محمد باقری

محبت متقابل امام و رزمندگان عامل مهم رشادتها

‏هر بار که ما خدمت حضرت امام می رسیدیم و برای زیارت دست ایشان‏‎ ‎‏را در دستمان می گرفتیم، حضرت امام محکم دستمان را فشار می داد. اول‏‎ ‎‏یک قدری تامل کرده و بعد در حالی که به چشمان طرف نگاه می کردند،‏‎ ‎‏دست را محکم می فشردند. بر اثر این حرکت، حالتی به وجود می آمد که قلب‏‎ ‎‏آدم را تکان می داد. البته این محبت بین حضرت امام و رزمندگان طرفینی بود‏‎ ‎‏و تاثیراتِ مثبتِ زیادی در جبهه ها می گذاشت. مثلاً در جبهه ها و در زمان‏‎ ‎‏عملیات هر لحظه خطرات متعددی در کمین انسان است؛ خطر شهادت،‏‎ ‎‏زخمی شدن، جانباز شدن و ... و یا حتی در مراحل مختلف خطر و جاهای‏‎ ‎‏مختلف جبهه هر چیزی در مقابل جان بی ارزش می نماید و این موضوع‏‎ ‎‏می تواند مانعی برای شجاعتها و شهادتها باشد، اما یاد حضرت امام و نظر آن‏‎ ‎‏بزرگوار در انجام مسائل، عمده ترین خواست رزمندگان بود و بر همه چیز‏‎ ‎‏ترجیح داشت. خود من هر وقت که می خواستم حرکت کنم و مثلاً از قرارگاه‏‎ ‎‏به خط بروم و البته این موضوع شاید هر روز ممکن بود صورت بگیرد، اگر به‏‎ ‎‏جایی می رسیدم که آتش شدت زیادی داشت، یا تیر مستقیم دشمن هر لحظه‏‎ ‎‏ممکن بود به من اصابت کند، همه توجه ام به این بود که حضرت امام راجع به‏‎ ‎‏جنگ چه نظری دارند و این کار من چقدر مورد رضایت خاطر آن حضرت‏‎ ‎‏قرار دارد و حتماً رزمنده ای که جانش را تقدیم کرده و شهید شده است، البته‏‎ ‎‏همین نظر را داشته است که وصیتنامه های آنها بیانگر این واقعیت است. اگر‏‎ ‎‏فرمانده سپاه می گفت که حضرت امام نظرش این است که این عملیات بشود یا‏‎ ‎‏اصلاً این جنگ ادامه پیدا بکند، همۀ خستگیهای دراز مدت که در تن بچه ها‏‎ ‎

کتابامام و دفاع مقدسصفحه 10
‏بود، رفع می شد. و خلاصه نظرات حضرت امام بر هر خواست دیگری غلبه‏‎ ‎‏می کرد و اصلاً برای آدم انگار چیزی به اسم جان مطرح نبود و هیچ گونه‏‎ ‎‏تردیدی باقی نمی ماند. و آدم با خیال راحت و مطمئن حرکت می کرد و‏‎ ‎‏می رفت در دل دشمن و آتش و یا مشکلات نبرد و همه چیز را به جان‏‎ ‎‏می خرید. ‏


کتابامام و دفاع مقدسصفحه 11

کتابامام و دفاع مقدسصفحه 12