فصل پنجم: محرومین و مستضعفین

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

          فصل پنجم: محرومین و مستضعفین 

‏ ‏

‏ ‏


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 1صفحه 211


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 1صفحه 212

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

من هم کمکتان می کنم 

‏مرحوم آقای اسلامی تربتی که همسایه امام در قم بود، نقل می کرد: روزی با امام در حال‏‎ ‎‏رفتن به درس مرحوم آقای شاه آبادی بودیم، فصل زمستان بسیار سردی بود از کنار‏‎ ‎‏مدرسه حجتیه عبور می کردیم، دیدیم خانمی کنار رودخانه نشسته و دارد پارچه ها و‏‎ ‎‏کهنه هایی را می شوید. نمی دانم مال خودش بود یا کلفت بود. می دیدیم که یخ های‏‎ ‎‏رودخانه را می شکست و کهنه می شست، بعد دستش را از آب بیرون می آورد و مقداری‏‎ ‎‏با دمای بدنش گرم می کرد و دوباره لباس می شست. امام قدری به او نگاه کرد بعد به من‏‎ ‎‏فرمود: «شما بروید بعد من می آیم». عرض کردم چه کاری دارید؟ اگر امری هست‏‎ ‎‏بفرمایید. گفتند: «نه، شما بروید» و خودشان ایستادند و به کمک آن خانم لباس ها را‏‎ ‎‏شستند و کنار گذاشتند و چیزی هم یادداشت کردند که بعد معلوم شد آدرس آن خانم‏‎ ‎‏مستمند را از او گرفته بودند. هرچه از ایشان پرسیدم قضیه چه بود فرمودند: «چیزی‏‎ ‎‏نبود». بعد معلوم شد به آن خانم گفته اند: «شما بیایید منزل، من دستور می دهم آب گرم‏‎ ‎‏کنند و دیگر شما اینجا نیایید. با آب گرم لباس بشویید و خود من هم کمک تان می کنم».‏‎[1]‎‎ ‎

آنچه مرا دلخوش می کند

‏امام نه تنها از خدمت به محرومین و مستضعفین خسته نمی شوند، بلکه احساس‏‎ ‎

برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 1صفحه 213
‏سربلندی و غرور می کنند. در پاریس که بودند، می فرمودند: «آنچه مرا در این مکان رنج‏‎ ‎‏و دردآور دلخوش می کند خدمت به شماست» و پس از پیروزی در ضمن یکی از‏‎ ‎‏سخنرانیها فرمودند: «اینجانب عمر نالایق خود را برای خدمت به اسلام و ملت شریف‏‎ ‎‏در طبق اخلاص تقدیم می کنم.»‏‎[2]‎

‏ ‏

در زندان هم به فکر محرومین بودند 

‏پس از دستگیری امام در 15 خرداد 1342 اگرچه تحت نظر بودند اما از فکر کمک‏‎ ‎‏به مردم محروم و مستمند غافل نبودند، لذا در زمستان سخت سال 42‏‎[3]‎‏ طی نامه ای‏‎ ‎‏به فرزندشان حاج آقا مصطفی او را مأمور کردند مبلغ شصت هزار تومان از سهم‏‎ ‎‏مبارک امام(ع) را صرف کمک و تهیۀ وسایل لازم برای افراد بی بضاعت شهرستان قم و‏‎ ‎‏دیگر شهرها بکنند و از عموم مردم نیز خواستند که در این امر خداپسند شرکت‏‎ ‎‏نمایند.‏‎[4]‎

‏ ‏

من با این مردم کار دارم 

‏در مسیری که با امام به طرف بهشت زهرا می رفتیم وقتی به منطقۀ جنوب و فقیرنشین‏‎ ‎‏تهران رسیدیم به محض اینکه خانه های کاهگلی و فقیر دیده شد امام به احمدآقا‏‎ ‎‏فرمودند: «اینجا کجاست؟» البته در مسیر مرتباً می پرسیدند که این کدام خیابان است و‏‎ ‎‏آن کدام محله است؟ و احمد آقا مرتباً جواب می داد یا از من می پرسیدند. آنجا بود که‏‎ ‎‏امام فرمودند: «من با این مردم کار دارم و این مردم هم با من کار دارند.»‏‎[5]‎

‏ ‏


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 1صفحه 214
حالشان خیلی منقلب شد

‏دو روز قبل از اینکه امام از تهران به قم تشریف ببرند، در مدرسه رفاه فیلم کاخ و کوخ را‏‎ ‎‏نشان دادند که وضع بد زندگی مردم را در حلبی آبادها نشان می داد. امام حالشان خیلی‏‎ ‎‏منقلب شد.‏‎[6]‎

