فصل اول: نظم

 

 

 

 

فصل اول: نظم


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 2صفحه 1

برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 2صفحه 2
نظم در جوانی

‏ ‏

‏مرحوم حاج آقا مصطفی نقل می کرد، وقتی امام عیال گرفتند – خوب، معمولاً آدم‏‎ ‎‏وقتی تازه زن می گیرد قدری از اشتغالات معمولی روزانه اش دور می شود از کتاب و‏‎ ‎‏ مطالعه – غروب پس از نماز جماعت می آمدند شام می خوردند و می خوابیدند. از آن‏‎ ‎‏ طرف آخرهای شب بلند می شدند نماز شب و تهجد و مطالعاتشان را دنبال می کردند. ‏

‏یک برنامه ای تنظیم کرده بودند که هم خانواده ناراحت نشود و هم به تهجد و‏‎ ‎‏مطالعه شان برسند. ‏‎[1]‎

‏ ‏

الان چه ساعتی از روز است

‏کارکنان منزل امام در نجف اشرف از حرکت و سکون و خواب و بیداری و نشست‏‎ ‎‏و برخاست ایشان در می یافتند که چه ساعتی از شبانه روز است. ‏‎[2]‎

‏ ‏

نظم روزانه در زندگی امام

‏امام تمام کارهایشان از نظم کافی برخوردار بود. بعد از چند روز که آنجا – نجف –‏‎ ‎‏ماندم متوجه شدم که در هر ساعت چه برنامه هایی دارند. حتی وقتی به ایشان نگاه‏‎ ‎‏ می کردم می دانستم که ساعت چند است. گاهی از خانم درباره برنامه روزانه آقا‏‎ ‎‏ ‏


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 2صفحه 3
‏می پرسیدم، می گفتند اگر برنامه یک روز آقا را بگویم شما می توانید آن را در 360 روز‏‎ ‎‏ ضرب کنید. امام دقیقاً روی نظم و برنامه عمل می کردند. به من هم توصیه زیادی در مورد‏‎ ‎‏نظم و برنامه ریزی داشتند. ‏‎[3]‎

نمونه کامل یک رفتار

‏حتی در حرکت و سکون امام هم، نظم و برنامه ویژه ای حکمفرمایی می کرد؛ مثلاً‏‎ ‎‏ هنگامی که می خواستند از جا بلند شوند همیشه دست چپ را به زمین می گذاشتند و از‏‎ ‎‏جا برمی خاستند. یا وقتی که می خواستند برای تدریس بالای منبر بروند ابتدا پای چپ را‏‎ ‎‏بر روی پلۀ منبر نهاده با مکثی کوتاه بالا می رفتند و هنگام وارد شدن به منزل، مدرسه و‏‎ ‎‏ مسجد نیز همیشه ابتدا قدم راست را به داخل می گذاشتند. ‏‎[4]‎

نظم امام در منزل

‏نظم و انضباط دقیق و موزون امام در شئون زندگی تا آنجا بود که افراد خانوادۀ‏‎ ‎‏ایشان – بنا به گفتۀ خودشان – از حرکات و کارهای امام حد و حدود اوقات را به دست‏‎ ‎‏ می آوردند. از خدمتکار منزل ایشان نقل شده که گفته بود پیش از ظهرها آنگاه که‏‎ ‎‏حاج آقا برای وضو گرفتن از اتاق مطالعه بیرون می آیند، می فهمم که وقت طبخ برنج‏‎ ‎‏می باشد و اگر ناهار برنج داشته باشیم فوراً به آشپزخانه رفته اجاق را روشن می کنم. ‏‎[5]‎

تنظیم اوقات زندگی

‏امام حتی برای مطالعه و قرائت قرآن و کارهای مستحب و حتی زیارتها و‏‎ ‎‏دعاهایی که قرائت آنها در وقت خاصی هم وارد نشده وقت خاصی را تنظیم کرده بودند‏‎ ‎‏و هر کاری را روی همان زمان بندی و تنظیم خاص انجام می دادند به طوری که برای‏‎ ‎‏هر کس که مدتی با ایشان مأنوس و معاشر می شد مشخص بود که امام در چه ساعتی‏‎ ‎


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 2صفحه 4
‏مشغول چه کاری و انجام چه عملی هستند اگر چه فرد در حضور ایشان نبوده و‏‎ ‎‏فرسنگها از محضرشان دور و جدا باشد. ‏‎[6]‎

گفته بودم ساعت هشت بیایید

‏یک روز امام زنگ زدند و فرمودند شیر آب چکه می کند. قرار شد ساعت هشت‏‎ ‎‏صبح فردا بروم و آن را درست کنم. روز بعد ساعت هشت و پنج دقیقه بود که پشت در‏‎ ‎‏اتاق آقا بودم از ایشان اجازه گرفتم که وارد شوم شیر آب را تعمیر کنم. امام از داخل‏‎ ‎‏اتاق به من اجازه ورود نداده و فرمودند من گفته بودم ساعت هشت، حالا برو فردا‏‎ ‎‏ساعت هشت بیا. ‏‎[7]‎

تعجیل کنید

‏امام همیشه کارهای خود را در ساعات معیّنی انجام می دادند. به طوری که وقتی‏‎ ‎‏خدمت ایشان می رسیدیم تا به انجام کار بپردازیم، باید در موعد مقرر کارمان تمام‏‎ ‎‏می شد تا امام به سایر امور بپردازند؛ در غیر این صورت ایشان تذکر می دادند که‏‎ ‎‏تعجیل کنید. ‏‎[8]‎

همان طور که حدس زده بودیم

‏برای اینجانب و برخی از دوستان دیگر که صبحها، اول وقت خدمت امام‏‎ ‎‏می رسیدیم مسلّم بود که ایشان سر ساعت هشت و دو سه دقیقه – یعنی پس از این که‏‎ ‎‏خلاصۀ اخبار را گوش می کردند – زنگ می زدند و ما برای گزارش کارها و انجام‏‎ ‎‏وظایفی که داشتیم خدمتشان می رسیدیم، به طوری که اگر یک روز این وقت به هشت و‏‎ ‎‏پنج دقیقه می رسید، می فهمیدیم که اتّفاق تازه ای افتاده و وضع و حال ایشان مناسب‏‎ ‎‏ نیست و یا کسی نزدشان رفته و مانع زنگ زدن ایشان گشته است، به همین جهت،‏‎ ‎‏ ‏


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 2صفحه 5
‏خودمان به اتاق می رفتیم و همان طور که حدس زده بودیم... ‏‎[9]‎‏ ‏

برنامه منظم هفتگی امام

‏امام گذشته از نظم و انضباطی که در مجموعه شئون و کارهای خود داشتند به طور‏‎ ‎‏عادی هیچ گاه توجه به کاری موجب تضییع کار دیگرشان و غفلت از آن نمی شد. هر‏‎ ‎‏روز عبادت، قرائت قرآن، ادعیه، مطالعه های گوناگون، گوش کردن به اخبار یا قدم‏‎ ‎‏زدن، نرمش و حرکتهای ورزشی (که طبق نظر پزشکان معالج الزاماً، به منظور حفظ‏‎ ‎‏سلامتی خود انجام می دادند.) رسیدگی و پاسخگویی به مسایل شرعی و اجازات و‏‎ ‎‏استجازات و قبض وجوهات، ملاقاتها، معاشرت و انس با افراد خانواده، خوراک،‏‎ ‎‏نظافت و استراحتشان هر کدام به صورتی منظم و در موعد خود انجام می گرفت. همین‏‎ ‎‏نظم هم در برنامه هفتگی شان حاکم بود؛ مثلاً هر صبح جمعه بعد از شنیدن خلاصه‏‎ ‎‏ اخبار ساعت هشت، آماده و راهی حمام می شدند. توفیق کیسه کشیدن امام در طول‏‎ ‎‏سالها نصیب پیرمردی مخلص شد که کارگر حمام عمومی جماران بود. او هر روز‏‎ ‎‏جمعه نزدیک ساعت هشت و پنج دقیقه آماده بود که با اشاره امام برای کیسه کشیدن‏‎ ‎‏وارد حمام شود. استحمام امام معمولاً بیش از یک ساعت طول می کشید. ‏‎[10]‎

اگر قراری داشتند عدول نمی کردند

‏امام نظم خاصی داشتند. کارهایشان در ساعتهایی معین انجام می شد یعنی خیلی‏‎ ‎‏دقیق بودند که در ساعت معین غذا بخورند، در ساعت معین بخوابند و رأس ساعتی‏‎ ‎‏خاص بلند بشوند. اگر کاری داشتند یا با کسی قرار می گذاشتند، از آن هیچ عدول‏‎ ‎‏نمی کردند. یک راز موفقیت امام در این بود که در همۀ امور، نظم داشتند و از جوانی به‏‎ ‎‏نظافت و منظم بودن معروف بودند. آن قدر دقیق و منظم بودند که واقعاً وقتی بنا بود‏‎ ‎‏ساعت معینی برای ناهار بیایند، اگر پنج دقیقه دیر می شد همۀ اهل خانه نگران‏‎ ‎‏می شدند که آقا چرا چند دقیقه دیر کرده اند. یعنی همه بی اختیار به سوی اتاق آقا کشیده‏‎ ‎


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 2صفحه 6
‏می شدیم و می دیدیم مثلاً حاج احمد آقا رسیده و سؤالی از ایشان کرده و این باعث‏‎ ‎‏شده که آقا دیر برسند. ‏‎[11]‎

هر چیز در جای خود

‏گاهی که به اتاق امام می رفتم با اینکه انباشته از کتاب و کاغذ و یادداشت  بود،‏‎ ‎‏مع ذالک هر کاغذ یا یادداشتی را می خواستند فوراً پیدا می کردند برای اینکه تمام آنها با‏‎ ‎‏نظم و در جای مخصوص به خود بود. ‏‎[12]‎

