علی فضلی

لذت مضاعف از خرسندی امام

‏  یکی دو ماه قبل از عملیات طریق القدس، زمان تشکیل تیپ های سپاه بود.‏‎ ‎‏تازه اولین باری بود که سپاه تیپ هایش را تشکیل داده و سازماندهی می کرد.‏‎ ‎‏من مامور تشکیل تیپ احتیاط محمد رسول اللّه شدم تا آنها را برای شرکت در‏‎ ‎‏عملیات آماده سازم. تیپ های کربلا، امام حسین و عاشورا، تیپ های عمل‏‎ ‎

کتابامام و دفاع مقدسصفحه 114
‏کننده بودند و چون نیروهایشان کم بود، گردانهای ما به تیپ عاشورا مامور‏‎ ‎‏شدند و من هم به عنوان جانشین فرمانده به کمک سردار جعفری فرمانده‏‎ ‎‏وقت آن تیپ رفتم. عملیات طریق القدس به اتمام رسید و در فاصله این‏‎ ‎‏عملیات با عملیات فتح المبین، مامور تشکیل تیپ المهدی شدم و به عنوان‏‎ ‎‏خادم ‏‏[‏‏فرمانده‏‏]‏‏ برادران تا عملیات فتح المبین در این تیپ خدمت می کردم.‏‎ ‎‏بعد از عملیات فتح المبین، قرار شد فرماندهان تیپ ها و قرارگاههای سپاه به‏‎ ‎‏حضور حضرت امام بروند. ساعت و روز ملاقات معین شد و برادران درست‏‎ ‎‏سر قرار حضور پیدا کردند. ما هجده تا بیست نفر بودیم که همگی سپاهی بوده‏‎ ‎‏و تعدادی از آن عزیزان شهید شده اند. از جمله شهدا می توان از شهید خرازی،‏‎ ‎‏شهید بقایی، شهید حسن باقری، شهید حسن درویش، شهید همت، شهید‏‎ ‎‏ردّانی پور و شهید میثمی نام برد.‏

‏   برادرانی همچون شمخانی، رحیم صفوی و ... نیز حضور داشتند. جلسه‏‎ ‎‏بسیار خودمانی و بی آلایش درون اتاق حضرت امام تشکیل شده بود. برادر‏‎ ‎‏رضایی گزارشی از عملیات ارائه کردند و حضرت امام با آن نشاط و نورانیت‏‎ ‎‏چهره؛ خوب دقت فرموده و چند دقیقه ای رهنمودهایی ارائه کردند. احساس‏‎ ‎‏می شد که امام از عملکرد رزمندگان در جبهه رضایت دارند. من که در بین‏‎ ‎‏فرماندهان از همه کم سن و سال تر بودم، بلافاصله پس از اتمام فرمایشات‏‎ ‎‏ایشان روی مبل کنار آن بزرگوار نشسته و دست انداختم گردن ایشان و شروع‏‎ ‎‏کردم بر سرو صورت مبارکشان بوسه زدن. واقعاً احساسات بر من غلبه کرده‏‎ ‎‏بود. من سلامت چشمان خود را با دعای آن حضرت به دست آورده بودم و‏‎ ‎‏از این رو ابراز احساسات من بی دلیل نبود. حضرت امام نسبت به موضوع‏‎ ‎‏چشمان من حضور ذهن داشتند و برای بار سوم دست مبارک خود را به‏‎ ‎

کتابامام و دفاع مقدسصفحه 115
‏چشمانم کشیده و دعا فرمودند. لازم به ذکر است که من یکی از چشمان خود‏‎ ‎‏را در سال 64 به خداوند تقدیم داشتم اما چشم دیگرم با دعای حضرت امام‏‎ ‎‏کاملاً بهبودی خود را باز یافته است. البته سایر حاضرین خیلی به من مهلت‏‎ ‎‏ندادند که در خدمت حضرت امام باشم و مرا از جا بلند کرده و یکی یکی در‏‎ ‎‏نهایت صدق و صفا و اخلاص بر سر و روی آن حضرت بوسه می زدند. امام‏‎ ‎‏هم با صبر و حوصله با آنها برخورد داشته و از این که از دیدار ایشان لذت‏‎ ‎‏می بردیم، خوشحال بودند و این خوشحالی حضرت امام برای ما لذت‏‎ ‎‏مضاعفی داشت.‏

کتابامام و دفاع مقدسصفحه 116