‏ ‏

زمین ها را بین فقرا تقسیم کنید

‏روزی امام در خصوص ارثیه ای که از طرف مرحوم پدرشان به ایشان به ارث رسیده بود‏‎ ‎‏ما را خواستند و طبق نامه کتبی‏‎[7]‎‏ به بنده مرقوم فرمودند که: «جنابعالی وکیل هستید‏‎ ‎‏زمینهای متعلق به اینجانب را هر چند ناقابل است هر طور که صلاح می دانید تقسیم کنید‏‎ ‎‏بین فقرا و تملیک آنان نمایید، چه ساختمان شده باشد یا نشده باشد». البته این ارثیه‏‎ ‎‏حدود 7، 8 هزار متر بیشتر نبود که شاید با کوچه بندی و خیابان بندی به 30 تا 35 قطعه‏‎ ‎‏زمین تقسیم می شد. ما هم هیأت سه نفره ای تشکیل داده و اولویت را به متقاضیان‏‎ ‎‏نیازمند از خانواده های شهدا، اسرا و مفقودین دادیم و زمین ها را بین آنها تقسیم‏‎ ‎‏کردیم.‏‎[8]‎

‏ ‏


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 1صفحه 215
باید ثروت شاه را به خانه تبدیل کنید

‏امام در شبی که فردای آن روز می خواستند به قم بروند رفقا را جمع کردند. شهید‏‎ ‎‏بهشتی، آقای هاشمی و بنده و سایرین بودیم. با حالت عصبانی به ما فرمودند: «من‏‎ ‎‏می روم، باید شما این ثروت شاه و ایادی رژیم را به خانه برای مستضعفین تبدیل کنید.»‏‎ ‎‏که این دستور همان حکم تشکیل بنیاد مستضعفان بود که آن شب از طرف ایشان صادر‏‎ ‎‏شد.‏‎[9]‎

‏ ‏

با دیدن صحنه های فقر گریه می کردند

‏امام بارها در کنار تلویزیون که صحنه های دلخراش فقر و محرومیت مردم را نشان می داد‏‎ ‎‏گریه می کردند.‏‎[10]‎

‏ ‏

مقدار قابل توجهی کمک کردند

‏ما در رسیدگی امام به وضع مستمندان موارد عجیبی را می دیدیم. مثلاً گاهی افرادی‏‎ ‎‏می آمدند و درخواست کمک می کردند. وقتی به امام می گفتم، کمک مختصری می کردند‏‎ ‎‏که در این مواقع مقداری از خودم روی آن می گذاشتم و به آنها می دادم ولی وقتی بررسی‏‎ ‎‏می کردیم می دیدیم چقدر این کار امام بجا بود گاهی در بعضی مواقع عرض می کردیم که‏‎ ‎‏فلان شخص آمده و احتیاج به کمک دارد مقدار قابل توجهی به او کمک می کردند بعد‏‎ ‎‏متوجه می شدیم که آن شخص بسیار محتاج بود. یکی از این افراد اظهار می داشت من پیش‏‎ ‎‏هر کسی که می رفتم مقدار مختصری کمک می کردند ولی وقتی پیش امام آمدم با اینکه مرا‏‎ ‎‏نمی شناختند با کمک خودشان زندگی مرا خریدند و فرزندانم را از مرگ نجات دادند.‏‎[11]‎

‏ ‏

اولین تذکر رسیدگی به فقرا بود

‏بعد از اینکه دولت معرفی شد و همۀ ما معرفی شدیم به فاصلۀ چند ماه با وزرا خدمت‏‎ ‎

برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 1صفحه 216
‏امام رفتیم. اولین توصیه های ایشان به دولت در همان جلسۀ اول در مورد مردم‏‎ ‎‏مستضعف و رسیدگی به فقرا و محرومین جامعه بود.‏‎[12]‎

‏ ‏

هرچه در توان دارید

‏دیروز که به حضور امام شرفیاب شدم به من تأکید کردند: «هرچه در توان دارید برای‏‎ ‎‏روستاها و شهرهای دور افتاده کشور بکار گیرید».‏‎[13]‎

‏ ‏

به سخنان پابرهنه ها گوش کنید

‏هر یک از مسئولین کشور که به حضور امام می رسیدند ابتدا توصیه مستضعفین را به‏‎ ‎‏آنها می کردند. من خود هرگاه پیش از مسافرتهایم در قالب رسیدگی به امور مربوط به‏‎ ‎‏سازمان عقیدتی سیاسی ژاندارمری نزد امام می رفتم و آمادۀ شنیدن توصیه ها و‏‎ ‎‏رهنمودهای ایشان بودم، به من می فرمودند: «به همه توصیه کنید که با اخلاق خوب و‏‎ ‎‏اسلامی با مردم رفتار کنند و در جهت حل مشکلات آنان حرکت کنند.» ایشان می گفتند:‏‎ ‎‏«به درد دلها و سخنان پابرهنه ها گوش کنید و بدانید اینک که به خواست خدا کشور ما‏‎ ‎‏اسلامی است، باید قوای نظامی و انتظامی آن یار محرومان باشند و صد در صد‏‎ ‎‏در جهت خدمت به آنها حرکت کنند و در برخورد با قشر محروم اخلاق اسلامی را‏‎ ‎‏رعایت کنند.»‏‎[14]‎

