علی صیاد شیرازی

امام و وحدت رزمندگان

‏  قبل از عملیات بدر و یا عملیات فاو (والفجر 8) بود. در جلسه ای با حضور‏‎ ‎‏کلیه فرماندهان لشکرهای ارتش و سپاه و تیپ های مستقل خدمت حضرت‏‎ ‎‏امام رسیدیم. این جلسه، خیلی فشرده در دو اتاق کوچک منزل امام که تو در‏‎ ‎‏تو بود، برگزار شد و همه فشرده نشسته بودیم. حضرت امام سخنرانی بسیار‏‎ ‎‏پرمحتوا، و جاودانه ای راجع به وحدت ایراد فرمودند. جلسه که تمام شد،‏‎ ‎‏فرماندهان یک به یک می آمدند و دست حضرت امام (س) را می بوسیدند و‏‎ ‎‏خارج می شدند. من و برادر عزیزم سردار محسن رضایی با هم هماهنگی‏‎ ‎‏کردیم که تا آخر بمانیم و بعد از اینکه همه برادران رفتند ما دو نفر در محضر‏‎ ‎‏امام قرار بگیریم، شاید ایشان قبل از عملیات یک تذکر خاصی هم داشته باشند‏‎ ‎‏که به ما بدهند و ما بهره برداری کنیم. چون مسئولیتمان سنگین بود و نیاز‏‎ ‎‏زیادی داشتیم که امام مکرر به ما تذکراتی را ارائه فرمایند. همۀ برادران رفتند‏‎ ‎‏و دیگر هیچ کلمه ای بین ما رد و بدل نشد. صحنه بسیار جالب و فراموش‏‎ ‎‏نشدنی بود. دو نفری در محضر حضرت امام نشستیم و هر دو نفر به سیمای‏‎ ‎‏مبارک ایشان نگاه کردیم و اینطوری وانمود کردیم که منتظریم اگر باز هم‏‎ ‎‏مطلبی دارید به ما بفرمایید. آن بزرگوار هم با تبسمی، به هر دو نفرمان نگاه‏‎ ‎‏کردند. طوری که از نگاه ایشان می توانستیم، برداشت کنیم که من دیگر‏‎ ‎‏صحبتی ندارم. باز ما دو نفر به هم نگاه کردیم و هماهنگی کردیم که اگر‏‎ ‎‏حضرت امام مطلبی ندارند پس دیگر زحمت را کم کنیم. آقای رضایی که‏‎ ‎‏نزدیکتر به در بودند، اقدام کرد که دست حضرت امام را ببوسند و خارج‏‎ ‎‏شوند. حضرت امام دست ایشان را نگه داشته و دست دیگرشان را به سوی من‏‎ ‎

کتابامام و دفاع مقدسصفحه 90
‏دراز کردند. به معنی اینکه بنده باید دستم را به ایشان می دادم. بنده دستم را به‏‎ ‎‏دست ایشان دادم و آن بزرگوار هم دو دست ما را روی هم گذاشت در حالی‏‎ ‎‏که یک دست مبارکشان در زیر و یک دست مبارکشان روی دستهای ما بود،‏‎ ‎‏با تبسمی به هر دو نفر ما نگاه کردند. ما در حالی که کاملاً دگرگون شده‏‎ ‎‏بودیم، یک حالت خاصی پیدا کردیم هر دو نفرمان مسحور شده و در جاذبه‏‎ ‎‏قوی ایشان خود را فراموش کرده بودیم. عمق معنی کار امام برای ما مشهود و‏‎ ‎‏قابل لمس بود. با آن فرمایشاتی که با دید بسیار عمیق عرفانی، ما را به وحدت‏‎ ‎‏و یکپارچگی توجه داده بودند، در اینجا هم بدون اینکه صحبتی بفرمایند با‏‎ ‎‏این حرکت و رفتار زیبای اخلاقی، باز هم به ما تاکید وحدت می فرمودند.‏‎ ‎‏چون ما یک چنین حرکتی را تا آن موقع از حضرت امام مشاهده نکرده‏‎ ‎‏بودیم، لذا وقتی که از در بیرون می آمدیم در یک حالت رؤیایی قرار داشتیم.‏‎ ‎‏پس از گفتگو با یکدیگر به این نکته رسیدیم که پیام این امر خیلی سنگین بود،‏‎ ‎‏یعنی بار سنگینی داشت. امام باز هم بر وحدت تاکید فرمودند و اینکه ما‏‎ ‎‏بایستی واقعاً روی آن کار کنیم. نهایتاً به این نتیجه رسیدیم که مسئولیت‏‎ ‎‏سنگین است و باید به دنبال تحقق آن بود. ‏

