست جمهوری که با‏‎ ‎‏مقدمات حساب شده ای پیش آمد، مخالفان را جری و امیدوار کرد و تلاشها را مضاعف‏‎ ‎‏کردند. ‏

‏خیلی بعید است که انتشار نامه آقای میرزا علی آقا تهرانی که در آن، ما را متهم به‏‎ ‎‏قدرت طلبی از طرق نامشروع و خیانت و به طور مبهم به همکاری با امریکا و امیر انتظام‏‎ ‎‏می کرد و در ظرف یک هفته در سراسر کشور، حتی روستاها و خارج کشور پخش‏‎ ‎‏گردید، بی ارتباط با جریانات قبل و بعد و همراه حذف حزب از انتخابات باشد. ‏

‏8 . چند روزی که کسالت جنابعالی اعلام نشده بود، نامه ها و تلگرافهایی از طرف‏‎ ‎‏افراد و گروهها در جراید خطاب به شما منتشر شد که از شما تقاضا داشتند، نظرتان را‏‎ ‎‏نسبت به اظهارات آقای تهرانی بیان فرمائید و شما بی خبر از از تقاضای مردم بودید و‏‎ ‎‏مردم بی اطلاع از بیماری شما و سکوت شما را دلیل بر رضایت می گرفتند و تبلیغ‏‎ ‎‏می کردند. و ما نه می توانستیم خبر بیماری جنابعالی را به مردم بدهیم و نه روا‏‎ ‎‏می دانستیم که به طرف مقابل مثل ایشان حمله کنیم و حتی همان مختصر جوابمان به‏‎ ‎‏اندازه انکار تهمت، بر روحمان سنگینی می کرد، زیرا دشمنان می خندیدند و تحریک‏‎ ‎


کتابامام خمینی (س) به روایت آیت الله هاشمی رفسنجانیصفحه 128
‏می کردند و مردم خون دل می خوردند و مأیوس می شدند. ‏

‏9. پخش شایعاتی حاکی از خشم امام نسبت به حزب جمهوری اسلامی و به ما در‏‎ ‎‏چنین شرایطی اوج گرفت و هیچ چیز نبود که بتواند کذب شایعات را ثابت کند و بلکه‏‎ ‎‏اظهارات برادر و نوه داماد و افرادی دیگر از نزدیکان شما، محیط را برای پذیرش‏‎ ‎‏شایعات آماده تر کرد. ‏

‏10. در تمام مدت غیبت صغرای شما، حتی یک خبر از رسانه های جمعی پخش نشد‏‎ ‎‏که نشان ارتباط و علاقه شما به ما باشد و حتی از ذکر نام ما پنج نفر در خبر آمدن شورای‏‎ ‎‏انقلاب به قم برای انتقال شما به تهران که مسئولیت آن را به عهده گرفته بودیم، جلوگیری‏‎ ‎‏شد و در مقابل به کرات اخبار و صحنه هایی حاکی از ارتباط رقبای حزب (جمهوری‏‎ ‎‏اسلامی) با شما پخش شد. ‏

‏حتی در چنین شرایطی که مردم به خاطر بیماری شما، سخت تأثیرپذیر بودند،‏‎ ‎‏شایعه سازان ما را از عوامل کسالت شما معرفی می کردند و ما غیر از سکوت اقدامی‏‎ ‎‏نداشتیم. ‏