‏ ‏

از کار ما راضی بودند

‏در سال 64 یکسری مقالات تحت عنوان «خان گزیده ها» در روزنامۀ جمهوری اسلامی‏‎ ‎‏داشتیم که دربارۀ محرومیت های مردم بود و ظلمهایی که از طریق خانها به آنها می شد. به‏‎ ‎‏شکلهای مختلف مطلع شدم که امام از این کار ما خیلی راضی هستند و ما را در آن زمان‏‎ ‎

برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 1صفحه 217
‏تشویق می کردند.‏‎[15]‎

‏ ‏

به فکر مردم محروم کردستان بودند

‏امام در ابتدای پیروزی انقلاب از استان کردستان به عنوان یک استان محروم نام می بردند‏‎ ‎‏و مرتب به مسئولین و کسانی که دست اندرکار این استان بودند سفارش می کردند و تمام‏‎ ‎‏تلاششان را می کردند که اوضاع کردستان به صورتی در بیاید که به مردم مستضعف، و‏‎ ‎‏مسلمانان محروم تا آن جا که می شود خدمت بشود.‏‎[16]‎

‏ ‏

درآمد یک روز نفت را به استانهای محروم بدهند

‏امام در ملاقاتی که با مدیرعامل شرکت نفت در مورخه 31 / 5 / 58 داشتند، فرمودند:‏‎ ‎‏«عایدات یک روز شرکت نفت را که بالغ بر 65 میلیون دلار و معادل 455 میلیون تومان‏‎ ‎‏می شد. به امور تولیدی و عمرانی استان کردستان اختصاص داده شود». امام همین‏‎ ‎‏سفارش را نیز در مورد استانهای خوزستان و بلوچستان فرمودند.‏‎[17]‎

‏ ‏

همیشه به فکر مستضعفین بودند

‏در ملاقاتهایی که با امام داشتم، یاد ندارم که از مستضعفین یادی نکرده و ما را بر رعایت‏‎ ‎‏حال آنان تأکید نفرموده باشند.‏‎[18]‎

‏ ‏

به محلات جنوب شهر می رفتند

‏ساعت 10 روز یکشنبه 1 / 7 / 58 همزمان با بازگشایی مدارس بود که امام به همراه فرزند‏‎ ‎‏گرامی شان حاج سیداحمد آقا خمینی به دبستان فیض که در یکی از محلات جنوبی شهر‏‎ ‎

برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 1صفحه 218
‏قم واقع شده است رفتند و به بازدید از کلاسهای مدرسه پرداختند.‏‎[19]‎

‏ ‏

خودشان پرده را کنار می زنند

‏امام واقعاً چهرۀ خیلی ملایم و پرملاطفتی دارند. ایشان مخصوصاً به طبقۀ ضعیف عشق‏‎ ‎‏و علاقۀ عجیبی دارند و با یک عنایت خاصی به آنها می نگرند؛ مثلاً اگر به ایشان بگویید‏‎ ‎‏یک آدم پیر یا فقیری آمده است، ایشان حتماً خودشان می روند و پرده جلوی در را کنار‏‎ ‎‏می زنند و با او ملاقات می کنند. در حالی که این روحیه را برای ملاقات با رئیس ادارۀ‏‎ ‎‏فلان و... نشان نمی دهند.‏‎[20]‎

‏ ‏

حرف شما را قبول دارم 

‏یک روز حاجت و نیازمندی شخصی را خدمت امام مطرح کردیم و گفتیم: اگر اجازه‏‎ ‎‏بدهید این شخص خودش بیاید و مسائلش را بگوید تا اگر صلاح دانستید کمکی به او‏‎ ‎‏بکنید. فرمودند: «شما خوب کاری کردید که برای دیگری حاجت آوردید چون اگر او‏‎ ‎‏خودش بیاید و بخواهد حرفش را بزند خجالت می کشد. من حرف شما را قبول دارم و‏‎ ‎‏نیازی نیست خود او بیاید.»‏