‏   برای رسیدن به یک راهکار عملی، جمعاً هفده ساعت گفتگو داشتیم که‏‎ ‎‏عمدتاً طی جلسات دو ساعته بعضی اوقات در منزل اینجانب و در مواقعی در‏‎ ‎‏منزل برادر رضایی به بحث و گفتگو می پرداختیم. حتی یادم هست که آقای‏‎ ‎‏هاشمی رفسنجانی اصرار داشتند که برای نتیجه گیری و اقدامات مربوط به‏‎ ‎‏جبهه زودتر بیایید ولی ما خواهش کردیم به ما اجازه دهند تا حصول نتیجه‏‎ ‎‏جلساتی برگزار کنیم و آنگاه بیاییم. بالاخره بعد از برگزاری جلسات متعدد‏‎ ‎‏خدمت ایشان رسیده و نتیجه را به عرضشان رساندیم مبنی بر اینکه ما برای‏‎ ‎

کتابامام و دفاع مقدسصفحه 91
‏پایه ریزی وظیفه خودمان مجبور بودیم که مقداری بیشتر با هم صحبت کرده‏‎ ‎‏و مطالب خودمان را آماده نماییم و برای اجرای خواسته های حضرت امام که‏‎ ‎‏بنیادش بر پیروزی است، همت کنیم. طرح این موضوع اینجا هم برای این‏‎ ‎‏است که انشاءاللّه برای آیندگان درسی باشد. زیرا در جنگ تحمیلی بر علیه ما‏‎ ‎‏و دفاع مقدس ما، خداوند واقعاً به ما عزت بخشید و دشمنان ما را نه تنها در‏‎ ‎‏آن زمان، بلکه حتی بعد از آن هم بیشتر به ذلت و خواری کشاند که آثار آن‏‎ ‎‏هنوز هم ادامه دارد و ما بایست همواره شاکر درگاه خداوند باشیم که با آن‏‎ ‎‏ناهماهنگی نیروها و نبود امکانات رزمی ـ پشتیبانی که اصلاً با طرف مقابلمان‏‎ ‎‏که کل جبهه باطل بود، قابل مقایسه نبودیم، ولی خداوند، هم ما را از این‏‎ ‎‏مهلکه نجات داد و هم اینکه به معنای واقعی پیروزی را نصیب ما فرمود.‏‎ ‎‏چون پیروزی برای ما این نیست که سرزمینی را اشغال و تصرف بکنیم و روی‏‎ ‎‏غنائم مادی حساب باز کنیم. پیروزی ما عمدتاً در مرحله اول دفع دشمن بود‏‎ ‎‏که به خوبی صورت گرفت و برای همین هم بود که در جنگ ما صحبت از‏‎ ‎‏«دفاع مقدس» مطرح شد و این واژه دفاع مقدس را ما در هیچ کتابی نخوانده‏‎ ‎‏بودیم. هیچ تحصیلکرده و صاحب تجربۀ نظامی، واژه دفاع مقدس را نشنیده‏‎ ‎‏و برای آن تعریف درستی نداشت. ولی الآن دفاع مقدس واقعاً برای ما یک‏‎ ‎‏واژه کاربردی ـ راهبردی شده است و تا این حکومت برقرار است که انشاءاللّه ‏‎ ‎‏به حکومت حضرت مهدی(ع) متصل بشود، «دفاع مقدس» اصالتاً برای ما‏‎ ‎‏تعریف، معنا و در عمل تجربه شده است و برای پیاده کردن دفاع هم راهکار‏‎ ‎‏داریم، روش داریم، سازمان داریم، برنامه داریم و خوشبختانه دشمن هم از‏‎ ‎‏این توانائی و استعداد ما بی بهره است؛ هر چند که خود ما هم از توان حقیقی‏‎ ‎‏خود تصور درستی نداریم، چون عمده توان ما به خدای متعال بستگی دارد.‏‎ ‎
