اندیشه های الهی امام

نقاط برجسته اندیشه امام

نقاط برجسته اندیشه امام 

‏نقاط برجسته اندیشه امام را که منشأ این حرکت مهم تاریخی زمان ماست، عرض کنم.‏

‏اولاً: من در طول دوران طلبگی و تحصیل و تحقیقم با شخصیتی مثل امام برخورد‏‎ ‎‏نکردم که مجهز به آشنایی با عمق مسائل اسلام باشد؛ جهان را از طریق فلسفه به خوبی‏‎ ‎‏بشناسد؛ خدا را از طریق عرفان ناظر ببیند؛ با مبانی عقیدتی اسلامی کاملاً مجتهدانه و‏‎ ‎‏عالمانه و از طریق بحثهای کلامی برخورد کند و با معارف اسلامی هم در ابعاد فقهی و‏‎ ‎‏هم در ابعاد اخلاقی آن از طریق علم اصول، فقه و اخلاق ارتباط داشته باشند. این سطح‏‎ ‎‏دانش که در همه اینها در سطح اجتهاد صاحب نظر بودند، حفظی و متعلق به دیگران‏‎ ‎‏نبود، تقلید نکردند و وابسته به دیگران نبودند. تفکری بوده که خود ایشان به آن رسیدند‏‎ ‎‏و روی آن ایستادگی کردند و زندگی خود را نیز با تفکراتشان تطبیق دادند. پس‏‎ ‎‏اسلام شناسی به معنای وسیع از عقاید تا اخلاقیّات و خداشناسی و از مبدأ تا معاد،‏‎ ‎‏مهمترین زمینه فکری و روحی اندوخته های شخصیتی ایشان بوده که برای کارها و‏‎ ‎‏شناختهای بعدی مبناست.‏

‏ثانیاً: شناخت جهان، بخصوص ایران و جریانهای تأثیرگذار بر تاریخ آن دوران بود که‏‎ ‎‏ایشان استعمار را به خوبی می شناخت. بی دلیل نبود که ایشان این قدر به سلطه امریکا‏‎ ‎‏حساس بودند. چون در آن دوره که ایشان فعال بودند و افکارشان را بروز دادند،‏‎ ‎‏امریکاییها سردمدار مسائل منطقه و جهان بودند. قبل از آنها دیگران بودند و هنوز هم‏‎ ‎


کتابامام خمینی (س) به روایت آیت الله هاشمی رفسنجانیصفحه 333
‏هستند. همین مسئله باعث شده که ایشان تهاجم اصلی را در مسائل جهانی خود، به‏‎ ‎‏سمت قدرت استعماری امریکا متوجه کردند.‏

‏درباره داخل ایران و دنیای اسلام هم، از پیش از پیروزی انقلاب تا آخر دوران حیات‏‎ ‎‏در اوقات فراغت، گاهی با ایشان بحث می کردیم. ایشان به این نتیجه رسیده بودند که‏‎ ‎‏احزاب در مناطق ما، بخصوص در ایران معمولاً کم محتوا و پوشالی هستند و در زندگی‏‎ ‎‏مردم تأثیرگذار نیستند. این یک تفکر جدّی برای ایشان بود؛ چون دیده بودند که از‏‎ ‎‏ابتدای مشروطه احزابی به وجود آمدند؛ اما همواره طلوع، غروب و افول داشتند و هیچ‏‎ ‎‏وقت هم به جایی نرسیدند. همیشه بعضیها پل نفوذ خارجیها شدند و بعضیها دور‏‎ ‎‏خودشان می گشتند.‏

‏مسأله دومی که ذهن ایشان را بسیار مشغول کرده و برای ما در حدّ اسطوره شده بود،‏‎ ‎‏این بود که ایشان به مردم خیلی اتّکا داشتند و فکر می کردند که هر کاری که بخواهد در‏‎ ‎‏دنیای اسلام و جهان سوم انجام شود، بدون حضور مؤثر مردم نمی شود. شرایطی‏‎ ‎‏نمی دیدند که یک شخص، گروه، حزب و یا چند نفر روشنگر بتوانند جامعه را عوض‏‎ ‎‏کنند. به این اندیشه مبنای اسلامی می دادند.‏

‏ایشان استدلال قوی ای داشتند. رویه پیغمبر اکرم(ص) هم همین بود که توانست‏‎ ‎‏مردم را بسیج کند و با مردم در «جزیرة العرب» کار خودش را آغاز کرد و تا به اندازه کافی‏‎ ‎‏مردم در اختیارش نبودند، کار اساسی را شروع نکرد. ایشان فکر می کردند در زمان ما و‏‎ ‎‏لااقل در این دوره تاریخ ـ شاید در گذشته هم همینطور بوده باشد ـ نمی توان از بدنه مردم‏‎ ‎‏غفلت کرد و هر وقت بدنه مردم وارد صحنه شود، هیچ کس نمی تواند راه را منحرف کند‏‎ ‎‏و اگر مردم غایب بودند، هیچ چیز قابل اطمینان نبود.‏