‏     بعد در رابطه با رفع نیاز آن شخص به آقای صانعی دستوراتی دادند.‏‎[21]‎

‏ ‏

مردم را نرنجانید

‏در نجف برنامۀ امام این بود که شبی نیم ساعت در بیرونی منزل تشریف می آوردند و‏‎ ‎‏مسائلی مطرح می شد. یک شب فقیری برای عرض حاجت به منزل امام آمد. بعضی از‏‎ ‎‏آقایان که مسئول ادارۀ بیرونی بودند با او برخورد خوبی نکردند. امام که از دور با دقت‏‎ ‎‏مواظب بودند، وقتی به قصد تشرف به حرم از مجلس بلند شدند به درب بیرونی که‏‎ ‎‏رسیدند به مسئول مربوطه سخت اعتراض کرده و گفتند: «این چه طرز برخورد است؟»‏‎ ‎

برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 1صفحه 219
‏او جواب داد: آقا، این دیروز هم آمده بود، روز قبل هم آمده بود. امام فرمودند:‏‎ ‎‏«بگذارید بیاید، محتاج است، نیازمند است، حاجتش او را واداشته که اینجا بیاید. باید‏‎ ‎‏حاجتش را برآورده کنیم و با یک بیانی او را راضی نماییم. نرنجانیم مردم را.»‏‎[22]‎

‏ ‏

با این پولها نمی شود چاپ کرد

‏این چیزی است که خودم در نجف شنیده ام. یک روز خانم به امام گفتند: چرا اقدامی‏‎ ‎‏برای انتشار کتب تفسیر آقا مصطفی نمی کنید؟ امام گفتند: «پولی نیست که این کتابها‏‎ ‎‏چاپ شود.» خانم گفتند: مگر نمی شود با این پولها کتاب ایشان را چاپ کنید. امام گفتند:‏‎ ‎‏«نه، این پولها پولی نیست که با آن بتوان کتاب چاپ کرد.» خانم هم دیگر چیزی نگفتند.‏‎ ‎‏و من فکر کردم امام چقدر دقیق هستند. که تفسیر قرآن را که بچه شان نوشته است‏‎ ‎‏می گویند با این پولها نمی توان چاپ کرد. چون این پولها مال مستمندان است.‏‎[23]‎

‏ ‏

اگر لازم بود بری ء الذمه می کردند

‏امام به بسیاری از وکلایشان به ویژه در مناطق محروم اجازه می دادند که در مورد‏‎ ‎‏خانواده های شهدا و بسیجیها و رزمندگان و به طور کلی افرادی که در خدمت اسلام‏‎ ‎‏هستند و وضع معیشتی خوبی ندارند و برای حساب سالانه خمس خود مراجعه‏‎ ‎‏می کنند، گذشته از دستگردان و امهال،‏‎[24]‎‏ اگر لازم دیدند بعد از حساب و کتاب به طور‏‎ ‎‏کلی آنها را برحسب مورد برئالذمه کنند. همان طور که خودشان نیز در موارد مذکور‏‎ ‎‏همین روش را معمول می داشتند.‏‎[25]‎‏ ‏

‏ ‏


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 1صفحه 220
دو سوم مبالغ را در محل مصرف کنید

‏در حالی که وکلای امام و دارندگان اجازه امور حسبیه از سوی ایشان اجازه نداشتند که‏‎ ‎‏بیش از ثلث وجوهات دریافتی را در محل صرف کنند و دو ثلث بقیه را برای صرف در‏‎ ‎‏حوزه های علمیه به دفتر تحویل می دادند، ولی در مناطق دور افتاده و محروم بر عکس‏‎ ‎‏عمل می کردند، یعنی دو سوم را اجازه داشتند در محل مصرف کنند و یک سوم را به‏‎ ‎‏دفتر بفرستند. در مناطقی که درجۀ محرومیت بیشتر بود امام تمام مبالغ دریافتی منطقه را‏‎ ‎‏اجازه می فرمودند که در همانجا در موارد مقرره شرعیه و کمک به فقرای متدین مصرف‏‎ ‎‏شود.‏‎[26]‎

‏ ‏

تمام وجوهات لبنان را به همانجا می دادند

‏در یک مقطع زمانی امام کلیۀ اجازات امور حسبیه و وجوه شرعیه را به ثلث تقلیل دادند،‏‎ ‎‏ولی در مورد علمای لبنان ـ که رابط اصلی آنان در این زمینه جناب حجت الاسلام آقای‏‎ ‎‏طباطبایی بود ـ در حد دو ثلث تثبیت فرمودند. و عجیب تر آن که ثلث باقیمانده را که‏‎ ‎‏هر بار از مجموع وجوهات دریافتی جهت گرفتن رسید به دفتر ارسال می کردند، در تمام‏‎ ‎‏دفعات مجدداً اجازه می دادند که دوباره به لبنان برگردد تا در صندوقی که به نام صندوق‏‎ ‎‏بیت المال و به منظور کمک به مستمندان و امور خیریه تأسیس شده بود، واریز نمایند.‏‎ ‎‏در واقع امام کل وجوهات شرعیه مربوط به لبنان را به لبنان بر می گرداندند و این روش‏‎ ‎‏نقش مهمی را در جهت تقویت معنوی و اقتصادی امت اسلامی در لبنان ایفا می کرد.‏‎[27]‎