‏11. دستور جنابعالی در خصوص حمایت از رئیس جمهور منتخب که کاملاً بجا و‏‎ ‎‏لازم بود و ما خود بدان معتقد و پایبندیم، مورد سوء استفاده در جهت پیشبرد اهداف‏‎ ‎‏خاصی قرار گرفت و می گیرد و ما در شرایطی نبوده و نیستیم که بتوانیم جلوی سوء‏‎ ‎‏استفاده را بگیریم؛ زیرا هر گونه اظهار و عمل مستقلی برای جلوگیری از انحراف به‏‎ ‎‏عنوان کار شکنی و تخلّف از دستور امام و قدرت طلبی معرفی می شود و متأسفانه این‏‎ ‎‏خطر به طور جدّی وجود دارد که انتخابات مجلس شورای ملی، تحت تأثیر همین جوّ نا‏‎ ‎‏سالم منجر به انتخاب شدن افرادی که تسلیم رئیس جمهور بشود و از داشتن مجلسی‏‎ ‎‏مستقل و حافظ اسلام در مقابل انحراف احتمالی مجرمان، محروم گردیم. ‏

‏12. طرح «کنگره وحدت» برای انتخابات که تبلیغات یک جانبه، آن را مصداقی برای‏‎ ‎‏اجرای دستور امام در مورد همکاری با رئیس جمهور، ادعا می کند و حمایت بی پرده و‏‎ ‎‏صریح برادر و بعضی از منسوبان بیت شما از آن، این ادعا را تقویت می نماید. وسیله ای‏‎ ‎‏برای به مجلس رفتن افرادی خواهد شد که به عاقبت آن خوشبین نمی توان بود و‏‎ ‎


کتابامام خمینی (س) به روایت آیت الله هاشمی رفسنجانیصفحه 129
‏مخصوصاً با توجه به اینکه رئیس جمهور بارها گفته است که اگر مجلس با من هماهنگ‏‎ ‎‏نباشد، ایران منفجر خواهد شد و یا من کنار می روم که می خواهند مجلس تابع ایشان‏‎ ‎‏باشد و نه ایشان تابع مجلس. ‏

‏13. در شرایطی این چنین که هر گونه تلاش ما برای جلوگیری از انحراف در محتوای‏‎ ‎‏اسلامی انقلاب، اتهام قدرت طلبی به همراه دارد (چیزی که با همه وجود از آن تنفر‏‎ ‎‏داریم) چگونه می توان انتظار داشت که ما در جهت حفظ راه انقلاب نقش خودمان را ایفا‏‎ ‎‏نمائیم. ‏

‏14. از اینکه تحت تأثیر عوامل خارج از اراده و خواست خود که مسئولیت کمتری‏‎ ‎‏به عهده داشته باشیم، ممکن است ناخرسند نباشیم، ولی از اینکه انقلاب اسلامی به این‏‎ ‎‏آسانی و سادگی برخی از وسائل(هر چند نا چیز) تضمین محتوای اسلامی خود را از‏‎ ‎‏دست بدهد، نمی توانیم نگران و ناراحت نشویم .‏

‏15. ای کاش افرادی که اثر قابل توجه در برانگیختن این جریانات داشته و دارند،‏‎ ‎‏بتوانند مسئولیت عظیمی را که تا به امروز بر دوش ما بوده، به عهده بگیرند و یا لا اقل ما‏‎ ‎‏مطمئن شویم که خود جنابعالی به صلاحیّت آنان ایمان دارید و به عواقب آن خوشبین‏‎ ‎‏هستید که تشخیص و درک شما ـ که صحّت آن را آزموده ایم ـ می تواند برای ما، مایه‏‎ ‎‏آرامش باشد. ‏

‏16. خلاصه: علائم تکرار تاریخ مشروطه به چشم می خورد. متجدّدهای شرق زده و‏‎ ‎‏غرب زده علی رغم تضادّهای خودشان با هم در بیرون راندن اسلام از انقلاب همدست‏‎ ‎‏شده اند (نمونه جلسه ای که از مذهبیهای چپ گرا و محافظه کاران غرب گرا یا ملی گرا‏‎ ‎‏برای همکاری در مقابله با حزب جمهوری اسلامی در انتخابات اخیر تشکیل شده بود). ‏