‏تفاوتی که وجود داشت، این بود که ایشان می فرمود: «این احزابی که ما می شناسیم،‏‎ ‎‏نمی توانند پل بین نظام و مردم باشند. مردم مستقلاً باید با نظامشان سر و کار داشته‏‎ ‎‏باشند. این افکار آنها به تاریخ اسلام، بحث بیعت و آیاتی از قرآن که به خوبی استدلال‏‎ ‎‏می کردند، متکی و برای ما قانع کننده بود و تا آخر عمر هم به این فکرشان ـ با آن همه‏‎ ‎‏قدرتی که به دست آورده بودند ـ وفادار بودند. بالاخره کسانی که به قدرت و آن همه‏‎ ‎


کتابامام خمینی (س) به روایت آیت الله هاشمی رفسنجانیصفحه 334
‏محبوبیت می رسند، ممکن است غرور و اشتباه، آنها را از مبانی اولیه فکرشان جدا کند و‏‎ ‎‏بین آنها و مردم فاصله بیندازد. در مورد امام این اتفاق نیفتاد. همان جمعیتی که در‏‎ ‎‏استقبال ایشان در بازگشت از تبعید 14 ساله شرکت کردند، همان جمعیت در تشییع‏‎ ‎‏جنازه ایشان در ایران و سرتاسر کشور و شاید خیلی جاهای دنیا ابراز احساسات و تأثر‏‎ ‎‏کردند.‏

‏این نکته بسیار زیبا برای یک رهبر است. اگر این تفاوت بود، در جهت تقویت‏‎ ‎‏احتمالی مردم و نه در جهت تضعیف بود. پس ما با مبانی اسلامی و تجربه تاریخی تکیه‏‎ ‎‏کردن بر مردم، کاملاً با ترفندهای استکباری و استعماری آشنا بودند. این نکته می تواند‏‎ ‎‏در تصمیم گیریها و موضع گیریها و در بسیاری از اموری که انسان روزانه با آنها مواجه‏‎ ‎‏می شود، خیلی مهم باشد. ندیدم که امام در موردی فریب بخورند. ممکن است هر کسی‏‎ ‎‏باشد که در امورش اشتباهی کند، امّا ایشان فریب ترفندهای استعماری را نخوردند. چه‏‎ ‎‏در دوران مبارزه و تبعید که بسیار سخت بود و چه در دوران پیروزی و جنگ و دفاع‏‎ ‎‏مقدس فریب نخوردند. در همه شرایط می دیدم که ایشان تحذیر می کنند از اینکه‏‎ ‎‏ترفندها و قیافه عوض کردنها و نرم زبانیها و چرب زبانیهای مستکبران ما را فریب دهد.‏

‏می گفت: «راه مشخص است.» ایشان درد را تشخیص داده بود. مثل یک طبیب حاذق‏‎ ‎‏می دانستند دردهای زمان ما به استکبار، استعمار، نفوذ اجانب و برنامه های تحمیلی آنها‏‎ ‎‏برمی گردد.‏

‏در همین مسأله ایشان از حکومتها و دولتهای  وابسته به استکبار در جهان سوم و‏‎ ‎‏بخصوص دنیای استکبار تنفر داشتند. این یک اندیشه جدید، منتها در همان رابطه است.‏‎ ‎‏می فرمودند: «اینها بسیار خطرناک هستند. این گونه آدم ها برای منافع خودشان پل‏‎ ‎‏پیروزی کفر و استعمار می شوند و کشور، دین و میهنشان را در خدمت استعمار‏‎ ‎‏می گیرند. اینها بسیار خطرناک و مضرّند.» اصلاً راه آشتی با چنین نظامهایی را‏‎ ‎‏نمی پذیرفتند و تا آخر هم همین طور بودند. آن ارتباط با مردم و این هم بیزاری از‏‎ ‎‏حکومتهای عامل استکبار و وابسته.‏

‏ریشه درد را در استبداد و استعمار می دانستند که این دو با هم هستند؛ یعنی استعمار‏‎ ‎