‏ ‏

اگر نمی تواند پرداخت کند

‏در موارد متعددی افراد نامه می نوشتند که مثلاً فلان مبلغ را از شخص فلانی طلبکارم‏‎ ‎‏چون او نمی تواند بدهی خود را پرداخت کند اجازه فرمایید بابت بدهی وجوه شرعیه ام‏‎ ‎‏حساب کنم و از او نگیرم. در این مواقع امام می فرمودند: اگر شخص بدهکار نمی تواند‏‎ ‎

برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 1صفحه 221
‏بدهی خود را پرداخت کند، حق مطالبه نیست تا طلبکار بتواند به حساب بدهی شرعی‏‎ ‎‏طلب خود را اسقاط کند؛ اما اگر بدهکار می تواند بدهی خود را پرداخت کند ولی چون‏‎ ‎‏فقیر است برای او مشکل است پول مجددی به عنوان وجوهات بدهد، به او اجازه‏‎ ‎‏می دادند این طلب را بابت وجوهات خود حساب کند.‏‎[28]‎

‏ ‏

اگر کسی احتیاج داشت 

‏امام فرموده بودند: «اگر از طلاب همسایه شما کسی احتیاجی داشت و فقیر بود، دو نفر از‏‎ ‎‏کسانی که من می شناسم بیایند و شهادت بدهند من به او کمک خواهم کرد» بسیار اتفاق‏‎ ‎‏می افتاد که ما دو نفر می رفتیم و می گفتیم طلبه ای هست که احتیاج دارد به پنکه و احتیاج‏‎ ‎‏دارد به فرش و یا به لباس محتاج است و یا همسایه ای داشتیم که مثلاً دخترش احتیاج به‏‎ ‎‏جهیزه داشت امام به آنها کمک می کردند. یک مورد خود مرحوم حاج آقا مصطفی رفته بود‏‎ ‎‏خدمت امام وساطت کرده بود راجع به یک طلبه که او طلبه ای فقیر است، خوب است شما‏‎ ‎‏به ایشان کمک بکنید، امام عوض اینکه بیشتر از این امر استقبال بکند به فرزندشان فرموده‏‎ ‎‏بودند: «شما مشغول درس خودت باش و بگذار این کارها را دیگران بکنند».‏‎[29]‎

‏ ‏

از قشر محروم باشند

‏امام هنگامی که در روز، چند عقد نکاح دائم را جاری می کردند، تأکید داشتند افرادی که‏‎ ‎‏نزد ایشان معرفی می شوند از قشر محروم و مستضعف و از خانوادۀ شهدا باشند. امام با‏‎ ‎‏تمام مشغله ای که داشتند به منظور پاسخ به ابراز علاقه افراد از قشر محروم جاری شدن‏‎ ‎‏عقد توسط امام وقت گرانبهای خود را در اختیار می گذاشتند.‏‎[30]‎

‏ ‏

خانه برای مستضعفین تهیه کنید

‏روز یکشنبه 19 / 1 / 58 ساعت 12 دفتر کار خود را ترک کرده عازم منزل بودم و با یکی از‏‎ ‎

برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 1صفحه 222
‏آشنایان بازاری که در بازارچۀ نوروزخان تهران تجارتخانه دارد، در خیابان ارم روبرو‏‎ ‎‏شدم. او با چند نفر از دوستان آذربایجانی خود به قصد زیارت امام و دیگر رهبران‏‎ ‎‏عالیقدر تشیع به قم شرفیاب شده بود.‏