جدول شبانه روزی

‏امام برای کار روزانه شان جدولی داشتند که خود ایشان آن را تهیه کرده بودند؛ در‏‎ ‎‏آن جدول کارهای همه ساعات شبانه روز امام درج شده بود، به جز ساعاتی از شب که‏‎ ‎‏برای نماز شب و راز و نیاز با خدا از خواب برمی خاستند. ‏‎[13]‎

خیلی مرتب بودند

‏امام خیلی زیاد مرتب بودند، خیلی زیاد؛ یعنی از آن ساعت صبح که از خواب‏‎ ‎‏بیدار می شدند، هیچ نوع کارشان بدون برنامه نبود. از آن ساعت اول صبح تمام‏‎ ‎‏کارهایشان روی برنامه بود. بدون برنامه هیچ وقت زندگی نکردند. سر ساعت،‏‎ ‎‏مطالعه شان بود. سر ساعت، استراحت داشتند، سر ساعت، خوابشان بود. سر ساعت،‏‎ ‎‏رادیو گوش می کردند. و تمام کارهایشان، حتی عبادتشان سر ساعت بود، ما‏‎ ‎‏می دانستیم الان چه ساعتی است باید برویم پیش آقا، خودمان را مهیا می کردیم که الان‏‎ ‎‏ساعت استراحت آقاست، برویم آقا را ببینیم وگرنه وقتی ساعت عبادت بود،‏‎ ‎‏نمی توانستیم برویم، اگر وقت مطالعه و درس بود نمی توانستیم برویم، اگر ساعت‏‎ ‎‏کارهای دیگری بود؛ مثلاً زمان مطالعۀ گزارشهای مملکتی بود نمی توانستیم برویم، فقط‏‎ ‎


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 2صفحه 7
‏در ساعت استراحتشان – که در این موقع یک ربع یا بیست دقیقه قدم می زدند، و به این‏‎ ‎‏کار هم خیلی مقید بودند – خدمتشان می رسیدیم. امام هر روز نیم ساعت صبح، نیم‏‎ ‎‏ساعت عصر، قدم می زدند و ما در موقع قدم زدن ایشان و در زمان استراحتشان‏‎ ‎‏می توانستیم از آقا استفاده کنیم، صحبتی بکنیم، سؤالی بکنیم، یک جوابی بشنویم، یک‏‎ ‎‏احوالی بپرسیم. ‏‎[14]‎

امروز دیر از خواب بلند شدم

‏یک مرتبه امام نزدیکیهای ظهر از خواب بلند شده بودند، به من گفتند که ربابه، من‏‎ ‎‏امروز دیر از خواب بلند شدم، شما حواست جمع باشد ساعت یازده و نیم بیایی مرا‏‎ ‎‏بیدار کنی از خواب. من هر روز که می رفتم یازده و نیم در را باز کنم – هر چه دستم بود‏‎ ‎‏باز هم فراموش نمی کردم که باید آقا را بیدار کنم – تا در آشپزخانه را باز می کردم،‏‎ ‎‏می دیدم در حال وضو گرفتن هستند، دیگر خودم خجالت می کشیدم. مگر رویشان را‏‎ ‎‏برمی گرداندند و من به ایشان می گفتم: «آقا شما خودتون گفتید بیام بیدارتون کنم.» ‏‎ ‎‏می گفتند: «خوب کردید که آمدید مرا بیدار کنید.» و خوب، بیدار بودند. تنها همان‏‎ ‎‏یک مرتبه اتفاق افتاده بود که ایشان ساعت دوازده بلند بشوند. ‏‎[15]‎

اگر می خواهید شام بیاورید

‏امام رأس ساعت یک که می شد در اتاق اندرونی بودند که زیر پله هاست، بعداً‏‎ ‎‏ناهار می کشیدیم برایشان می بردیم. تا ساعت دو هم اینجا بودند. بعد از ساعت دو،‏‎ ‎‏می رفتند برای استراحت. بعد هم ساعت چهار نوبت چایشان بود. من چند مرتبه رفتم‏‎ ‎‏که ایشان خواب بودند و دلم نمی آمد بیدارشان کنم. می رفتم قدم می زدم بلکه خودشان‏‎ ‎‏بیدار بشوند می دیدم نه، بعد اجباراً، آهسته آهسته می گفتم: «آقا، آقا جون.» یک دفعه تا‏‎ ‎‏صدایشان می زدم می گفتند: «بله» می گفتم چای برایتان آوردم. می آمدم از آشپزخانه‏‎ ‎‏بیرون تا بعد از ظهر - بعد از ظهر که می شد باز ساعت شش الی شش و نیم نوبت قدم‏‎ ‎


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 2صفحه 8
‏زدنشان بود. می آمدند قدم می زدند بعد می رفتند مشغول نماز می شدند. اخبار که شروع‏‎ ‎‏می شد آن را گوش می کردند. موقعی که می آمدند دستهایشان را بشویند برای شام‏‎ ‎‏خوردن، ما را «یا من بودم یا کبری خانم» صدا می زدند که اگر می خواهید، شام بیاورید.‏‎ ‎‏شامشان هم یک خورده ماست و خیار بود یا پنیر با خیار یا کاهو، یک چنین‏‎ ‎‏چیزهایی. ‏‎[16]‎

ده دقیقه به وقت شام مانده است

‏برادران فیلمی را از برنامه های انقلاب به فرانسه آورده بودند، پیشنهاد کردند به امام‏‎ ‎‏بگوییم که بعد از شام فیلم را ببینند. رفتم عرض کردم: «شام آماده است بیاورم؟» امام به‏‎ ‎‏ساعت نگاه کرده و فرمودند: «حالا ده دقیقه به وقت شام مانده است.» ساعات روز و‏‎ ‎‏شب امام چنان تقسیم بندی شده بود که ما بدون اینکه ایشان را ببینیم می توانستیم‏‎ ‎‏بگوییم که الان مشغول چه کاری هستند. ‏‎[17]‎

خدا به ما نعمتی داد

‏وقتی امام خبر شهادت مرحوم حاج سید مصطفی را شنیدند، هیچگونه ناراحتی و‏‎ ‎‏نگرانی در چهرۀ ایشان دیده نشد و حتّی آنطور که برادرمان حاج سید احمد آقا تعریف‏‎ ‎‏می کردند، امام گفتند: «خدا به ما نعمتی داد و حالا گرفت.» ‏

‏ایشان خیلی قاطعانه در مقابل این فاجعه بزرگ و مصیبت کمرشکن ایستادگی‏‎ ‎‏کردند و در برنامه درس و نماز و مطالعاتشان کوچکترین تغییری به وجود نیامد. حتی‏‎ ‎‏برادرمان حاج سید احمد آقا می گفتند امام مشغول مطالعه کتابی بودند که من فکر کردم‏‎ ‎‏با این ضایعه ای که امروز به وجود آمده و امام یک چنین فرزند عزیزی را از دست‏‎ ‎‏داده اند خواه ناخواه نمی توانند درس مطالعه کنند و شاید برای اینکه خودشان را سرگرم‏‎ ‎‏کنند کتابی را جلوی خودشان گذاشته اند، اما بعد که دقت کردم روی نشانی که بر روی‏‎ ‎‏کتاب گذاشتند دیدم در یک روز حدود سیصد صفحه از آن کتاب را مطالعه کرده‏‎ ‎


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 2صفحه 9
‏بودند. ‏‎[18]‎

استفاده احسن از اوقات

‏امام برای تمامی ساعات شبانه روز خود، برنامه ای خاص داشتند، به طوری که‏‎ ‎‏ساعات مطالعه، عبادت و نیایش، رسیدگی به امور مسلمین و مملکت اسلامی، خواب‏‎ ‎‏و حتی امور شخصی ایشان برنامه و زمان مشخص داشت و همین امر باعث شده بود‏‎ ‎‏ایشان از تمامی ساعات عمر پربرکت خود به نحو احسن بهره گرفته و روحی والا و دور‏‎ ‎‏از توصیف داشته باشند. ‏

‏امام اوقات روز را به گونه ای تقسیم کرده بودند که نه تنها روزنامه های صبح و عصر‏‎ ‎‏را می خواندند، بلکه توجه خاصی نسبت به مطالب منتشر شده از سوی رسانه های‏‎ ‎‏گروهی هم داشتند، به طوری که تقریباً تمامی برنامه های رادیو و تلویزیون و نشریات‏‎ ‎‏داخلی را کنترل می کردند. ‏‎[19]‎

نظم در برنامه یک روز

‏برنامه روزانه امام خیلی منظم است. یعنی برنامه یک روز ایشان را که تقریباً ضرب‏‎ ‎‏در 365 روز بکنیم برنامه سالانه ایشان مشخص می شود، از صبح که ساعت هفت‏‎ ‎‏به طرف دفتر کار و بیرونی خودشان می آیند ملاقاتها شروع می شود. ‏

‏البته گاهی دکتر یک معاینه از ایشان می کند و یا احیاناً افرادی مثل آقای رسولی یا‏‎ ‎‏آقای توسلی آنجا هستند که آقای انصاری برنامه های کارشان را می دهد من در داخل‏‎ ‎‏قسمت آقایان نیستم که بدانم برنامه هایشان چیست ولی مسلماً ملاقاتهایی مثل عقد یا‏‎ ‎‏دیدارهای خصوصی است، که بعد از آن ملاقاتهایی است با آقایان سرتاسر کشور یا‏‎ ‎‏خانمها یا هر کسی که کار دارد. وقتی که کارهای کشوری با امام دارند و وقت قبلی‏‎ ‎‏گرفته اند که با ایشان در میان بگذارند این کارها هست. بعد از این کارها ایشان از آنجا‏‎ ‎‏ساعت حدود نه از طرف محل کار خودشان به بیرونی برمی گردند موقع قدم زدنشان‏‎ ‎