‏احتمال اینکه روال موجود مانع تشکیل مجلس شورای اسلامی احتمالی گردد که‏‎ ‎‏جنابعالی بدان دل بسته اید وامیدوارید بتواند نارساییها و کمبودهای رئیس جمهور را‏‎ ‎‏جبران کند، قابل توجه و تکلیف آور است. ‏

‏ما به امید اینکه رهبریهای پیامبرگونه آن امام عزیز و عظیم، بتواند نگرانیهای ما را از‏‎ ‎‏آینده مرتفع کند، در این موقع ـ که اگر خیلی سرنوشت ساز نبود، مزاحمتان نمی شدیم ـ‏‎ ‎


کتابامام خمینی (س) به روایت آیت الله هاشمی رفسنجانیصفحه 130
‏بخشی از ناگفتنی ها را به عرضتان رساندیم و بقیه را به زمانی موکول می کنیم که جنابعالی‏‎ ‎‏آماده شنیدن باشید. والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته ‏

‏محمد حسینی بهشتی ـ عبدالکریم موسوی (اردبیلی) ـ سید علی خامنه ای ـ‏‎ ‎‏محمدجواد باهنر ـ اکبر هاشمی ‏

‏28 / 11 / 1358‏

‏قرار بود در ملاقات دسته جمعی مان با امام (در تاریخ 29 بهمن 1358) در بیمارستان‏‎ ‎‏قلب، من نامه را به امام بدهم، اما من با دیدن حال امام و شنیدن حرفهای ایشان منصرف‏‎ ‎‏شدم و مجال مشورت با همراهان هم نبود. ‏

‏وقتی که از اتاق بیرون آمدیم، دوستان از من بازخواست کردند و من توضیحاتی دادم‏‎ ‎‏اما نمی دانم با توضیحات من قانع شدند یا نه؟ پس از آن تاریخ، یاد آن تصمیم تک روانه‏‎ ‎‏همواره رنجم می داد و خیلی دلم می خواست که در فرصتی دیگر آن را جبران کنم. ‏

‏این فرصت حدود یک سال بعد و در زمانی که بار دیگر اختلافات ما با بنی صدر‏‎ ‎‏بیشتر شده بود، فراهم شد و من این نامه را به همراه نامه دیگری که فقط امضای خودم را‏‎ ‎‏داشت و در تاریخ بیست و پنجم بهمن 59 نوشته شده بود، تقدیم امام کردم.‏‎[1]‎

‏بسم اللّه الرحمن الرحیم‏

‏امام و رهبر و مرجع تقلید عزیز و معظّم‏

‏به نظر می رسد در ملاقاتهای معمولی، به خاطر کارهای زیاد و خستگی جنابعالی،‏‎ ‎‏فرصت کافی برای طرح و بحث مطالبی اساسی که داریم به دست نمی آید، ناچار‏‎ ‎‏چیزهایی که تذکرش را وظیفه تشخیص می دهم، تحت عنوان «النصیحة لائمة المؤمنین»‏‎ ‎‏در این نامه بنویسم؛ خواهش می کنم توجه فرمائید و در ملاقات بعدی جواب لطف کنید:‏

‏1. یکسال پیش، پس از انتخابات ریاست جمهوری نامه ای به خدمتتان نوشتیم که‏‎ ‎‏نسخه ای از آن، ضمیمه این نامه است. شما در بیمارستان قلب بستری بودید و ملاحظه‏‎ ‎‏حال شما مانع تقدیم نامه گردید، خواهش دارم، اول آن نامه را ملاحظه نمائید و سپس‏‎ ‎‏این یکی را.‏


کتابامام خمینی (س) به روایت آیت الله هاشمی رفسنجانیصفحه 131
‏2. احساس می کنم که روابط و ملاقاتهای ما با جنابعالی، صورت تشریفاتی به خود‏‎ ‎‏می گیرد و محدودیتهایی در طرح و بحث مطالب ـ من جمله، خوف از اینکه جنابعالی،‏‎ ‎‏موضعگیری سیاسی و رقابت تلقی کنید ـ به وجود آمده و من خائفم که این حالت‏‎ ‎‏خسارت بار باشد.‏

