محمد مبلغ

دعای امام پشتوانه ‌ای محکم و اطمینان بخش

‏   از دفتر امام برای قرائت خطبه عقدمان وقت گرفته شد. وقتی که خدمت‏‎ ‎‏حضرت امام رسیدیم، ایشان در صحن حیاط آن خانه کوچک نشسته بودند و‏‎ ‎‏آقای توسلی هم حضور داشتند. پس از سلام و دستبوسی، حضرت امام وکیل‏‎ ‎‏خانم و آقای توسلی هم وکیل من شدند. خطبه عقد را حضرت امام خواندند.‏‎ ‎‏بعد از پایان خطبه رو به من کردند؛ البته چهره ایشان جوری بود که هم به‏‎ ‎‏سمت من بود و هم به سمت خانم و گفتند که: با هم بسازید، با هم خوب‏‎ ‎‏باشید. این جمله را دو بار تکرار کردند. مثل اینکه یک فرمان و یک آیه الهی‏‎ ‎‏بود که نازل می شد و انگار که داشت با همه وجود ما پیوند می خورد. آقای‏‎ ‎‏انصاری که آنجا ایستاده بود، گفتند: ایشان «آقای مبلغ»، عضو شورای عالی‏‎ ‎‏سپاه هستند و با آقای محسن رضایی کار می کنند. امام سرشان را تکان دادند و‏‎ ‎‏زیر لب چیزی گفتند که من نشنیدم. من عرض کردم، اخیراً آقای رضایی‏‎ ‎‏حکمی داده و بنده را به عنوان فرمانده سپاه استان تهران معرفی کرده اند؛ با‏‎ ‎‏توجه به اینکه این مسئولیت، سنگین است، از جنابعالی التماس دعا داریم. امام‏‎ ‎‏سرشان را تکان دادند و دو بار فرمودند انشاءاللّه موفق باشید، انشاءاللّه موفق‏‎ ‎‏باشید. دعای امام همین بود. آن موقع اوضاع تهران خیلی به هم ریخته بود و‏‎ ‎‏منافقین معمولاً اقدام به ترور می کردند. همه جا تقریباً ناامن شده بود و جوّ‏‎ ‎‏پیچیده ای وجود داشت. اما به خواست خداوند با قوّت قلب و اراده قوی‏‎ ‎‏حاصل از همین دعای حضرت امام، شروع کردیم و خداوند هم کمک کرد و‏‎ ‎


کتابامام و دفاع مقدسصفحه 141
‏کارها سر و سامان یافت.‏

‏   همراهان من برای اولین بار حضرت امام را می دیدند. سادگی ایشان،‏‎ ‎‏نشستن کنار ایوان و طرز برخورد آن حضرت برایشان بسیار جالب و باور‏‎ ‎‏نکردنی بود. چون خیلی راحت وارد خانه خیلی کوچک و محقر و ساده‏‎ ‎‏حضرت امام شدند و حضرت امام هم با این سادگی نشستند و خطبه عقد را‏‎ ‎‏خواندند، برای آنها تعجب آور بود.‏

کتابامام و دفاع مقدسصفحه 142