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 2صفحه 10
‏است. نیم ساعت قدم می زنند تا ساعت نه و نیم می شود. بعد به اتاقشان می روند که یک‏‎ ‎‏مقدار مطالعاتی دارند مثل بولتنهای خبری و گزارشاتی که از سراسر کشور برای ایشان‏‎ ‎‏می فرستند که همه مهر و موم است. خود ایشان همه را باز می کنند و مقید هم هستند و‏‎ ‎‏همه را مطالعه می کنند. مطالعه شان تا یک ربع به ده ادامه دارد یک ربع به ده میوه ای‏‎ ‎‏می آورند ایشان میل می کنند که مختلف است و بستگی به فصل دارد؛ مثل نارنگی،‏‎ ‎‏توت یا کاهو. بعد ایشان می خوابند یعنی ساعت 10 / 10 دقیقه می روند برای دراز‏‎ ‎‏کشیدن و تا ساعت 30 / 11 می خوابند (البته ما نمی دانیم خدا بهتر می داند که خواب‏‎ ‎‏هستند یا بیدار) ساعت 30 / 11 دقیقه ایشان بیدار می شوند که آماده شوند برای‏‎ ‎‏برنامه های نماز؛ یعنی وضو، قرآن و بعد هم نماز و نافله. تا ساعت یک و پنج دقیقه که‏‎ ‎‏می آیند برای ناهار. نماز که تمام شد، تا یک و پنج دقیقه حدود ده دقیقه وقت دارند که‏‎ ‎‏در آن ده دقیقه اگر از اولادها کسی باشد وقتی است که با آنها صحبت می کنند، اگر هم‏‎ ‎‏نباشد باز ایشان را می بینیم که مشغول مطالعه هستند که دنبالۀ مطالعات صبح است.‏‎ ‎‏ساعت یک و پنج دقیقه – دقیقاً – می آیند طرف خانم برای ناهار، ناهارشان تمام روزها‏‎ ‎‏آبگوشت است، آبگوشت لیمو. اگر احیاناً یک تغییری در آن بدهند چندان خوششان‏‎ ‎‏نمی آید. تنها آبگوشت لیمو را از همه بیشتر خوششان می آید البته اگر برنج یا خورشت‏‎ ‎‏هم باشد می خورند. بالاخره یک چیزی می خورند اما بقیه اهل منزل آبگوشت ندارند،‏‎ ‎‏چون آبگوشت مخصوص ایشان است. البته از نظر دقتی که برای غذا خوردن دارند‏‎ ‎‏حوله ای را با یک بند به گردنشان می اندازند حوله از بالا تا پایین دامنشان است و نایلون‏‎ ‎‏تقریباً محکمی است که داخل یک نایلون نازک است که آن را روی حوله می گذارند.‏‎ ‎‏همه چیزها باید منظم باشد. همه چیز هم باید دقیق باشد. هیچ کم و کسری از نظر نظم‏‎ ‎‏برنامه ناهار ایشان نیست؛ یعنی اگر احیاناً زیر بشقاب آبگوشت تغییر کند ایشان‏‎ ‎‏می گویند چرا؟ با این که زیر بشقاب ارتباطی با غذا ندارد. فقط یک بشقاب زیر کاسه‏‎ ‎‏آبگوشت می گذارند که همان بشقاب همیشگی است. کاسه غذا و قاشقها همه‏‎ ‎‏مخصوص خود ایشان است. بعد ناهار را که میل کردند چند دقیقه ای بعد از ناهار‏‎ ‎‏صحبت می کنند خصوصاً اگر ما آنجا باشیم یا دخترها و نوه ها باشند که البته در تمام‏‎ ‎‏طول این مدت رادیو همراهشان است و رادیو را گوش می کنند. مکالمات مجلس را‏‎ ‎


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 2صفحه 11
‏گوش می کنند. سخنرانیهای بین ساعت یک تا دو را حتماً گوش می کنند. قبل از ساعت‏‎ ‎‏دو می روند به طرف اتاق خودشان و اخبار ساعت دو را در اتاق خودشان گوش‏‎ ‎‏می کنند. تقریباً تا بعدازظهر که گزارشات خبری را مطالعه می کنند. بعد استراحت‏‎ ‎‏می کنند و درست ساعت چهار بلند می شوند و چای میل می کنند. بعد نیم ساعت راه‏‎ ‎‏می روند، سر ساعت ایشان قدم می زنند. امام وقتی که راه می روند ذکر می گویند. البته‏‎ ‎‏اگر رادیو مطلب مهمی نداشته باشد؛ اما اگر یک موقع خاصی از نظر سیاسی یا مسایل‏‎ ‎‏کشوری باشد حتماً به رادیو گوش می کنند و رادیویی دارند که بندش بلند است و به‏‎ ‎‏مشتشان می اندازند و گاهی همراه رادیو روزنامه می خوانند. گاهی هم تسبیح در‏‎ ‎‏دستشان هست ذکر می گویند. البته اینجا است که گاهی بچه ها (نوه ها) دور ایشان‏‎ ‎‏می آیند و دستشان را می کشند و راهشان را کج می کنند و ایشان هم حرفی نمی زنند.‏‎ ‎‏البته این در مواقعی است که نخواهند دقیقاً به رادیو گوش بدهند؛ اما اگر در مواقع‏‎ ‎‏خاص باشد هیچ اجازه نمی دهند که بچه ها دورشان بیایند یا ما صحبتی بکنیم و رادیو‏‎ ‎‏را حتماً گوش می کنند. ساعت 5 / 4 که راه رفتنشان تمام می شود یک چای میل می کنند‏‎ ‎‏البته اگر فصل تابستان باشد این برنامه یک مقدار تغییراتی دارد؛ یعنی این طور نیست‏‎ ‎‏که ساعت چهار ایشان همیشه از خواب بلند شوند، این بستگی به کوتاه و بلند بودن‏‎ ‎‏روز دارد. اگر روز بلند باشد و بعد از راه رفتن، ایشان مطالعاتی از اخبار مختلف‏‎ ‎‏روزنامه های صبح و عصر دارند از مسایلی که دقت می کنند سرمقاله است یا‏‎ ‎‏سخنرانیهایی که ایشان نظر خاصی روی آنها دارند و حتماً مقید هستند که خودشان‏‎ ‎‏مطالعه کنند. گاهی هم اگر خسته باشند یا ما آنجا باشیم برای اینکه ما خیلی بیکار‏‎ ‎‏نمانیم به ما می گویند شما برای من بخوانید. بعضی از مسایل را که مایلند حتماً بدانند‏‎ ‎‏و بخوانند برایشان می خوانیم. قبل از غروب باز قرآن می خوانند و بعد از قرآن وضو‏‎ ‎‏می گیرند و بعد دوباره قرآن می خوانند و بعد برای نماز آماده می شوند که نمازشان‏‎ ‎‏طبیعتاً همراه نافله است. بیشتر اوقات می روند داخل حیاط و زیر آسمان نماز‏‎ ‎‏می خوانند مگر اینکه هوا خیلی سرد باشد و ایشان احساس کنند که نکند سرما بخورند‏‎ ‎‏باز بر می گردند به جای خودشان و مشغول مطالعه می شوند. از کتابهایی که مقیدند‏‎ ‎‏مطالعه کنند کتابهای چاپ جدید است که روی آنها را با دقت نگاه می کنند. به همراه‏‎ ‎


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 2صفحه 12
‏روزنامه و مجله. و از زمانی که تلویزیون از عصر برنامه دارد دیگر رادیو را تقریباً کنار‏‎ ‎‏می گذارند و تلویزیون را تماشا می کنند چه کانال یک و چه کانال دو باشد. بعد از‏‎ ‎‏اینکه نماز را خواندند و مطالعاتی کردند یک ربع بیست دقیقه ای را دقیقاً یادم نیست که‏‎ ‎‏چه می کنند. شاید گاهی به رادیوهای بیگانه گوش می دهند، تا ساعت هفت‏‎ ‎‏بعدازظهر می شود. اخبار را چنان گوش می کنند که واقعاً فقط جواب سلام ما را‏‎ ‎‏می دهند یا خیلی که صحبت کنند با چشم احوالپرسی می کنند. یعنی باید ما ساکت‏‎ ‎‏باشیم و اگر خودمان در اتاق هستیم دیگر حتی با هم نباید صحبت بکنیم چون‏‎ ‎‏ناراحت می شوند، ولی حرفی نمی زنند. البته ما ملاحظه می کنیم. بعد از اخبار و‏‎ ‎‏گزارشات خبری اگر احیاناً مصاحبه و سخنرانی خاصی باشد حتماً آنها را گوش‏‎ ‎‏می دهند امام طبیعتاً از بعضی برنامه ها بیشتر خوششان می آید؛ مثلاً از برنامه خانواده‏‎ ‎‏خوششان نمی آید. یک وقت که من آنجا بودم و برنامه خانواده پخش می شد ایشان نگاه‏‎ ‎‏نکردند و تلویزیون را خاموش کردند. من گفتم که چطور؟ گفتند که اصلاً برنامه خوبی‏‎ ‎‏نیست. گفتم چرا؟ گفتند که خیلی تصنعی است و اصلاً خوب نیست. بعد از شنیدن‏‎ ‎‏اخبار یک ربع موقع نرمش ایشان است که دراز می کشند روی زمین و یک شمدی زیر‏‎ ‎‏سرشان می گذارند، آن طوری که طبق دستور دکتر هست که پایشان را بالا می آورند و‏‎ ‎‏پایشان را با زانوهاشان خم و راست می کنند تعداد این نرمشها را هم خودشان‏‎ ‎‏می شمارند. ایشان دستور شام را رأس ساعت نه می دهند البته تا شام حاضر بشود و‏‎ ‎‏برای ایشان بیاورند مقداری طول می کشد که باز ایشان تلویزیون تماشا می کنند. بعد از‏‎ ‎‏شام کارهای خاص خودشان را دارند که آنها را انجام می دهند که تا حدود ساعت ده‏‎ ‎‏طول می کشد. ساعت ده یا 10 / 10 دقیقه برای استراحت به اتاق خودشان می روند و‏‎ ‎‏ساعت دو نیمه شب برای نماز شب بلند می شوند (باز اینجا ساعات اندکی تغییر‏‎ ‎‏می کند، بستگی به فصل دارد. فصلها که عوض بشود تغییراتی در خواب و بیداری‏‎ ‎‏ایشان ایجاد می شود) ساعت تقریباً دو و نیم بیدار می شوند برای نماز شب تا نماز‏‎ ‎‏صبح نافله می خوانند بعد از اینکه نماز شب را خواندند یک فاصله ای است تا نماز‏‎ ‎‏صبح که در این فاصله یک قوطی دارند که در آن استفتائاتی را که دفتر جواب داده‏‎ ‎‏وجود دارد، بعضیهاشان را که مستقیماً باید خود ایشان ببینند دفتر در یک قوطی مقوایی‏‎ ‎