کتابامام و دفاع مقدسصفحه 92
‏پیروزیها و نصرتهائی که نصیب ما می شود همه از جانب خداوند است و آن‏‎ ‎‏امدادهای الهی که به کمک ما می آمدند و نیز خواهند آمد، بخش عمدۀ توان‏‎ ‎‏ما را تشکیل می دهند. اخلاصهائی که در صحنه بود، مخلصینی که چه با نام‏‎ ‎‏بودند و چه بی نام می جنگیدند. چه آنهایی که به فیض شهادت رسیدند و چه‏‎ ‎‏کسانی که هنوز زنده هستند، همه اینها سرمایه های معنوی زمینه ساز نصرت‏‎ ‎‏خداوند است و خداوند هم پاداشش را به همین دلائل عنایت می فرمود. در‏‎ ‎‏اینها رموز مختلفی بود برای پیروزی ما. یک رمزش همین وحدت رزمندگان‏‎ ‎‏بود که من چون توفیقی داشتم از جانب خداوند متعال که هم در نبرد با‏‎ ‎‏ضدانقلاب در صحنه بودم و هم در جنگ تحمیلی، به هیچ وجه در ذهنم‏‎ ‎‏کوچکترین تردیدی نسبت به این رمز نیست و البته بر این مطلب مدعی نیستم‏‎ ‎‏که بنده نقشی داشته ام ولی می توانم بگویم که به شدت به این مطلب معتقد‏‎ ‎‏بوده و هستم و در تمام شرایط نبرد که مسئولیتی داشتم این مورد را در نظر‏‎ ‎‏می گرفتم یعنی روی آن حساب می کردم. ورود من به کردستان برای جنگ با‏‎ ‎‏ضد انقلاب توام با همین وحدت بود. بنده با برادر سردار رحیم صفوی در‏‎ ‎‏کردستان همین گونه بودیم. در مسیر زندگی خودمان که توی جبهه داشتیم و از‏‎ ‎‏همان جائی که با هم آمدیم، با هم تشکیلات ارتش و سپاه را به یک آهنگ و‏‎ ‎‏اتحاد می رساندیم و هر جائی که می خواستیم نبرد بکنیم، جائی نبود که یکی‏‎ ‎‏تنها بجنگد، همه جا این جمله امام را که: «شما با هم باشید، پیروزید» یعنی شما‏‎ ‎‏رزمندگان، مخصوصاً شما ارتش و سپاه با هم باشید پیروزید و من این را ملکۀ‏‎ ‎‏فکری و روحی و عملی خودم کرده بودم. در نبرد کردستان بسیاری‏‎ ‎‏خاطرات، دلالت بر همین پیروزی دارد. در جنگ تحمیلی هم به همین ترتیب‏‎ ‎‏و هر جا هم شدت این وحدت بالا رفته ما می دیدیم شدت پیروزی هم بالاتر‏‎ ‎
کتابامام و دفاع مقدسصفحه 93
‏می رفت که البته نمی خواهیم بگوئیم پیروزیها فقط به همین اصل بستگی دارد‏‎ ‎‏ولی این هم یکی از مهمترین رمزهای آن است که من بنا به وظیفه به زبان‏‎ ‎‏آوردم که البته پایه اش را هم همان پیش کسوت و پیشتاز انقلاب، رهبر‏‎ ‎‏انقلاب اسلامی حضرت امام (ره) پی ریزی کردند.‏

کتابامام و دفاع مقدسصفحه 94