کتابامام خمینی (س) به روایت آیت الله هاشمی رفسنجانیصفحه 335
‏برای منافع خود استبداد را خلق می کند و اگر استبدادی وجود دارد، آن را تقویت می کند‏‎ ‎‏و استبداد هم برای تداوم کار خود در مقابل طغیان ملت به استعمار متکی می شود و‏‎ ‎‏تغذیه می کند و قدرتش از استعمار است. استبداد و استعمار دو لبه قیچی هستند که‏‎ ‎‏مردم را می خورند و در این میان، مردم تحت محاصره این دو قدرت هستند. امام در یک‏‎ ‎‏زمان با هر دو مواجه شدند. می دانستند بودن استبداد به معنای حضور استعمار و‏‎ ‎‏پذیرش استعمار به معنای تقویت استبداد است. استبداد است که برای منافع خود در‏‎ ‎‏مقابل مردم به قدرت خارجی متّکی می شود و استعمار برای اینکه ملتی را غارت کند، به‏‎ ‎‏عوامل خاصی که قدرت در دست آنهاست تکیه می کند. کار بسیار دشواری بود. شما که‏‎ ‎‏اهل تحقیق هستید، ببینید در نهضتهای ملّی و اسلامی در جهان سوم کم پیدا می شود یا‏‎ ‎‏پیدا نمی شود. نهضتی که همزمان با قدرت داخلی و همچنین با قدرتهای خارجی درگیر‏‎ ‎‏باشد. نوعاً به جایی متکّی بودند. حالا یا به شرق یا به غرب و یا جاهای دیگر و شما این‏‎ ‎‏ویژگی را در انقلاب اسلامی ایران می بینید که هیچ کس انقلاب ما را در زمان مبارزه‏‎ ‎‏هدایت نکرد. منظور از کس، حزب، دولت و یا کشور است؛ و الاّ افراد کم و بیش بودند.‏‎ ‎‏این اندیشه خیلی مترقّی است؛ البته اگر قدرت اجرا داشته باشد. خیلی جاها ممکن‏‎ ‎‏است نتوانند واقعاً این کار را انجام بدهند. این شبیه معجزه است. ولی امام توانست این‏‎ ‎‏کار را انجام دهد. از مردم و روحانیت در دوران انزوا استفاده کردند.‏

‏با آن افکار و اندیشه که ذکر شد، با آن علم، اطلاع و قدرت اجتهادی که داشتند، با‏‎ ‎‏شناختی که از جهان، خدا و معاد داشتند، ایشان توکلی داشتند که آن هم از هدایای خدا‏‎ ‎‏بود. انسانهای متوکل کم نیستند، ولی متوکلان ممتاز کم هستند. امام، فوق العاده خدا را‏‎ ‎‏حاضر، ناظر، قادر و مؤثر می دیدند.‏

‏مسائلی که ایشان درباره آسیب پذیری مستکبران، وضعیت بودن آنها و قوی بودن‏‎ ‎‏ملتها دارند، برای خیلیها قابل درک نبود، اما الان وقتی نگاه می کنیم در تاریخ و در همین‏‎ ‎‏دور و بر خودمان، می بینیم ابرقدرتی مثل امریکا در عراق آمده و زانو زده و کشتی اش به‏‎ ‎‏گل نشسته است. وقتی با صدام مواجه می شود، مثل بلدوزر همه چیز را صاف می کند و‏‎ ‎‏می رود، ولی وقتی که با مردم مواجه می شود، زانو می زند و به زمین می خورد، تسلیم‏‎ ‎


کتابامام خمینی (س) به روایت آیت الله هاشمی رفسنجانیصفحه 336
‏می شود، و این حالت عجز را به خود می گیرد که شما دارید می بینید.‏

‏واقعاً متن آموزه های امام همین مسأله را به ما می گفت و واقعاً همین بود. البته‏‎ ‎‏خودمان قبلاً در ایران آن را تجربه کرده بودیم. در ایران امریکا بیشتر از همه جا حضور‏‎ ‎‏داشت. به شاه فرمان می دادند و او اجرا می کرد.‏

‏امام قدرتهای این چنینی را کاخ شیشه ای و آسیب پذیر و ملت را آسیب ناپذیر‏‎ ‎‏می دانستند. به شرط اینکه ملت آگاه باشند و درست هدایت شوند و به صحنه دعوت، و‏‎ ‎‏در صحنه هم اداره شوند؛ که امام خودشان این کار را خوب انجام می دادند.‏

‏به هرحال اگر بخواهم مجموعه صحبتهایم را جمع بندی کنم، این است که هوش‏‎ ‎‏فوق العاده امام، دانش بسیار قوی، مطالعات فراوان امام و دیدن حوادث خاص در دوران‏‎ ‎‏زندگی خودشان که همه درس بوده اند، در امام مجموعه ای از اندیشه ها را به وجود‏‎ ‎‏آورده بود که نتیجه اش این انقلاب عظیم شد.‏‎[1]‎

‎ ‎

کتابامام خمینی (س) به روایت آیت الله هاشمی رفسنجانیصفحه 337

  • . سخنرانیهای فهرست تفصیلی آیت الله هاشمی رفسنجانی، صص 271ـ 278. آرشیو روابط عمومی مجمع تشخیص مصلحت نظام