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 2صفحه 13
‏می گذارند و به امام می دهند که امام در این فاصله به آنها نگاه می کنند و بعد نماز صبح‏‎ ‎‏را می خوانند. بعد از نماز صبح استراحتی می کنند تا ساعت شش که بلند می شوند و‏‎ ‎‏نیم ساعتی را قدم می زنند و بعد از آن قرآن می خوانند. صبحانه ایشان را سر ساعت‏‎ ‎‏ 30 / 6 دقیقه می برند و ایشان معمولاً قبل از ساعت هفت صبحانه شان را میل کرده اند.‏‎ ‎‏ساعت هفت دوباره به طرف دفتر خودشان می روند. ‏‎[20]‎

می توانم فکر نکنم

‏امام در برابر اصرار ما که از ایشان می خواستیم از خاطرات زندان و ترکیه برایمان‏‎ ‎‏تعریف کنند منظماً هر شب فقط ده دقیقه تعریف می کردند و نه بیشتر، چرا که این مدت‏‎ ‎‏زمان را به این کار اختصاص داده بودند و بعد به رختخواب می رفتند و می فرمودند:‏‎ ‎‏ «اگرچه خوابم نمی برد اما ساعت خواب است.» من می گفتم: «توی رختخواب که‏‎ ‎‏بیدار هستید بالاخره فکر و اینها هم به سویتان می آید پس برایمان تعریف کنید» ایشان‏‎ ‎‏می گفتند: «نه، می توانم فکر نکنم» می گفتم: «اگر نیم ساعت در رختخواب می غلطید،‏‎ ‎‏خوابتان هم نمی برد فکر هم نمی کنید؟» می گفتند: «می توانم فکر نکنم.» من تا آن موقع‏‎ ‎‏عظمت آن حرف را نفهمیدم که چگونه می شود تسلّط انسان بر نفسش به حدّی باشد که‏‎ ‎‏حتی بتواند فکر هم نکند. ‏‎[21]‎

برنامه امام تغییر نمی کرد

‏همۀ برنامه های حضرت امام روی ساعت مشخصی انجام می گرفت. از استحمام‏‎ ‎‏گرفته تا قدم زدن، نماز، مطالعه و مرور مطالب سیاسی کشور و حتی دیدار با‏‎ ‎‏نزدیکانشان بر مبنای نظمی خاص بوده. نقل شده است که وقتی ایشان در قم بودند،‏‎ ‎‏مغازه داران آن شهر ساعتهای خویش را بر مبنای عبور امام تنظیم می کردند؛ مثلاً اگر‏‎ ‎‏امام رأس ساعت پنج از مقابل مغازه ای عبور می کردند، هر روز عبور ایشان رأس همین‏‎ ‎‏ساعت انجام می گرفت. امام حتی ساعت خواب مشخصی داشتند که رأس ساعت ده‏‎ ‎


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 2صفحه 14
‏شب می خوابیدند و نکته خیلی جالب این بود که هیچ موقع این نظم امام به هم‏‎ ‎‏نمی خورد. امام هر شب یک ساعت و نیم قبل از اذان صبح نماز شب می خواندند و‏‎ ‎‏این امر هیچ موقع تغییر نمی کرد. همچنین نیم ساعت قبل از اذان ظهر شروع به قرائت‏‎ ‎‏قرآن می نمودند و درست وقت اذان برمی خاستند تا نماز را به جای آورند. ‏‎[22]‎

وقتی چای می بردم

‏آقا کارهایشان خیلی منظم بود؛ بعدازظهر ساعت یک ایشان ناهار می خوردند.‏‎ ‎‏صبح ساعت شش چای می خوردند که برایشان می بردم. نمی دانم چه موقع شب بلند‏‎ ‎‏می شدند که تا صبح بیدار بودند. وقتی من چای می بردم آقا در حال قرآن خواندن بودند.‏‎ ‎‏بعداً چای برایشان می بردم. چایشان که تمام می شد طبق معمول باید قدم می زدند. ‏‎[23]‎

تغییری در برنامه روزانه خود ندادند

‏در اواخر جنگ که برای مدتی تهران مورد تهاجم موشکی دشمن قرار داشت،‏‎ ‎‏روزانه گاهی بیش از ده موشک به تهران اصابت می کرد و تعداد زیادی از آنها یک خط‏‎ ‎‏منحنی را در شعاعی نزدیک به جماران تشکیل می دادند. اکثر ساکنان تهران و شمیران‏‎ ‎‏به شهرهای امن پناه برده بودند. امام علی رغم اصرار فراوان برای جابجایی و حداقل‏‎ ‎‏استفاده از پناهگاه به هیچ وجه در محل اقامت و در انجام کارها و برنامه های‏‎ ‎‏روزانه شان کمترین تغییری ندادند. ‏‎[24]‎

نظم امام باور نکردنی است

‏نظم امام باور نکردنی است؛ یعنی تا خود آدم نبیند باور نمی کند؛ مثلاً اگر عصر‏‎ ‎‏باشد و به ایشان بگوییم چای میل دارید بیاوریم، ایشان به ساعتشان نگاه می کنند و‏‎ ‎‏می گویند یک چند لحظه ای مانده یعنی چند ثانیه! ایشان چنین نظمی دارند که اگر‏‎ ‎


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 2صفحه 15
‏درست یک و ده دقیقه بعد از ظهر در را باز نکنند و به طرف اندرون نیایند همه دلواپس‏‎ ‎‏می شوند؛ به خاطر اینکه کارشان طوری تنظیم شده است که رأس ساعت یک و ده دقیقه‏‎ ‎‏در را باز می کنند و می آیند برای ناهار. سر ساعت و یا بهتر بگویم سر دقیقه به‏‎ ‎‏رختخواب می روند، سر دقیقه احیاناً غذا می خورند و سر دقیقه بیدار می شوند، ایشان‏‎ ‎‏روزی سه بار قدم می زنند، هر بار بیست دقیقه، و اگر وقت تمام نشده باشد، سه تا قدم‏‎ ‎‏بیشتر راه می روند، برمی گردند و داخل می شوند، چون معتقد هستند به اندازه آن سه قدم‏‎ ‎‏زود بوده مثلاً برای داخل شدنشان! نظم ایشان چیز غریبی است و همیشه بوده، یعنی از‏‎ ‎‏دوره جوانی شان. اتفاقاً من چند روز پیش برخورد کردم با یک مسأله ای که دیگر دیدم‏‎ ‎‏خیلی ایشان انگار دقت دارند، گفتم: «شما مثل اینکه نظم را زیاد کردید، دیگر دقتتان‏‎ ‎‏خیلی شده»، امام خیلی جدی گفتند: «نه خیر همیشه این طور بوده!» ‏

‏ایشان این طور نیستند که بفرض اینکه من الآن وارد شدم چون دخترشان هستم،‏‎ ‎‏حالا بنشینم به صحبت، این در کار نیست، با یک سلام وارد می شویم و می نشینیم چون‏‎ ‎‏ایشان یا رادیو گوش می کنند یا تلویزیون نگاه می کنند، یا نامه های رسیده را می خوانند،‏‎ ‎‏یا اخبار رسیده را مطالعه می کنند. یک دقیقه امام بیکار نیستند، حتی در حمام رادیو‏‎ ‎‏همراهشان است و یا هنگام وضو گرفتن رادیو روی دوششان است، گاهی چون خیلی‏‎ ‎‏دقیق هستند نسبت به جواب مسأله، اگر ما مسأله ای (سؤالی) داشته باشیم و اگر‏‎ ‎‏تلویزیون برنامه خیلی مهمی نداشته باشد، آن را  خاموش می کنند و می آیند و ما باید در‏‎ ‎‏چند لحظه مطالب را جور کنیم و مطرح کنیم و جواب بگیریم. آن هم به خاطر اینکه‏‎ ‎‏وقت تلف نشود. من می توانم با اطمینان بگویم که ایشان اصلاً وقت تلف شده ندارند. ‏‎[25]‎

ورزش را رها نمی کردند

‏شبی امام دراز کشیده بودند و داشتند طبق برنامه، ورزش و نرمش انجام می دادند.‏‎ ‎‏از تلویزیون هم برنامه ای پخش می شد که امام به آن نگاه می کردند. از بالای سرشان که‏‎ ‎‏نگاه کردم دیدم در عین اینکه دارند حرکات نرمش شان را می شمارند، به تلویزیون هم‏‎ ‎‏نگاه می کنند. برنامه ایشان اینگونه نبود که در این مواقع به خاطر دیدن تلویزیون، برنامه‏‎ ‎


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 2صفحه 16
‏ورزش را رها کنند. ایشان طبق برنامه چون زمان، زمان نرمش بود این کار را دنبال‏‎ ‎‏می کردند. ‏‎[26]‎

هر مرتبه نیم ساعت قدم می زدند

‏امام روزی سه مرتبه و هر بار حدود نیم ساعت قدم می زدند این اوقات عبارت‏‎ ‎‏بودند از صبحها ساعت هفت تا هفت و نیم و نه تا نه و نیم و بعدازظهرها ساعت‏‎ ‎‏چهار تا چهار و نیم. ‏‎[27]‎