‏3. تبلیغات متمرکز مخالفان ـ که از مقام رسمی و تریبونهای رسمی در رُل مخالف و‏‎ ‎‏اقلیت سخن می گویند ـ و نصایح کلی و عام جنابعالی و سکوت و ملاحظات ما که علل‏‎ ‎‏موضعگیریها را روشن نکرده ایم، وضعی به وجود آورده که خیلیها خیال می کنند ما و‏‎ ‎‏طرف ما، بر سر قدرت اختلاف داریم و دو طرف را متساویاً مقصّر یا قاصر یا... می دانند.‏‎ ‎‏ما برای حفظ آرامش نمی توانیم مطالب واقعی خودمان را بگوییم و جنابعالی هم صلاح‏‎ ‎‏ندانسته اید که مردم را از ابهام و تحیّر درآورید. ‏

‏خود شما می دانید که موضع نسبتاً سخت مکتبی امروز ما، دنباله نظرات قاطع شما از‏‎ ‎‏اول انقلاب تا به امروز است. بعد از پیروزی معمولاً ما مسامحه هایی در اینگونه موارد‏‎ ‎‏داشتیم و جنابعالی مخالف بودید، امّا نظرات شما را با تعدیلهایی اجرا می کردیم. شما‏‎ ‎‏اجازه ورود افراد تارک الصلوة یا متظاهر به فسق را در کارهای مهم نمی دادید؛ شما‏‎ ‎‏روزنامه آیندگان و... تحریم می کردید؛ شما از حضور زنان بی حجاب در ادارات مانع‏‎ ‎‏بودید، شما از وجود موسیقی و زن بی حجاب در رادیو جلوگیری می کردید. همینها‏‎ ‎‏موارد اختلاف ما با آنهاست. آیا رواست که به خاطر اجرای نظرات جنابعالی ما درگیر‏‎ ‎‏باشیم و متهم، و جنابعالی در مقابل اینها موضع بی طرف بگیرید؟ آیا بی خط بودن و‏‎ ‎‏آسایش طلبی را می پسندید؟ البته اگر مصلحت می دانید که مقام رهبری در همین موضع‏‎ ‎‏باشد و سربازان خیر و شر، جریانات را تحمل می کنند، ما از جان و دل حاضر به پذیرش‏‎ ‎‏این مصلحت هستیم، ولی لااقل به خود ما بگویید آیا رواست که همه گروه دوستان ما، به‏‎ ‎‏اضافه اکثریت مدرّسین و فضلاء قم و  ائمه جمعه و جماعات و... در یک طرف اختلاف و‏‎ ‎‏شخص آقای بنی صدر در یک طرف و جنابعالی موضع ناصح بی طرف داشته باشید؟‏‎ ‎‏مردم چه فکر خواهند کرد؟ و بعداً تاریخ چگونه قضاوت می کند؟‏

‏4. ما جایز نمی دانیم که میدان را برای حریف خالی بگذاریم و مثل بعضی از‏‎ ‎


کتابامام خمینی (س) به روایت آیت الله هاشمی رفسنجانیصفحه 132
‏همراهان سابق، قیافه بی طرف بگیریم و به اصطلاح جنت مکان و بی آزار و زاهد جلوه‏‎ ‎‏کنیم، به خاطر حفاظت از خط اسلامی انقلاب در صحنه می مانیم و از مشکلات،‏‎ ‎‏مخالفتها و تهمتها نمی هراسیم و به صلاحیت رهبری جنابعالی ایمان داریم، ولی تحمل‏‎ ‎‏ابهام در نظر رهبر، برایمان مشکل است. مگر اینکه بفرمائید، همین ابهام صلاح است.‏‎ ‎‏احتمال اینکه، این ابهام در رابطه با خطوط سیاسی و فکری و خطی که در ارتش تعقیب‏‎ ‎‏می شود، آثار نامطلوبی در تاریخ انقلابمان بگذارد، وادارم کرد، به عنوان وظیفه روی این‏‎ ‎‏مطالب، صراحت و تأکید داشته باشم و امیدوارم مثل همیشه این جسارت را ببخشید.‏

