محمد مبلغ

حصر آبادان باید شکسته شود

‏   اوایل جنگ بود و شرایط سخت و دشوار. عراق تقریباً داشت آبادان را به‏‎ ‎‏محاصره در می آورد. به همراهی حجة الاسلام والسلمین محلاتی و آقای‏‎ ‎‏محسن رضایی و تعدادی از فرماندهان جبهه آبادان خدمت حضرت امام‏‎ ‎‏رسیدیم. گزارشی از آن شرایط سخت و دشوار و ناهماهنگی های بین ارتش و‏‎ ‎‏سپاه و نرسیدن کمک به محضرشان ارائه شد. آن بزرگوار با حالت خاص‏‎ ‎‏پدرانه و در نهایت وقار و آرامش همه مسائل را شنیدند و با برخوردشان و‏‎ ‎‏کلامشان سکینه و آرامش خاصی را به همه القا کردند. در فرمایشاتشان روی‏‎ ‎‏وحدت بین ارتش و سپاه تاکید کرده و فرمودند: این جور فکر نکنید که شما به‏‎ ‎‏تنهایی می توانید جنگ را جلو ببرید، یا ارتش فکر کند که به تنهایی می تواند‏‎ ‎‏این کار را به انجام برساند، باید سعی کنید که با هم این جنگ را جلو ببرید و با‏‎ ‎‏همدیگر دفاع بکنید. همچنین تذکر دادند که سعی کنید همیشه خدا را در نظر‏‎ ‎‏داشته باشید و به خاطر رضای او جنگ کنید. با ذکر مثالی گفتند: شما دو نفر را‏‎ ‎


کتابامام و دفاع مقدسصفحه 142
‏می بینید در جبهه تفنگ می اندازند؛ اما یکی به خاطر اینکه خودش را نشان‏‎ ‎‏بدهد و خودش را به صورت یک قهرمان معرفی بکند، به خاطر این‏‎ ‎‏می جنگد؛ یکی دیگر هم به خاطر خدا و رضای او می جنگد؛ از اولی پذیرفته‏‎ ‎‏نیست ولی از دومی پذیرفته است. چون برای خدا می جنگد. در همان جلسه با‏‎ ‎‏صراحت فرمودند: که حصر آبادان بایستی شکسته شود‏‎[1]‎‏ ایشان با این‏‎ ‎‏راهکاری که طرح کردند، و با این دستوری که فرمودند، در حقیقت‏‎ ‎‏راهکارهای دشمن را ناقص گذاشتند. چون دشمن می خواست با تکمیل‏‎ ‎‏محاصره آبادان خود را به پشت رودخانه کارون و بهمنشیر برساند و اگر‏‎ ‎‏اینکار را می کرد، بیرون کردنش بسیار سخت بود. با دستور حضرت امام که‏‎ ‎‏فرمودند «حصر آبادان باید شکسته بشود»، همه بسیج شده و از محاصره کامل‏‎ ‎‏آبادان جلوگیری کردند تا از این نقصی که در شیوۀ کاری دشمن بوجود آمده‏‎ ‎‏بود، استفاده شد و در عملیات ثامن الائمه آبادان آزاد گردید. به دنبال آن‏‎ ‎‏عملیات طریق القدس، فتح المبین و بعد هم بیت المقدس که منجر به آزادسازی‏‎ ‎‏خرمشهر شد.‏

کتابامام و دفاع مقدسصفحه 143

  • )) صحیفه نور ـ جلد 13 ـ ص 160.