راه رفتن ایشان با ذکر تنظیم می شد

‏امام در طول زندگی خود غیر از برنامه ذکرهایی که داشتند، سه بار قرآن‏‎ ‎‏می خواندند. ذکرهای ایشان با برنامۀ راه رفتنشان تنظیم شده بود و مثلاً اگر می خواستند‏‎ ‎‏نیم ساعت راه بروند، این نیم ساعت را به ذکر گفتن مشغول بودند و هنگامی که‏‎ ‎‏ ذکرشان تمام می شد، از راه رفتن نیز باز می ایستادند. یعنی نیم ساعت راه رفتن ایشان با‏‎ ‎‏ساعت تنظیم نمی شد بلکه با ذکرهایشان تنظیم می شد. ‏‎[28]‎

هر روز قدم می زدند

‏امام روزی سه بار و هر بار در حدود نیم ساعت راه می رفتند ولی اگر ناراحتی‏‎ ‎‏احساس می کردند از ایشان خواهش می کردیم که موقتاً دو سه روزی راه رفتن را ترک‏‎ ‎‏بکنند و استراحت بکنند و ایشان می پذیرفتند. ‏‎[29]‎

در ترکیه منظم قدم می زدند

‏امام در ترکیه روزهای جمعه می رفتند مسجد سبز، به اصطلاح مسجد کبود. البته‏‎ ‎‏مسجد دیگری هم بود که امام آنجا هم می رفتند. بعد از مدتی محل اقامت امام را که‏‎ ‎‏ ‏


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 2صفحه 17
‏ساختمانی دو طبقه بود با یک ساختمان شش طبقه سفید عوض کردند جلوی این‏‎ ‎‏ساختمان، بیمارستان عمومی غیردولتی قرار داشت. امام در محوطه جلوی آن‏‎ ‎‏بیمارستان قدم می زدند. یکی از پیرمردهای آنجا می گفت: من آن موقع سرباز بودم امام‏‎ ‎‏در وقت معینی می آمدند و از این خیابان می رفتند و برمی گشتند. ‏‎[30]‎

نظم حتی در سلول انفرادی

‏وقتی پس از دستگیری امام در شب پانزده خرداد ایشان را به تهران بردند مدت‏‎ ‎‏نوزده روز آقا را در یک محلی نگه داشتند. سپس به مدت 24 ساعت به یک سلول‏‎ ‎‏انفرادی بردند. خود امام می فرمودند طول آن سلول چهار قدم و نیم بود و من سه تا نیم‏‎ ‎‏ساعت طبق روال همه روزه ام در آنجا قدم زدم. ‏‎[31]‎

بعد از نماز صبح قدم می زدند

‏پیاده روی و قدم زدن امام مشهور است. بارها گفته اند و نوشته اند. بنده هم اطلاع‏‎ ‎‏داشتم که امام هیچ گاه قدم زدن و پیاده روی را ترک نکرده اند. در ایام جوانی با دوستان‏‎ ‎‏خود اغلب روزها به باغهای اطراف قم می رفتند و ضمن تفریح سالم مباحثه هم‏‎ ‎‏می کردند. بیشتر روزها تا بعد ازظهر در بیرون بوده اند و از هوای آزاد و فضای باز‏‎ ‎‏استفاده می کردند. قسمتی از اینها مربوط به ایام خفقان عهد رضاخانی و قسمتی هم‏‎ ‎‏خواست خود آنها بوده است که مانند فلاسفه مشّایی قصد داشتند در حال گردش و‏‎ ‎‏تفریح و در فضای باز درس بخوانند و مباحثه کنند، یا صرفاً قدم بزنند و پیاده روی‏‎ ‎‏کنند. در قم می شنیدم که می گفتند آقای حاج آقا روح الله هر صبح زود بعد از نماز صبح‏‎ ‎‏و خواندن تعقیبات تا طلوع آفتاب در باغ جنب خانه شان یا در زمین پشت باغ مشغول‏‎ ‎‏قدم زدن است. خانه امام در قم واقع در محلۀ یخچال قاضی، و آخرین خانه بود. بعد‏‎ ‎‏از خانه، باغ انار و انجیر  و بعد از آن زمین هموار بود. ما آن را دیده بودیم. می گفتند‏‎ ‎‏امام با اجازه صاحب باغ در تابستان و زمستان صبحها در این باغ و آن زمین هموار تا‏‎ ‎


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 2صفحه 18
‏طلوع آفتاب مشغول قدم زدن است. هنگامی که امام دچار ناراحتی قلب شدند و ایشان‏‎ ‎‏را از قم به تهران آوردند و در بیمارستان قلب بستری کردند، روزنامه ها نوشتند روزی امام‏‎ ‎‏از پنجره نگاه به زمین پر برف بیرون بیمارستان کرده، و گفتند اگر دکتر اجازه می داد‏‎ ‎‏می خواستم قدری روی این برفها راه بروم! اصرار امام به قدم زدن و پیاده روی در هر‏‎ ‎‏حال را اطلاع داشتم که همیشه صبحها و عصرها حداقل نیم ساعت آن را معمول‏‎ ‎‏می دارند، و در همان حال هم روزنامه یا مجله می خوانند یا نامه ها را مطالعه می کنند و‏‎ ‎‏بیکار نبودند، ولی وقتی در سال 1347 به نجف اشرف رفتم و خدمت امام رسیدم دیدم‏‎ ‎‏حیاط خانه ایشان تقریباً بیست متر مربع بیشتر نیست. پیش خود گفتم امام در این‏‎ ‎‏حیاط کوچک با دیوارهای بلندی که دارد آن هم در هوای گرم نجف چطور می تواند قدم‏‎ ‎‏بزند؟ این فکری بود که درست نمی توانستم جوابی برای آن بیابم، تا این که روزی خانم‏‎ ‎‏دباغ نمایندۀ مجلس شورای اسلامی که مدتی را افتخاراً در خانه امام خدمت کرده بود،‏‎ ‎‏ضمن نطق پیش از دستور خود گفت: امام هیچ گاه قدم زدن را ترک نکرده اند، حتی در‏‎ ‎‏نجف اشرف  که حیاط خانه شان بسیار کوچک بود، از پشت بام برای قدم زدن استفاده‏‎ ‎‏می کردند! تردیدم برطرف شد زیرا می دانستم که پشت بامهای نجف با دیوار بلند‏‎ ‎‏محدود است، به طوری که شخص ایستاده دیده نمی شود. همین نیز باعث شده بود که‏‎ ‎‏امام صبح و عصر هر روز قدم زدن معمول خود را از حیاط کوچک منزل اجاره ای شان‏‎ ‎‏به پشت بام منتقل کنند. ‏‎[32]‎

روزی نیم ساعت روی پشت بام راه می روم

‏زمانی که در نجف اشرف سکونت داشتم، ناگهان وضع مزاجی من از نظر قلبی،‏‎ ‎‏کبدی، استخوانی و ... به هم ریخت. سرانجام به کوشش بعضی از نزدیکان برای آزمایش‏‎ ‎‏و معالجه به انگلستان رفتم، دکتر معالجم در آنجا پس از آزمایشها و عکسبرداریهای‏‎ ‎‏گوناگون به من اطلاع داد که هیچ نوع بیماری خاصی ندارم. حرف او با توجه به حال‏‎ ‎‏ خودم و آنچه که در نجف به من دست می داد، بسیار متعجبم کرد. وقتی علت کسالتم‏‎ ‎‏را از دکتر پرسیدم، گفت: «این عوارض مربوط به مغز شماست. شما طلبه ها هیچ کار‏‎ ‎


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 2صفحه 19
‏بدنی انجام نمی دهید، تمام فعالیت شما مطالعه و بحث کردن است. به همین دلیل به‏‎ ‎‏مغز شما فشار می آید. مغز هم مانند بدن است. وقتی خسته شد، به استراحت نیاز‏‎ ‎‏دارد، وقتی این امکان برایش فراهم نشد، کار دیگر اعضای بدن مختل می شود.‏‎ ‎‏بنابراین چاره در آن است که قدری در کارتان تجدید نظر کنید و کمتر کار کنید. بعد‏‎ ‎‏هم راه بروید. هر روز راه بروید. از یک – دو کیلومتر گرفته تا بیشتر از آن. هر چقدر‏‎ ‎‏می توانید راه بروید. به این ترتیب حالتان خوب می شود  و سلامت خود را به دست‏‎ ‎‏می آورید.» بعد مقداری دارو تجویز کرد. وقتی علت تجویز دارو را پرسیدم، گفت:‏‎ ‎‏ «ایرانیها این طوری هستند، اگر به آنها دارو ندهی، فکر می کنند که دکتر چیزی‏‎ ‎‏نمی فهمد.» ‏

‏وقتی به نجف مراجعه کردم، خدمت امام رفتم. ایشان پرسیدند: «قضیه چی‏‎ ‎‏شد؟» ‏

‏گفتم: «آقا! دکتر آنجا دردی را تشخیص داد که این درد مربوط به حوزۀ علمیه‏‎ ‎‏نجف اشرف، حوزۀ علمیه قم، حوزه علمیه مشهد، اصفهان و خلاصه تمام‏‎ ‎‏دانشگاههای ماست.» ‏

‏فرمودند: «چطور؟» ‏

‏من هم عین ماجرا را برایشان تعریف کردم. ایشان تشخیص دکتر و شیوۀ معالجۀ‏‎ ‎‏او را بسیار تحسین کردند و سرانجام فرمودند: «خیلی خوب است.» ‏

‏وقتی نظر امام را شنیدم، پرسیدم: «آقا! شما حاضرید صبحها در خدمتتان باشم و‏‎ ‎‏با هم راه برویم؟ نیم ساعت – یک ساعت قدم بزنیم و بعد هم برگردیم؟» ‏