‏7. ما «حزب جمهوری اسلامی» را با مشورت با شخص جنابعالی و گرفتن قول‏‎ ‎‏مساعدت و تأیید غیرمستقیم ـ من شخصاً در مدرسه علوی با شما در این باره مذاکره‏‎ ‎‏کردم ـ تأسیس کردیم و با توجه به اینکه قانون اساسی، تعدد احزاب را پذیرفته فکر‏‎ ‎‏می کنیم یک حزب اسلامی قوی برای تداوم انقلاب و حکومت اسلامی ضرورت دارد و‏‎ ‎‏جنابعالی هم روزهای اول در تهران و قم مکرراً تأیید فرمودید ـ ممکن است فعلاً‏‎ ‎‏فراموش کرده باشید ـ و اکنون اعتبار حزب از نفوذ شما تغذیه می شود ـ غیر مستقیم ـ‏‎ ‎‏ولی رنگ حمایت از روزهای اول کمتر شده. میل داریم لااقل در جلسات خصوصی، نظر‏‎ ‎‏صریحی بفرمائید. اگر مایلید ما حزب را کنار بگذاریم، ما را قانع کنید و اگر لازم می دانید‏‎ ‎‏که حزب بماند، باید جور دیگری عمل بشود و اگر همین گونه که عمل می فرمایید،‏‎ ‎‏مصلحت است ما را قانع کنید تا ما هم دوستان حزبی را قانع کنیم. ‏

‏8. اینجانب که جنابعالی را مثل جانم دوست دارم و روی زمین کسی را صالح تر از‏‎ ‎‏شما سراغ ندارم، گاهی به ذهنم خطور می کند که تبلیغات و ادعاهای دیگران شما را‏‎ ‎‏تحت تأثیر قرار داده و قاطعیّت و صراحت لازم را ـ که از ویژگیهای شما در هدایت‏‎ ‎‏انقلاب بوده ـ در موارد فوق الذکر ضعیفتر از گذشته نشان می دهید، بسیاری از مردم‏‎ ‎‏متحیّرند که چرا امامِ قاطع و صریح، در این مسائل سرنوشت ساز صراحت ندارند. و‏‎ ‎‏خدای نخواسته اگر روزی شما نباشید و این تحیّر بماند، چه خواهد شد؟ واقعاً و حقاً، ما‏‎ ‎‏انتظار داریم در مقام رهبری و مرجع تقلید، اگر تعدیلی در شیوه حرکت ما لازم می دانید‏‎ ‎‏صراحتاً امر بفرمائید که مطیعیم؛ ما انتظار نداریم که نصایح ذووجوهی از رسانه های‏‎ ‎


کتابامام خمینی (س) به روایت آیت الله هاشمی رفسنجانیصفحه 133
‏جمعی بشنویم، احضار کنید و امر بفرمایید. ‏

‏9. آخرین مطلب ـ که در ترتیب مطالب جایش اینجای نامه نیست ـ اینکه ما پس از‏‎ ‎‏پیروزی آقای بنی صدر برای اینکه خیالش از جانب ما راحت باشد، ایشان را به ریاست‏‎ ‎‏شورای انقلاب برگزیدیم و به جنابعالی پیشنهاد نیابت فرماندهی کلّ قوای ایشان را‏‎ ‎‏دادیم که سریعاً تصمیم بگیرند و کار کنند، اما ایشان به اینها هم قانع نشد و مرتب،‏‎ ‎‏کمبودها را متوجه ما می کرد؛ و می گفت: «من می خواهم کار کنم ولی نمی گذارند» در‏‎ ‎‏مرکز قدرت بود و دیگران را مقصّر معرفی می کرد و امروز هم می بینید نقش اقلیّت‏‎ ‎‏مخالف را. پس چه باید کرد؟ با سپاس و معذرت.‏‎[2]‎‏ ‏‎[3]‎‏اکبر هاشمی 25 / 11 / 1359‏

