بعد از آزادسازی بستان، عملیات فتح المبین در منطقه بسیار وسیعی در غرب رودخانه کرخه انجام شد که تا آن زمان عملیاتی با این وسعت انجام نشده بود. تصرف تمام سایتهای رادار، آزادسازی تمام مناطق عین خوش، ارتفاعات تینه و بُرغازه، مناطق شمال بستان، تقریباً شمال جاده دزفول به دهلران و مهران از جمله اهداف این عملیات به حساب می آمد که منطقه ای وسیع و بسیار حساس بود. هدف عراق از تصرف این منطقه، قطع جاده مهم و استراتژیک تهران به خوزستان در محدوده ما بین دزفول و اهواز بود و شاید نیم نگاهی هم به تصرف اهواز داشت. البته نیروهای عراقی خود را تا کناره رودخانه کرخه و حوالی شهر شوش رسانده و از آنجا با خمپاره جاده دزفول به اهواز را می زدند. طرح ریزی عملیات انجام شد ظاهراً دشمن به طریقی از انجام عملیات ما اطلاع حاصل کرده بود. بنابر این برای به هم ریختن طرح ما
کتابامام و دفاع مقدسصفحه 44
به چزابه حمله کرد و ما به ناچار تعداد زیادی نیرو به استعداد سی گردان را برای آن عملیات اختصاص دادیم. واقعاً عملیات سختی بود و برای تثبیت آن محل، تعداد زیادی از بچه ها شهید شدند. دشمن علاوه بر تنگۀ چزابه در محور شوش و در رابطه با قرارگاه فجر (به فرماندهی شهید مجید بقائی و مرتضی صفار) هم گرفتاریهایی ایجاد کرده بود. عملیات که قرار بود روز اول فروردین 1361 انجام گیرد، به نظر می رسید که دچار وقفه شود. ما هم مردد و دودل بودیم که قرار شد نظر حضرت امام را جویا شویم. بنا بر این شد که سرتیپ خلبان حق شناس ـ بعداً به فیض شهادت نایل آمدند ـ با یک هواپیمای اف ـ 5 به جای کمک خلبان، آقای رضایی را نشانده و از دزفول به تهران برده و برگرداند. این کار انجام شد و سردار رضایی به محضر حضرت امام شرفیاب شده بودند. ایشان نقل می کرد که حضرت امام با لحن گرم و صمیمی فرمودند که بروید عقلتان را سر هم کنید و با تدبیر شروع نمایید. کل جنگ خیر است. البته این دلگرمی حضرت امام به رزمنده ها و استخارۀ خود برادر رضایی که آیات سوره فتح آمد، سبب شد که بچه ها آمادگی روحی فوق العاده ای پیدا کنند. خلاصه، حمله در ساعات اولیه بامداد روز دوم فروردین ماه 1361 شروع شد و به لطف خداوند عملیاتی بسیار قوی و دور از انتظار موفق بود. حدود شانزده هزار نفر از نیروهای دشمن را اسیر کردیم. در رابطه با این عملیات حضرت امام دو اطلاعیه صادر فرمودند که بسیار قوی بود و واقعاً خستگی را از تن رزمندگان بیرون می کرد. یکی از این اعلامیه ها را که در جواب تلگراف فرماندهان جنگ صادر شده بود، من توی
کتابامام و دفاع مقدسصفحه 45
تنگه بُرغازه از رادیو شنیدم. یادم می آید تمام ماشینها توقف کرده و همه رادیوها روشن بود، بسیجیها بلندگو گذاشته و اعلامیه را گوش می کردند. واقعاً صحنه زیبا و غرورآفرینی بود. خود من شاید بیشتر از یک هفته بود که حمام ندیده بودم، گرد و خاک و عرق ناشی از فعالیت در جبهه، فشار روحی ناشی از شهادت همرزمان، خستگی تلاش مداوم ده روزه در جبهه های نبرد و سپس این پیام؛ شربت گوارایی بود که قلب بسیجیها را، قلب ارتشیها را، قلب پاسدارها را شاد و خنک می کرد. شاید این اعلامیه بزرگترین عیدی بچه ها بود. بعد از اخراج دشمن از آن مناطق و توقف عملیات، نوبت مرخصی بچه ها بود و آمادگی برای عملیات غرورآفرین الی بیت المقدس و آزاد سازی خرمشهر.
بعد از عملیات فتح المبین رزمندگان سپاه اسلام به طور دسته جمعی به حضور حضرت امام رسیدند که امام بچه ها را بسیار تحویل گرفته و تعریف و تمجید کردند. علاوه بر ملاقات عمومی، فرماندهان عملیات به طور خصوصی خدمت حضرت امام رسیده و مورد لطف و عنایت خاص آن بزرگوار قرار گرفتند. در این ملاقات که درست بعد از عملیات فتح المبین صورت گرفت، شهید بزرگوار تیمسار نیاکی، فرمانده لشکر 92 زرهی ارتش هم حضور داشت. آن بزرگوار از بکّائین بود و حال و هوای بسیار خوشی داشت و در موقع برگزاری دعای توسل و کمیل بسیار گریه می کرد. بعد از فتح المبین نوبت آزادسازی خرمشهر بود و تلاش فرماندهان متمرکز در جهت برآوردن این آرزوی ملی. رزمندگان هم که از پیام حضرت امام انرژی و شادابی گرفته بودند، با قول و قرار بازگشت پانزده روزه و شرکت در عملیات آزادسازی خرمشهر به مرخصی رفتند.
کتابامام و دفاع مقدسصفحه 46