‏ایشان فرمودند: کار خوبی است. گفتم: «پس اجازه می دهید فردا ماشین بیاورم؟».‏‎ ‎‏فرمودند: صبر کن، فردا شب به شما می گویم. فردا شب خدمت امام رفتم تا بپرسم که‏‎ ‎‏برای چه ساعتی ماشین را حاضر کنم. اما ایشان فرمودند: من شروع کرده ام. پرسیدم:‏‎ ‎‏ «کجا؟». فرمودند: روی پشت بام. (پشت بام خانه های نجف به گونه ای ساخته شده اند‏‎ ‎‏که به خانه های مجاور دید ندارد. چرا که دورتادور آن دیوار است.) امام اضافه‏‎ ‎‏کردند: من روزی نیم ساعت روی پشت بام راه می روم. ‏

‏این جریان متعلق به بیست و هفت یا بیست و هشت سال پیش است. از همان‏‎ ‎


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 2صفحه 20
‏روزها امام قدم زدن روزانۀ خود را شروع کردند و تا آخرین روزهای عمرشان آن را‏‎ ‎‏ادامه دادند. حتی هنگامیکه در پاریس بودند نیز راه رفتن و قدم زدن خود را قطع‏‎ ‎‏ نکردند. ‏‎[33]‎

روزی سه بار پیاده روی

‏امام روزانه سه بار و هر بار به مدت 25 دقیقه پیاده روی می کردند. که در این‏‎ ‎‏اوقات کارهای دیگری که امکان انجامش را هنگام راه پیمایی داشتند انجام می دادند؛‏‎ ‎‏به طور مثال یکی از برنامه های ایشان هر صبح هنگام قدم زدن گوش دادن به جلسات‏‎ ‎‏مجلس بود که از رادیو پخش می شد. ‏‎[34]‎

ساعت قدم زدن دیر شد

‏ما جلسه ای خدمت ایشان داشتیم نشسته بودیم. بحث ما طول کشید. زیاد‏‎ ‎‏صحبت کردیم، وسط صحبت، امام یک وقت به ساعت نگاه کردند، فرمودند که ساعت‏‎ ‎‏قدم زدن دیر شد. رأس ساعتی که پزشکان به ایشان می گفتند باید قدم بزنید ایشان بلند‏‎ ‎‏می شدند و قدم می زدند. ‏‎[35]‎

پشت بام قدم می زدند

‏در نجف همه می دانستیم که امام نیم ساعت مانده به غروب، در پشت بام قدم‏‎ ‎‏می زنند. چون به کوچه نمی توانستند بروند، طبق برنامه ای که داشتند بالای پشت بام قدم‏‎ ‎‏می زدند. ‏‎[36]‎

به امام بگویید ما می ترسیم

‏امام در نجف که بودند روزی یک ساعت در سه نوبت قدم می زدند که این برنامه‏‎ ‎


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 2صفحه 21
‏در پاریس هم انجام می شد و پلیس فرانسه که از محل اقامت امام مراقبت می کردند به‏‎ ‎‏ما پیغام دادند که به امام بگویید پشت شیشه اتاقشان ظاهر نشوند چون ما می ترسیم. ‏‎[37]‎

من هم کار خودم را می کنم

‏یک بار مرحوم آقای اشراقی تعریف می کردند: «گفتیم آقا! پلیس فرانسه ناراحت‏‎ ‎‏است. آنها این واهمه را دارند که مبادا در هنگام قدم زدن نتوانند امنیت شما را تأمین‏‎ ‎‏کنند.» ‏

‏اما امام می فرمودند: ‏

‏آنها به وظیفۀ خود عمل کنند. من هم کار خودم را می کنم. ‏

‏بالاخره هم پلیس فرانسه مجبور شد که بر تعداد نگهبانها و مراقبان بیفزاید. و امام‏‎ ‎‏هم دست از برنامۀ روزانۀ قدم زدن ‏‏خود ‏‏برنداشتند و تا آخرین روز حیات خود نیز آن را‏‎ ‎‏ادامه دادند. حال آنکه من، که پزشک مستقیماً دستور داده بود که پیاده روی داشته باشم،‏‎ ‎‏تنها برای مدتی این برنامه را رعایت کردم. اما امام به محض اینکه تشخیص دادند که‏‎ ‎‏این برنامه، عمل مفیدی است، آن را انجام دادند و پیگیری کردند. ‏‎[38]‎

نظم روزانه

‏امام در ساعت دهِ شب به بستر می روند و ساعت دو بامداد از خواب‏‎ ‎‏برمی خیزند و صبح مدت بیست دقیقه ورزش (نرمش) می کنند. در بعد از ظهر‏‎ ‎‏مدت یک ساعت پیاده روی می کنند و پس از شام نیز یک ساعت و نیم این کار را انجام‏‎ ‎‏می دهند. ‏‎[39]‎

نظم حتی در زندان

‏خصوصیت جالبی که امام داشتند این بود که هم مواظب جنبه جسمی و هم جنبۀ‏‎ ‎‏ ‏


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 2صفحه 22
‏روحی خود بودند. در جنبۀ جسمی خیلی مواظب حفظ صحت و سلامت خود بودند و‏‎ ‎‏آن فعالیتی را که مناسب وضع مزاج و سن شان بود مراعات می کردند. امام مقید بودند‏‎ ‎‏روزی یک ساعت دور حیاط منزل پیاده روی کنند. مرحوم حاج آقا مصطفی می گفتند آقا‏‎ ‎‏در این 24 ساعتی که اکثر روز را در تک سلولی زندانی بودند، در همان جا هم، آن یک‏‎ ‎‏ساعت قدم زدن را ترک نکردند. ‏‎[40]‎

نظم در اوقات خوابیدن

‏امام سه ساعت در شب و بعد از نماز صبح هم یک یا دو ساعت و بعد از ظهرها‏‎ ‎‏هم حداکثر یک ساعت می خوابند. ‏‎[41]‎

نماز شب

‏خواب امام در ساعت معینی شروع می شد. ایشان رأس ساعت دو نیمه شب‏‎ ‎‏جهت اقامه نماز شب، از خواب بر می خواستند. ‏

‏در طول مدتی که امام در بیمارستان تحت مداوا و مراقبت درمانی قرار داشتند و‏‎ ‎‏علی رغم اینکه پزشکان به منظور خواب رفتنشان به ایشان دارو داده بودند لیکن امام به‏‎ ‎‏همان شکل، رأس ساعت دو نیمه شب از خواب برخاسته و جویای وقت مربوط به‏‎ ‎‏اقامه نماز شب می شدند و این نشانی از نظم و ترتیب و دقت عمل در برنامه ریزیهای‏‎ ‎‏زندگی ایشان بود. ‏‎[42]‎

امام به وقت از خواب برمی خاست

‏معمولاً ایشان صبحها پس از کار و فعّالیت روزانه، یعنی ساعت 30 / 10 یا‏‎ ‎‏ 45 / 10  خواب قیلوله داشتند و حدود سه ربع ساعت می خوابیدند و سپس بیدار‏‎ ‎‏می شدند و این طول خواب نه یک دقیقه زیاد می شد و نه یک دقیقه کم. وقتی که ایشان‏‎ ‎


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 2صفحه 23
‏از خواب بیدار می شدند، ما از روی تله مانیتور متوجه می شدیم که ضربان قلبشان کمی‏‎ ‎‏تغییر می کرد و حتی برای بیدار شدن، ساعت هم زنگ نمی زد زیرا امام به وقت، خواب‏‎ ‎‏می رفتند و به وقت، از خواب برمی خاستند. ‏‎[43]‎

وقتی امام به حرم می رفتند

‏در نجف امام عادتشان این بود که شبها بعد از نماز مغرب و عشاء در منزلشان در‏‎ ‎‏بیرونی جلوس می فرمودند. شرکت همه در این مجلس آزاد بود، هر کسی می توانست‏‎ ‎‏خدمتشان برسد. امام بعداز این جلوس به حرم مشرف می شدند. جلوس، تا ساعت سه‏‎ ‎‏بعد از غروب بود و بعد ایشان به حرم مشرف می شدند. این کار منظم بود که اگر کسی‏‎ ‎‏می خواست ساعتش را تنظیم کند، ایشان را در خیابان الرسول، که منزل امام در آن‏‎ ‎‏خیابان بود، می دید رو به حرم است می دانست الآن ساعت سه است. یا وقتی که ایشان‏‎ ‎‏از حرم می آمدند بیرون، می دانست الآن ساعت سه و نیم (پس از مغرب) است. ‏‎[44]‎

نظم در تشرف به حرم

‏در یکی از سفرهایمان به عراق با عده ای از طلاب و فضلا پس از نماز مغرب و‏‎ ‎‏عشاء در صحن حضرت امیرالمؤمنین نشسته بودیم. وقتی صحبت تمام شد و آقایان‏‎ ‎‏خواستند بروند ساعت را نگاه کردند، اختلاف ساعت پیش آمد. ساعت صحن حضرت‏‎ ‎‏امیر هم که عربی بود ساعت دو و نیم (پس از مغرب) را نشان می داد که با ساعت‏‎ ‎‏آقایان پنج تا هفت دقیقه فرق داشت. در همین وقت بود که امام از در قبله وارد صحن‏‎ ‎‏شدند. یکی از اساتید نجف که آنجا بود گفت ساعتهایتان را میزان کنید، الآن دو و نیم‏‎ ‎‏ساعت از شب می رود و این سیزده سال است (سال سیزدهم اقامت امام در نجف) که‏‎ ‎‏هر شب امام در همین ساعت قدم داخل صحن می گذارند. ‏‎[45]‎


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 2صفحه 24

نظم در زیارت

‏ایامی که ما در نجف بودیم ساعتمان را با کارهای امام تنظیم می کردیم؛ یعنی آن‏‎ ‎‏موقعی که ایشان کاری انجام می دادند ما می فهمیدیم که ساعت چند است. امام‏‎ ‎‏دو و نیم ساعت پس از مغرب از منزل بیرون می آمدند و سه ساعت از شب گذشته،‏‎ ‎‏بدون کم و زیاد، به حرم می رفتند و این اواخر که مأمورین امنیتی مراقب ایشان بودند‏‎ ‎‏خیالشان راحت بود؛ امام که داخل حرم می شدند مأمورین پی کار خود می رفتند، چون‏‎ ‎‏می دانستند امام چه ساعتی بیرون می آید، همان وقت برمی گشتند. ‏‎[46]‎