‏     آقای عبادی دوست قدیمی ما و همراهان خود را معرفی می کند و اظهار می دارد که‏‎ ‎‏آقای رضوی از تجّار و کارخانه دارهای معروف تبریز است و می خواهد یک دستگاه‏‎ ‎‏اتومبیل بیوک ساخت ایران را که هنوز نمره نشده است براساس عهد و پیمان و نذری که‏‎ ‎‏کرده است به پیشگاه امام هدیه کند. اگر می توانید از حضور امام درخواست وقت‏‎ ‎‏ملاقات و شرفیابی بنمایید بسیار ممنون و خوشحال خواهیم بود. در حقیقت احسانی در‏‎ ‎‏حق ما کرده اید. خواستم بدون بررسی حقیقت مطلب گامی برنداشته باشم. از خود‏‎ ‎‏طرف حقیقت را پرسیدم. او که جوان پاک سرشت و پرشور و متدینی به نظر می رسید‏‎ ‎‏اینچنین تعریف کرد: در آن روزهای بحرانی که امام در پاریس بودند و قافله دلها با او بود‏‎ ‎‏و صحبت از حرکت پرواز انقلاب بود و با آن کارشکنیهای دولت شاپور بختیار روبرو بود،‏‎ ‎‏من این اتومبیل بیوک را تازه از کمپانی خریداری کرده بودم روزی که تحویل گرفتم در‏‎ ‎‏بحرانی ترین روزهای حرکت امام بود که دولت به بهانۀ نقص فنی فرودگاه مانع از پرواز‏‎ ‎‏گردید و فرودگاهها را بست. من در آن روز در یک شرایط خاص روحی به سر می بردم از‏‎ ‎‏این تصادم و تضاد و از این کارشکنی های دولت رنج می بردم در دل با خدای خود عهد و‏‎ ‎‏پیمان بستم اگر حضرت آیت الله العظمی امام خمینی صحیح و سالم به ایران برگردد من‏‎ ‎‏قبل از سوار شدن این اتومبیل آن را در اختیار ایشان قرار می دهم تا افتخار حمل امام را‏‎ ‎‏پیدا کند و همیشه در اختیار او باشد. لذا من هنوز آن را نمره نکردم تا نمرۀ قم را بگیرم.‏‎ ‎‏امیدوارم امام این هدیۀ ناقابل را که من با خود از شهرستان تبریز آورده ام بپذیرد تا به آن‏‎ ‎‏عهد و پیمان و نذر و نیازی که با خدای خود دارم برسم چون لطف و کرم خداوند متعال‏‎ ‎‏شامل حال ما ملت ایران شد و وجود پربرکت ایشان پس از 15 سال دوری و تبعید صحیح‏‎ ‎‏و سالم وارد کشور شد. در تهران نتوانستم به حضورشان برسم اکنون که تا حدودی‏‎ ‎‏فرصت مناسبتر است خواستم هدیه را به حضورشان تقدیم کنم. چون می دانم امام از‏‎ ‎‏سهم امام و وجوه شرعیه نمی پذیرد از مال خالص خودم به عنوان هدیه تقدیم می کنم.‏


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 1صفحه 223
‏     ‏‏پس از استماع توضیحات آن جوان پرشور و باایمان که باعلاقه و آرامش قلب خاصی‏‎ ‎‏بیان می داشت به حضور یکی از دوستان قدیمی خودم که شاگرد فداکار و یار وفادار امام‏‎ ‎‏هستند، رسیدم او که خوشبختانه در تنظیم برنامه های ملاقات امام مشارکت دارد با کمال‏‎ ‎‏لطف و صفا ساعت 5 / 8 شب را تعیین وقت نمود. من به اتفاق دوستان که تا آن لحظه‏‎ ‎‏دیدار ثانیه شماری می کردند نیم ساعت جلوتر در اطراف منزل امام بودیم. لحظه‏‎ ‎‏حساس و پراحساسی بود. صدها تن از علاقه مندان و شیفتگان امام در اطراف منزل‏‎ ‎‏بودند هر یک مطلبی و حرفی و احساسی داشت. افراد با کمال سادگی و بی آلایش‏‎ ‎‏گروه گروه به حضورشان می رسیدند و با جهانی از شور و شعف از محضرشان‏‎ ‎‏برمی گشتند. ما پنج نفر هم پس از نیم ساعت تأخیر اجباری ساعت 9 شب به حضور امام‏‎ ‎‏شرفیاب شدیم. امام با کمال سادگی و بی آلایش در گوشه ای از اتاق نشسته اند هاله ای از‏‎ ‎‏عظمت و صلابت و جوانمردی سیمای نورانی او را احاطه کرده است. سیمای‏‎ ‎‏جوانمردانه او هر بیننده را به یاد عظمت اسلام و وقار مجاهدین و رزمندگان صدر اسلام‏‎ ‎‏می افکند. جمعیت کثیری دور او را فرا گرفته اند یک روحانی محترم از شهرستانهای‏‎ ‎‏شمال گزارشی از گرفتاریهای محل مأموریت خود را تقدیم می کند و امام با کمال دقت و‏‎ ‎‏عنایت پاسخهای اختصاصی او را بیان می فرمایند. نوبت به ما می رسد دورش خلوت‏‎ ‎‏می گردد. من کنار او و دوشادوش امام می نشینم و جریان را تعریف می کنم و سویچ‏‎ ‎‏اتومبیل را به پیشگاه ارجمندشان تقدیم می دارم. حضرت آیت الله با تبسم و خونسردی‏‎ ‎‏خاصی آن را پذیرفته و تفقدی از دوستان و همراهان می کند؛ ولی دوباره سویچ را به‏‎ ‎‏صاحب آن برمی گردانند و این چنین می فرمایند:‏