‎ ‎

کتابامام خمینی (س) به روایت آیت الله هاشمی رفسنجانیصفحه 134

  • . انقلاب و پیروزی؛ صص 435ـ442.
  • . عبور از بحران: کارنامه و خاطرات آقای هاشمی رفسنجانی؛ سال 1360، صص 24-21    
  • در بیست و پنجمین سالگرد پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی، روزنامه کیهان طیّ مصاحبه مفصلّی که با آیت اللّه هاشمی رفسنجانی داشته، سئوالاتی درباره نامه فوق الذکر مطرح نموده که در اینجا برای مزید بحث، متن این سئوالات و پاسخهای تکمیلی آیت الله هاشمی رفسنجانی آورده شده است.     کیهان: یک نکته مهم و قابل تأمل در این نامه هست و آن اینکه احتمال تأثیر پذیری امام از اطرافیان را مورد اشاره قرار داده اید. اتفاقاً این اتهامی است که همان موقع مخالفین تان به شما نسبت می دادند و می گفتند: سران حزب جمهوری اسلامی حضرت امام را کانالیزه کرده اند و به سمت اهداف خودشان می کشانند. درباره این فراز از نامه اتان توضیح بفرمائید.     آیت اللّه هاشمی رفسنجانی: اولاً شخصیت امام یک شخصیت ممتاز بود که نفوذ در ایشان کار آسانی نبود. در مسائلی که خودشان قبول داشتند، حقیقتاً قاطع بودند و در مقابل اگر کسی حرفی داشت و می توانست بزند، حیقیتاً آمادگی داشتند که بشنوند. با قاطعیّتی که داشتند، اگر کسی می توانست در مسایل، با استدلال ایشان را قانع کند، با همان شجاعت برمی گشتند. این جزو ویژگیهای شخصیّتی امام بود. یکی از ادلّه ارادت شخص من به حضرت امام، همین ویژگی بود. می دانستم ایشان در عقایدشان خیلی قاطع هستند و در برگشتن از عقایدشان آمادگی دارند...     مسأله دوم عقاید خودمان بود. واقعاً به ولایت رهبری ایمان داریم و این را یک حرکت سیاسی نمی دانیم. جمع ما اینگونه فکر می کرد که رهبری یک رکن اساسی و بنیانی در نظام اسلامی است. شرعاً به خودمان اجازه نمی دادیم کانال درست کنیم تا افکار رهبری را کنترل کنیم. فکر می کردیم این رهبری هستند که جامعه را کنترل می کنند. البته اصل «النصیحة لائمة المسلمین» را قبول داشتیم و اگر نظری داشتیم، به امام می گفتیم. یعنی گفتن را برای خود تکلیف می دانستیم. با این حال نظر امام برای ما مهم بود. این اندیشه ما در مذاکرات و سخنرانیها و در همین نامه من موج می زند. بنابراین، هیچ وقت - در زمان مبارزه، زمانی که در نجف بودند، وقتی که برگشتند و سالهای بعد از آن - به فکر نبودیم که امام را کانالیزه کنیم و اصلاً این را حرام می دانستیم.     کیهان: مقصود شما از اینکه در نامه خودتان به امام نوشته اید:«شما تحت تأثیر هستید.» چه کسانی بودند؟     