نظم چهارده ساله در زیارت

‏رسم امام در طی اقامت در نجف آن بود که شبها ساعت دو و نیم پس از مغرب و‏‎ ‎‏در این سنوات اخیر ساعت دو از شب گذشته از اندرون به بیرونی تشریف می آوردند و‏‎ ‎‏طلّاب و مردم را به حضور می پذیرفتند و سپس در ساعت سه از شب به حرم مطهر‏‎ ‎‏امیرالمؤمنین مشرف می شدند و زیارت امین الله را ایستاده و زیارت جامعه را نشسته‏‎ ‎‏می خواندند و بعد از نماز زیارت به منزل مراجعت می فرمودند. این برنامه آقا در تمام‏‎ ‎‏چهارده سال سکونتشان در نجف بود به استثنای شبهای شنبه در فصل تابستان که وقت‏‎ ‎‏شستشوی حرم و رواقها بعد از نماز مغرب و عشاء بود امام در این شب به حرم مشرف‏‎ ‎‏نمی شدند. ‏‎[47]‎

یک برنامۀ مرتب و همیشگی

‏برای بنده که تا حدودی شاهد برخی از عبادات امام بوده ام چیزی که قابل توجه‏‎ ‎‏می نمود مداومت و دقت در انجام عبادات مطابق دستورات وارده بدون کم و زیاد بود.‏‎ ‎‏امام تقریباً هر شب در ساعت معینی به حرم حضرت امیر علیه السلام مشرف می شدند‏‎ ‎‏و در اوقات زیارتی حضرت سیدالشهدا به کربلا می رفتند و این عمل یک برنامۀ مرتب‏‎ ‎


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 2صفحه 25
‏و همیشگی بود. ‏‎[48]‎

نظم اتوماتیک و خودکار در برنامه ها

‏انسان می تواند زندگی خود را از روی ساعات کار امام تنظیم کند. اهل منزل امام‏‎ ‎‏زندگی ایشان را به صورت یک ساعت اتوماتیک و خودکار درک کرده اند و لذا‏‎ ‎‏دستورالعمل کارشان را از روی کار امام میزان می کنند. دقیقاً می دانند که امام چه‏‎ ‎‏ ساعتی می خوابند، چه ساعتی بیدار می شوند، کی باید چای بخورند، چه زمانی برای‏‎ ‎‏ملاقات بیرون می آیند. ‏

‏امام در نجف که بودند طلاب ساعتهای خود را از روی کار امام تنظیم می کردند‏‎ ‎‏آنها دقیقاً می دانستند که امام چه ساعتی به حرم رفته و یا در چه ساعتی به درس حاضر‏‎ ‎‏ می شوند. ‏‎[49]‎

نظم در همه حالات

‏یکی از نکات مهم در زندگی امام نظم بود. نظم در خواندن روزنامه، نظم در‏‎ ‎‏دیدارها، نظم در خواندن نامه ها و حتی نظم در تجدید وضو بود. البته این طور نبود که‏‎ ‎‏شما ناگهان سراغ ایشان را بگیرید و بگویند که برای تجدید وضو رفته اند. نه ساعت‏‎ ‎‏خاصی داشت. ‏

‏یادم است یک روز در ساختمان رو به روی بیت امام در پاریس با دیگر برادران‏‎ ‎‏مشغول پیاده کردن نوار بودیم. ناگهان یادم آمد که باید بروم چون وقت تجدید وضوی‏‎ ‎‏امام بود. فکر کردم که باید دستشویی را سرکشی کنم تا تمیز و مرتب باشد دوست‏‎ ‎‏نداشتم خانه ای که مسؤولیتش با من بود نامرتب به نظر آید. برادران گفتند ای بابا مگر‏‎ ‎‏ساعت دارد؟ اما من رفتم و نظافت کردم و اتفاقاً همان لحظه هم امام آمدند. ‏‎[50]‎


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 2صفحه 26
نظم روزانه در پاریس

‏امام در پاریس علاوه بر سخنرانی و دیدار با دانشجویان و دیگر اقشار مردم که هر‏‎ ‎‏روز به دفعات انجام می یافت، شخصاً موارد زیر را در برنامه روزانه کار خود داشتند:‏‎ ‎‏نوشتن پاسخ استفتائات و سؤالات شرعی، مطالعه متن ترجمه شده اخبار، گزارشات و‏‎ ‎‏تحلیلهای مهم روزنامه های خارجی، مطالعه و بررسی اخبار و گزارشات واصله از ایران‏‎ ‎‏مربوط به رویدادهای انقلاب و وقایع کشور، ملاحظه نامه های شخصیتهای سیاسی و‏‎ ‎‏مذهبی داخل و خارج کشور و نوشتن پاسخ نامه های مهم، ملاقاتهای خصوصی با‏‎ ‎‏افراد مختلف، مصاحبه و پاسخگویی به سؤالات خبرنگاران داخلی و خارجی، نوشتن‏‎ ‎‏پیامها و اعلامیه ها در مقاطع و جریانات انقلاب، انجام فرایض و نوافل و قرائت‏‎ ‎‏روزانه یک جزء قرآن در هشت وقت منظم، دیدار با خانواده و اعضای بیت. ‏‎[51]‎

ساعت وضوی امام را می دانستم

‏نظم امام در پاریس به گونه ای بود که من می دانستم سر ساعت یازده صبح ایشان‏‎ ‎‏یا چای یا میوه میل می کنند. و قبلاً در ساعت ده و نیم یا یازده و نیم می بردیم میل‏‎ ‎‏نمی کردند و من سر ساعتهای خاصی می دانستم که ایشان الآن برای وضو گرفتن آماده‏‎ ‎‏می شوند. ‏‎[52]‎

برنامه یک روز امام در پاریس

‏برنامه یک روز زندگی امام در پاریس به این ترتیب بود که ایشان بین چهار تا شش‏‎ ‎‏ساعت خواب و استراحت داشتند و بقیه ساعات را به کار مداوم مشغول بودند. ایشان‏‎ ‎‏معمولاً پس از نماز صبح شروع به قرائت قرآن و مطالعه گزارشها و خبرها می کردند که‏‎ ‎‏تا ساعت هشت ادامه داشت. امام حتی به نامه هایی که از سرتاسر دنیا برای ایشان‏‎ ‎‏ارسال می شد جواب می دادند. بعد از صرف ناهار حدود دو ساعت استراحت می کردند‏‎ ‎‏و بعد دوباره مشغول به کار می شدند و تا وقت خواندن نماز مغرب و عشاء به کار‏‎ ‎


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 2صفحه 27
‏می پرداختند. پس از نماز نیز تا نیمه شب کار می کردند و بنا به گفته نزدیکان، امام از‏‎ ‎‏ساعت یک بعد از نیمه شب برای خواب و استراحت به بستر می رفتند. ‏‎[53]‎

ساعت چهار آماده می شود

‏بعد از رفتن شاه خبرنگاران آمدند و پافشاری کردند و می خواستند بدانند که نظر‏‎ ‎‏امام در رابطه با رفتن شاه چیست. خیلی تجمع کرده و شلوغ می کردند، اجازه‏‎ ‎‏می خواستند مصاحبه کنند و یا نوشته ای بگیرند. قرار شد امام نظرشان را بنویسند و‏‎ ‎‏برادرها ترجمه کنند. امام تشریف بردند نماز ظهر و عصر را که خواندند، برادرها دوباره‏‎ ‎‏آمدند و گفتند خبرنگاران خیلی اذیت می کنند به امام بگو متن را بنویسند تا به آنها‏‎ ‎‏ بدهیم. خدمت امام عرض کردم، قلم و کاغذ را دستشان گرفتند و به محض اینکه‏‎ ‎‏تصمیم گرفتند که بنویسند، آن را کنار گذاشتند. فرمودند: «بروید بگویید که ساعت‏‎ ‎‏چهار بعد ازظهر آماده می شود.» من پیش خودم تعجب کردم که شما که می خواهید‏‎ ‎‏چهار خط بنویسید فرق نمی کند که حالا بنویسید یا ساعت چهار. آن لحظه مسأله را‏‎ ‎‏نمی فهمیدم. ساعت چهار که فرا رسید امام فرمودند حالا بیایید کاغذ را ببرید.» ‏‎[54]‎

اجازه می دهید؟

‏امام نظمشان این طور نیست که هر وقت بخواهند قرآن بخوانند. ایشان دقیقاً و سر‏‎ ‎‏ساعت در زمانهای مختلف – روزی هفت مرتبه – قرآن می خوانند و کتاب دعا و‏‎ ‎‏ادعیه هایی مثل کمیل و اینها را هم دقیقاً می خوانند. کاری هم ندارند که کی آمده و چه‏‎ ‎‏کسی میهمان است و یا کسی در اتاق هست یا نیست. فقط خیلی که بخواهند محبت‏‎ ‎‏کنند می گویند «اجازه می دهید؟» و ما هم می گوییم: «خواهش می کنیم، ما هم‏‎ ‎‏می شنویم و استفاده می بریم.» ‏‎[55]‎


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 2صفحه 28
کسی که کارش ضابطه دارد

‏امام همیشه می گفتند: ‏

‏کسی که کارهایش چهارچوب و ضابطه ای دارد، کار بیهوده نمی کند و در نتیجه به‏‎ ‎‏زن و بچه اش هم ظلمی نمی شود. ‏‎[56]‎