‏     «من از احساسات و عواطف شما ممنونم که از تبریز متحمل این همه زحمت و‏‎ ‎‏ناراحتی شده اید، من اتومبیل را به خودتان می دهم و شما از طرف من وکیل هستید که از‏‎ ‎‏آن استفاده کنید.»‏

‏     جوان باایمان و عشق و علاقه و شور خاصی که از این دیدار نصیبش شده است با‏‎ ‎‏اصرار و علاقه فراوان درخواست می کند، حضرت آیت الله ، این افتخار را به ایشان بدهند‏‎ ‎‏که هدیۀ ناقابل او را بپذیرند و یک بار هم که شده است سوار آن گردند، سپس هر طور‏‎ ‎

برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 1صفحه 224
‏خواست عمل کند و به نیازمندی بدهد یا بفروشد تا او به عهد و پیمان قلبی خود برسد.‏‎ ‎‏از این رو اصرار می ورزد. امام در جواب اصرار او می فرماید: «من در شرایط فعلی نیازی‏‎ ‎‏به اتومبیل ندارم و تعهدی هم (با خودم) دارم که تا احساس نیاز نکنم، اتومبیل شخصی‏‎ ‎‏نداشته باشم. چون اکنون احساس نیازی نمی کنم به شما وکالت می دهم خودتان آن را از‏‎ ‎‏طرف من بخرید و با پول آن خانه ای برای یکی از مستضعفین کشور تهیه کنید. چون اگر‏‎ ‎‏ما اقدام به فروش کنیم ممکن است آنرا به قیمت واقعیش به فروش نرسانیم این کار را‏‎ ‎‏بهتر است خودتان انجام دهید و اگر برایتان ممکن نشد و خواستید حتماً بوسیله خود ما‏‎ ‎‏صورت گیرد، می توانید اتومبیل را بفروشید و پول آن را به حساب خاصی که بزودی‏‎ ‎‏اعلام می شود بریزید‏‎[31]‎‏ ما با لطف الهی به زودی می خواهیم برای عموم مستضعفین در‏‎ ‎‏سراسر کشور خانه و مسکن تهیه کنیم». جوان این سخن امام را پذیرفت و بنابر این شد‏‎ ‎‏که توسط خودشان یا به وسیلۀ امام با پول آن خانه ای برای یکی از مستضعفان ساخته‏‎ ‎‏شود.‏‎[32]‎

‏ ‏

به افراد نیازمند بدهید 

‏امام از هدایایی نظیر پارچه، عمامه، قبا، عبا، پیراهن، سجاده، مهر، نعلین، جوراب و‏‎ ‎‏عرقچین که به خدمتشان تقدیم می شد که گاهی یکی از آنها را برحسب نیاز در آن مقطع‏‎ ‎‏زمانی برمی داشتند و اگر از یک چیز چند عدد بود می فرمودند: «من این همه را‏‎ ‎‏می خواهم چه کنم؟ بدهید به افرادی که نیاز دارند». مواردی را هم که تصور می شد برای‏‎ ‎‏خودشان قبول کرده اند گاهی بعداً معلوم می شد که این طور نبوده و می خواسته اند‏‎ ‎‏خودشان به شخص مورد نظر بدهند.‏‎[33]‎

‏ ‏

به افراد مستحق هدیه می کردند

‏امام املاک و خانه های متعددی را که از سوی مؤمنین و شیفتگانشان نه به عنوان‏‎ ‎

برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 1صفحه 225
‏وجوهات، بلکه به عنوان نذر و هدیه چه قبل از پیروزی انقلاب و چه بعد از آن، تقدیم‏‎ ‎‏ایشان می شد بعد از قبول به افراد مستحق و مؤسسات خیریه اهدا می کردند.‏‎[34]‎

‏ ‏

شرمندۀ مردم مستضعف هستم 

‏همانطور که تودۀ مستضعف و محروم به امام عشق می ورزند. ایشان نیز به همین نسبت به‏‎ ‎‏این قشر محبت داشتند ما این تعبیر را مکرر از امام می شنیدیم که می فرمودند: «من‏‎ ‎‏شرمندۀ این مردم مستضعف هستم و از اینکه نتوانستم در این مدت برای اینها کاری‏‎ ‎‏انجام دهم خجل هستم. استکبار نگذاشت که به وعده هایی که داده بودم عمل کنم و‏‎ ‎‏برای این مردم محروم و مستضعف کاری انجام بدهم».‏‎[35]‎