آیت اللّه هاشمی رفسنجانی: کسانی مثل آقایان پسندیده، حسین خمینی و اشراقی، در بیت امام بودند که همیشه مسایلی از اطراف مقابل ما را مطرح می کردند. نگرانی ما برعکس ادعای آنها بود. اگر کسی می توانست امام را کانالیزه کند، اینها بودند. همیشه در منزل امام بودند. ما با وقت می رفتیم و نوعاً جلسات ما ضبط می شد. حاج احمد آقا هم بود. کمتر جلسه ای بود که تنها باشیم. مگر اینکه خودمان می گفتیم، خصوصی باشد. فکر می کنم برای من یک بار هم پیش نیامد که به امام بگویم هیچ کس نباشد. چون چنین مسأله ای با ایشان نداشتم. ولی آنها دائماً در خدمت امام بودند. البته من بعید می دانم چنین نظری داده باشم.      کیهان: چرا گفته اید. حتی لحن شما از گلایه تندتر است. در واقع اعتراض است به امام که ما برای اهداف شما در میدان مبارزه کردیم و شما سکوت کرده اید و هر دو طرف را نصیحت می کنید.      آیت اللّه هاشمی رفسنجانی: اعتراض نبود، درد دل بود با کسی که با تمام وجود او را دوست داشتیم. در آن مقطع وقایع عجیب و غریبی اتفاق افتاده بود که به جز عده ای معدود، هیچ کس خبر ندارد.      کیهان: گفتن این وقایع پس از حدود بیست سال خیلی لازم است.      آیت اللّه هاشمی رفسنجانی: به خاطر فشاری که حضرت امام  داشتند و خودمان هم می خواستیم مسایل خود را با بنی صدر حل کنیم، دو بار با بنی صدر میثاق هماهنگی و وحدت نوشتیم. همه ما امضاء کرده بودیم و امام هم هر دو متن را خوانده و قبول کرده بودند. یک بار در جریان انتخابات مجلس، نوشتیم که چند بند داشت. بنی صدر هم گفته بود مسأله حل می شود. مسأله شهید آیت که پیش آمد، آن میثاق به هم خورد. دوباره در منزل شهید باهنر 6ـ 5 ساعت نشستیم و میثاق دیگری نوشتیم که این اتفاقات تکرار نشود. براساس میثاق دوم، کسی حق نداشت در رسانه ها علیه طرف مقابل حرف منفی بزند. این میثاق هم با سخنرانی بنی صدر در 17 شهریور نقض شد. امام هم در جریان همه امور بودند. می دیدند ما کوتاه می آییم و بنی صدر تجاوز می کند. امام این کارها را بیشتر به حساب اطرافیان بنی صدر مثل منافقین و ملی گراها می گذاشتند. به هر حال، بهتر است شما عبارت نامه مرا بخوانید تا منظورم روشن شود.      کیهان: در بند 8 این نامه آمده است: «این جانب که جنابعالی را مثل جانم دوست دارم و روی زمین کسی را صالح تر از شما سراغ ندارم، گاهی به ذهنم خطور می کند که تبلیغات و ادعاهای دیگران شما را تحت تأثیر قرار داده و قاطعیّت و صراحت لازم را - که از ویژگیهای شما در هدایت انقلاب بوده - در موارد فوق الذکر ضعیف تر از گذشته نشان می دهید.»      آیت اللّه هاشمی رفسنجانی: این همان است که من می گویم. این کانالیزه کردن نیست. نشان از تبلیغات طرفهای مقابل است. بالاخره اجتهاد آدم در فضاهایی که درست می کنند، تحت تأثیر قرار می گیرد. آنها حزب را انحصارگر معرفی می کردند و در مواردی مرتب به امام گزارش می دادند. منظورم این مسایل بود. کسانی که دائماً امام را می دیدند. امام هم آن موقع مریض بودند و ما هم نمی خواستیم این مسایل را به امام بگوییم. درست نبود که مسایل هیجان آور را با ایشان مطرح کنیم. این جمله اصلاً بحث کانالیزه کردن را نمی رساند. کیهان؛ 12 / 11 / 1382، ش 17875، ص 12.