امام و سیاست خارجی

نامه امام به گورباچف

نامه امام به گورباچف

‏راجع به نامه پر خیر و برکت و گویا و پر جاذبه رهبری انقلاب، حضرت امام به آقای‏‎ ‎‏گورباچف رهبری شوروی، من احساس می کنم مردم ما و مردم دنیا نیاز دارند که کمی‏‎ ‎‏این پیام برایشان توضیح داده شود که این نامه‏‎[1]‎‏ چه اهدافی را دنبال می کرد. مخصوصاً به‏‎ ‎


کتابامام خمینی (س) به روایت آیت الله هاشمی رفسنجانیصفحه 228
‏دلیل اینکه، این اولین پیام رسمی امام به این صورت بود که با خطّ مبارک خودشان نامه‏‎ ‎‏بنویسند و هیأتی را اعزام کنند و پیامشان را هم اعلام کنند. ‏

‏این اولین اقدام از این نوع است که امام فرمودند، برای دنیا هم سؤال زیاد است.‏

‏اولاً: ترکیب هیأت، ترکیب جالبی بود، امام یک روحانی‏‎[2]‎‏ عالی مقامی را همراه یک‏‎ ‎‏دیپلمات ورزیده مورد اعتماد به همراه یک خانم مبارز و سابقه داری فرستادند که خود‏‎ ‎‏گویای طرز تفکر رهبری انقلاب است. اینکه چرا چنین نامه ای در این مقطع از زمان‏‎ ‎‏نوشته شده، یک مقداری توضیح می خواهد. زمینه مطلب این است که امام به صورت‏‎ ‎‏یک رهبر که حامل پیام اسلام، قرآن و جانشینی معصوم، ولایت فقیه هستند و برای‏‎ ‎‏خودشان مسئولیت ارشاد و توضیح معارف آسمانی را قائلند و حقاً هم این مسئولیت را‏‎ ‎‏دارند. انقلابی به راه انداختند، انقلاب فرهنگی، انقلاب ما بیش از آنکه یک انقلاب‏‎ ‎‏سیاسی باشد، انقلابی فرهنگی و دینی است و رسالت اصلی آن هم، اجرای احکام‏‎ ‎‏آسمانی است. ایشان وقتی که با یکی از پدیده های مهم جهانی و تاریخی مواجه‏‎ ‎‏می شوند، نباید و نمی توانند در چنین پدیده و جریان تاریخی بی تفاوت و ساکت باشند.‏‎ ‎‏حادثه ای که در شوروی و بلوک شرق در شرف وقوع است، این یک حادثه معمولی‏‎ ‎‏نیست، جزء حوادث مهم است.‏

‏اینکه امام می بینند، فردی پیدا می شود و در خانه و مرکز و در زادگاه اولین حکومت‏‎ ‎


کتابامام خمینی (س) به روایت آیت الله هاشمی رفسنجانیصفحه 229
‏مارکسیسم، اینقدر شجاعت پیدا می کند که این دوران طولانی را ندیده بگیرد و صریحاً‏‎ ‎‏به نقاط ضعف و اشتباهات و گمراهیهای این جریان عظیم جهانی که یک ابرقدرت به‏‎ ‎‏همراه چندین کشور مهم دیگر، به آن بی تفاوت بماند ودر این باره حرفی نزند، این مثل‏‎ ‎‏فتح یک کشور نیست. این مثل یک حرکت مهم تاریخی است که ظاهراً از زبان یک نفر به‏‎ ‎‏نام رهبر یک کشور، اما تحقیقاً متّکی به یک جریان فکری دارد در دنیا به وجود می آید...‏

‏بُعد دیگر قضیه همسایگی است که وقتی یک جریان به این عظیمی، در کنار مرزهای‏‎ ‎‏ما دارد اتفاق می افتد و آنجایی که دهها میلیون مسلمان هم منتظرند، درباره جریانی که‏‎ ‎‏در کشورشان دارد اتفاق می افتد، از رهبری انقلاب برای آنها چیزی به عنوان هدیه داشته‏‎ ‎‏باشد این تذکر پدرانه و عطوفانه ای است که حالا که شما طلسم را شکستید، به طلسم‏‎ ‎‏دیگری دچار نشوید.‏‎[3]‎

‎ ‎

‎ ‎

کتابامام خمینی (س) به روایت آیت الله هاشمی رفسنجانیصفحه 230

  • نامه تاریخی امام خمینی(س) به رهبری شوروی با بینشی پیامبرگونه همراه بوده است. امام امت در این نامه شکست قطعی مارکسیسم و فروپاشی نظام الحادی کمونیسم را نوید داده و به ترسیم این رویداد مهم پرداخته اند. در فرازهایی از نامه حضرت امام آمده است:      ...جناب آقای گورباچف!      برای همه روشن است که از این پس کمونیسم را باید در موزه تاریخ سیاسی جهان جستجو کرد، چرا که مارکسیسم جوابگوی هیچ نیازی از نیازهای انسان نیست...     آقای گورباچف!      وقتی از گلدسته های مساجد بعضی از جمهوریهای شما پس از هفتاد سال بانگ «اللّه اکبر» و شهادت به رسالت حضرت ختمی مرتبت ـ صلی اللّه علیه و آله و سلم ـ به گوش رسید، تمامی طرفداران اسلام ناب محمدی(ص) را از شوق به گریه انداخت. لذا لازم دانستم این موضوع را به شما گوشزد کنم که بار دیگر به دو جهان بینی مادی و الهی بیندیشید. مادیون معیار شناخت در جهان بینی خویش را «حس» دانسته و چیزی را که محسوس نباشد از قلمرو علم بیرون می دانند؛ و هستی را همتای ماده دانسته و چیزی را که ماده ندارد موجود نمی دانند. قهراً جهان غیب، مانند وجود خداوند تعالی و وحی و نبوت و قیامت، را یکسره افسانه می دانند. در حالی که معیار شناخت در جهان بینی الهی اعم از «حس و عقل» می باشد، و چیزی که معقول باشد داخل در قلمرو علم می باشد گر چه محسوس نباشد. لذا هستی اعم از غیب و شهادت است، و چیزی که ماده ندارد، می تواند موجود باشد. و همان طور که موجود مادی به «مجرد» استناد دارد، شناخت حسی نیز به شناخت عقلی متکی است. صحیفه امام؛ ج 21، صص 220ـ226.
  • حضرت آیت اللّه جوادی آملی، نماینده امام خمینی(س) و سرپرست هیأت اعزامی به شوروی، این پیام گرانقدر را شرح نموده و مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام(س) اصل نامه و شرح آن را در مجموعه ای با عنوان  آوای توحید به چاپ رسانده است.
  • . جمهوری اسلامی؛ 24 / 10 / 1367، ش 2796، ص 10.