‎ ‎

برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 1صفحه 226

  • . برهانی؛ مصاحبه مؤلف.
  • . مهری، محمدجواد؛ پاسدار اسلام؛ ش 33، ص 41.
  • حضرت امام همچنین در پیامی به مناسبت تصویب کاپیتولاسیون، در تاریخ 4 آبان 1343 اینگونه می فرمایند: «من از فکر زمستان امسال رنج می برم. من شدت گرسنگی و خدای نخواسته هلاکت بسیاری از فقرا و مستمندان را پیش بینی می کنم. لازم است خود ملت به فکر فقرا باشند. لازم است از حالا برای زمستان آنها تهیه ای شود که فجایع سال سابق تکرار نشود». صحیفه امام؛ ج 1، ص 414.
  • . رجبی، محمدحسن؛ زندگینامه سیاسی امام خمینی(س)؛ ص 290.
  • . رفیقدوست، محسن؛ حضور؛ ش 3، ص 81.
  • . محلاتی، فضل الله (شهید)؛ سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی(س)؛ ج 4، ص 75.
  • متن نامه مزبور و پاسخ امام به این شرح می باشد:     [بسمه تعالی. محضر مکرم حضرت آیت الله العظمی، رهبر کبیر انقلاب اسلامی، حضرت امام خمینی ـ مدظله العالی          پس از سلام، زمینهایی که در خمین متعلق به حضرتعالی می باشد خانه در او ساخته نشده. چنانچه رهنمود و دستوری هست بیان فرمایید. الأحقر، جلالی خمینی]بسمه تعالی     جناب حجت الاسلام آقای جلالی ـ دامت افاضاته          جنابعالی وکیل هستید زمینهای متعلق به اینجانب را، هر چند ناقابل است، هرطور صلاح می دانید تقسیم کنید بین فقرا و تملیک آنان نمایید، چه ساختمان شده باشد یا نشده باشد. 30 رجب 1405  /  1 اردیبهشت 64 ـ روح الله الموسوی الخمینی صحیفه امام؛ ج 19، ص 232
  • . جلالی خمینی، حیدرعلی؛ سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی(س)؛ ج 6، ص 39.
  • . محلاتی، فضل الله (شهید)؛ پیشین؛ ج 4، ص 75 و 76.
  • . انصاری کرمانی، محمدعلی؛ سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی(س)؛ ج 2، ص 72.
  • . ناصری، محمدرضا؛ پیشین؛ ج 4، ص 128 و 129.
  • . موسوی، میرحسین (نخست وزیر وقت)؛ حضور؛ ش 2، ص 23.
  • . رجایی، محمدعلی؛ جمهوری اسلامی؛ 22 / 9 / 59.
  • . آشتیانی، علی اکبر؛ پاسدار اسلام؛ ش 93، ص 31.
  • . مهاجری، مسیح؛ جمهوری اسلامی؛ ویژه نامه سومین سالگرد ارتحال امام.
  • . خمینی، احمد؛ آرشیو مؤسسه.
  • . اطلاعات؛ 1 / 6 / 58 ؛ محضر نور؛ ج 1، ص 177.
  • . نوری، عبدالله ؛ جهاد؛ ش 52، 20 / 2 / 62.
  • . کیهان؛ 2 / 7 / 58 ؛ محضر نور؛ ج 1، ص 209.
  • . مصطفوی، زهرا؛ مصاحبه مؤلف.
  • . عبایی خراسانی، محمد؛ جمهوری اسلامی؛ 8 / 4 / 68.
  • . کریمی، جعفر؛ سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی(س)؛ ج 1، ص 127.
  • . مصطفوی، فریده؛ اطلاعات؛ 1 / 8 / 59.
  • در مواقعی که فردی که باید وجوهات بپردازد، اگر در آن مقطع زمانی آمادگی پرداخت نداشته باشد، از طرف گیرنده وجوهات به او فرصت و مهلت داده می شود و آن پول طی دستگردان به صورت قرض نزد او می ماند تا در اولین فرصت ممکن به صورت اقساط یا یکجا پرداخت کند.
  • . رحیمیان، محمدحسن؛ در سایه آفتاب؛ ص 81.
  • . همان جا.
  • . همان؛ ص 232.
  • . همان؛ ص 80.
  • . فردوسی پور، اسماعیل؛ پیام انقلاب؛ ش 45، ص 34.
  • . آشتیانی، علی اکبر؛ پاسدار اسلام؛ ش 93، ص 31.
  • حساب 100 بانک ملی ایران که دو ـ سه روز بعد اعلام شد.
  • . عقیقی بخشایشی؛ جوانان امروز؛ ش 638.
  • . رحیمیان، محمدحسن؛ در سایه آفتاب؛ ص 73.
  • . رحیمیان، محمدحسن؛ پاسدار اسلام؛ ش 95، ص 22.
  • . توسلی، محمدرضا؛ پابه پای آفتاب؛ ج 1، ص 292.