انگار حادثه ای رخ نداده است

‏در این یازده سالی که در نجف در محضر امام بودم هرگز نشد که حوادث و‏‎ ‎‏رویدادهای بزرگ سیاسی موجب شود که امام از برنامه حوزه ای و تدریس فقه اسلام‏‎ ‎‏باز بمانند و یا با سردی و بی حالی این برنامه را انجام دهند. ما و بسیاری از شاگردان‏‎ ‎‏ایشان بارها اتفاق می افتاد که به علت حوادث گوناگون سیاسی یا در سر درس حاضر‏‎ ‎‏نمی شدیم و یا با سردی و نگرانی در درس ایشان شرکت می کردیم؛ لکن امام در همان‏‎ ‎‏لحظات حساسی که بزرگترین مسایل سیاسی و حوادث و رویدادهای روزگار در‏‎ ‎‏زندگی ایشان پیش آمده بود وقتی بر کرسی تدریس می نشستند جوری مسایل فقهی را‏‎ ‎‏موشکافی می کردند که انگار نه انگار حادثه ای رخ داده است. همان روز که فرزند عزیز‏‎ ‎‏ایشان از طرف رژیم ضد اسلامی بعث عراق دستگیر و به بغداد برده شد در برنامه‏‎ ‎‏درسی امام کوچکترین تغییری روی نداد و می توانم بگویم از روزهای دیگر عمیقتر و‏‎ ‎‏گسترده تر در مباحث مختلف علمی غور کردند و نیز به دنبال شهادت مرحوم حاج آقا‏‎ ‎‏سید مصطفی به زعما و علمای حوزه که درسها را به مناسبت این واقعه تعطیل کرده‏‎ ‎‏بودند اعتراض کردند که از تعطیلی درسها و رکود حوزه جلوگیری نمایند و درسها را‏‎ ‎‏شروع کنند و خود نیز وقتی بر کرسی تدریس نشستند آنچنان در مباحث علمی به غور و‏‎ ‎‏بررسی پرداختند که ‏کَاَنْ لَمْ یَکُنْ شَیئاً مَذکُوراً‏. ‏‎[57]‎

حضور به موقع در درس

‏گاهی اوقات که شاگردها نامرتب یا دیر و زود به درس می آمدند و در امور زندگی‏‎ ‎


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 2صفحه 29
‏ بی نظم بودند رنج می بردند و کراراً به مناسبتهایی این نکته را به شاگردان درس گوشزد‏‎ ‎‏می کردند که در دنیا کسانی توانستند به جایی برسند و گلیم خویش را از آب بیرون‏‎ ‎‏بکشند که در زندگی دارای نظم و انضباط بوده اند. ‏‎[58]‎

با تقسیم وقت کارها برکت پیدا می کند

‏امام از استادشان مرحوم آیت الله شاه آبادی نقل می کردند که صاحب جواهر‏‎ ‎‏برای نوشتن «جواهر» برنامه داشتند و هر شب مقداری از آن را می نوشتند. ایشان‏‎ ‎‏آقازاده ای داشتند که اهل علم و فضیلت و مورد علاقه ایشان بود و مرحوم شد.‏‎ ‎‏مراسم تشییع جنازه او یک روز به تأخیر افتاد. شب جنازه را در اتاقی گذاشتند‏‎ ‎‏صاحب جواهر آن شب در کنار جنازه فرزند خود نشستند و به مقداری که هر شب‏‎ ‎‏می نوشتند همان جا نوشتند. امام بعد از این نقل تأکید می کردند که آقایان باید، هم‏‎ ‎‏زحمت بکشید و هم کارها را تنظیم کنید که با منظم بودن و تقسیم وقت، کارها‏‎ ‎‏برکت پیدا می کند. ‏‎[59]‎

به آقا بگوییم مرتب تشریف بیاورند

‏امام در یکی از تابستانها که در تهران بودند، در نماز جماعت آیت الله سید‏‎ ‎‏ابوالحسن رفیعی قزوینی شرکت می کردند. آقای رفیعی در مسجد جمعه تهران برای‏‎ ‎‏نماز مغرب و عشاء اقامه جماعت می نمودند، امّا منظم نمی آمدند. یک روز که آقای‏‎ ‎‏رفیعی دیر کردند امام بلند شدند و به مردمی که در آن نماز جماعت شرکت کرده‏‎ ‎‏بودند، گفتند: «بیایید با هم به آقا بگوییم مرتب بیایید. این جوری که ایشان غیرمرتب‏‎ ‎‏می آیند وقت بسیاری از مردم ضایع می شود. همه با هم به آقا بگوییم که مرتب تشریف‏‎ ‎‏بیاورند.» ‏

‏بعد از آن آقای رفیعی تشریف آوردند و شروع کردند به نماز. نماز که خوانده شد،‏‎ ‎‏یک نفر به آقا گفت: یک سیّد جوانی به مردم می گفت که به آقا بگوییم مرتب‏‎ ‎


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 2صفحه 30
‏بیاید، ایشان تقریباً به نامرتب آمدن شما اعتراض داشت. آقای رفیعی فرمودند: «آن‏‎ ‎‏سیّد کی بود؟» آن شخص امام را که آن طرف نماز می خواندند نشان داد. همین که‏‎ ‎‏چشم آقای رفیعی به امام افتاد، فرمودند: «ایشان حاج آقا روح الله هستند مردی‏‎ ‎‏هستند بسیار فاضل و وارسته و بسیار با تقوی و منظم و مهذب. حق با ایشان‏‎ ‎‏است! اگر یک وقت من دیر آمدم، ایشان را جلو بیندازید تا به جای من نماز‏‎ ‎‏بخواند.» ‏‎[60]‎

موقع تفریح باید تفریح کنی

‏امام وقتی می بینند من روزهای تعطیل مشغول هستم، می گویند: «به جایی‏‎ ‎‏نمی رسد چون باید موقع تفریح، تفریح کنی.» این مسأله را به پسر من جدی می گویند.‏‎ ‎‏و این نقل قول از خود امام است چون در حضور من مکرر به پسر من می گفتند: «من نه‏‎ ‎‏یک ساعت تفریحم را گذاشتم برای درس و نه یک ساعت وقت درسم را برای تفریح‏‎ ‎‏گذاشتم.» یعنی هر وقتی را برای چیز خاصی قرار می دادند و به پسر من هم این‏‎ ‎‏نصیحت را می کنند که تفریح داشته باش، اگر نداشته باشی نمی توانی خودت را برای‏‎ ‎‏تحصیل آماده کنی. ‏‎[61]‎

در ساعت تفریح درس نخوانید

‏به یاد دارم که امام همیشه می گفتند که در ساعت تفریح، درس نخوانید و در‏‎ ‎‏ساعت درس خواندن، تفریح نکنید. هر کدام در جای خود. همچنین می گفتند که از‏‎ ‎‏زمان کودکی به یاد دارند که خودشان هیچ وقت ساعت این دو را با هم عوض نکرده اند‏‎ ‎‏و این دو لازم و ملزوم یکدیگرند. ‏‎[62]‎


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 2صفحه 31
امام قبل از همه به درس می آمدند

‏وقتی ما در مسجد سلماسی قم پای درس امام حاضر می شدیم کمتر اتفاق‏‎ ‎‏می افتاد که من مقداری زودتر به درس بروم که هنوز ایشان تشریف نیاورده باشند. غالباً‏‎ ‎‏من و اکثر طلاب که به مسجد می رفتیم می دیدیم که امام قبل از همه تشریف آورده اند،‏‎ ‎‏روی منبر و سجاده نشسته اند و آماده گفتن درس هستند. ‏‎[63]‎

کسی به منظمی امام ندیده ام

‏من یک دورۀ کامل اصول و فقه یعنی حدود 5 / 4 سال نزد معظم له کسب فیض‏‎ ‎‏کردم و بهره ها بردم. جالب توجه است که در طول این 5 / 4 سال درس، ایشان دو روز‏‎ ‎‏تعطیلی بیشتر نداشتند و من هنوز در طول عمرم کسی را به منظمی امام ندیده ام. و‏‎ ‎‏گاهی وقتها ساعتمان را با حضور امام تنظیم می کردیم و اگر وقتی ساعتمان دچار‏‎ ‎‏اشکالی می شد با حضور امام، کمیت و کیفیت آن روز را در می یافتیم. ‏‎[64]‎

درس امام فقط دو روز تعطیل بود

‏مهمترین ویژگی امام نظم ایشان بود. من در طول تحصیلاتم احدی را مانند‏‎ ‎‏ایشان جدی و مرتب ندیدم. هیچ گاه اتفاق نیفتاد که بدون مطالعه قبلی درس بگویند.‏‎ ‎‏فوق العاده به درس مقید بودند؛ برای مثال وقتی یک دوره اصول را در مسجد سلماسی‏‎ ‎‏قم شروع فرمودند که چهار سال و نیم طول کشید، در طول این مدت غیر از روزهای‏‎ ‎‏تعطیل سال ایشان فقط دو روز درس را تعطیل کردند که یک روز آن را کسالت داشتند. ‏‎[65]‎

روح الله، روح الله است

‏بنده حدود هشت سال در درس خارج فقه و اصول امام حاضر شدم همیشه سر‏‎ ‎‏ساعت معین در جلسه تدریس حاضر می شدند. حتی آن ایام که در مسجد سلماسی‏‎ ‎


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 2صفحه 32
‏قم تدریس می فرمودند. بعضی از شاگردان پیش از درس امام در جلسۀ درس دیگری‏‎ ‎‏حاضر می شدند، از این روی گاهی چند دقیقه بعد از شروع درس امام وارد جلسه‏‎ ‎‏می شدند. ایشان ناراحت می شدند و گاهی تذکراتی می دادند. معروف است خود امام‏‎ ‎‏در دوران طلبگی منظم و به موقع در جلسات درس اساتیدشان حاضر می شده اند.‏‎ ‎‏مرحوم آیت الله شاه آبادی (استاد اخلاق امام) در رابطه با نظم و حضور امام در‏‎ ‎‏جلسات درس گفته بودند: «روح الله واقعاً روح الله است، نشد یک روز ببینم که ایشان بعد‏‎ ‎‏از بسم الله در درس حاضر باشد. همیشه پیش از آن که بسم الله درس را بگویم حاضر‏‎ ‎‏بوده است.» ‏‎[66]‎

حتی یک دقیقه تأخیر نمی کردند

‏یکی دیگر از خصوصیات امام این بود که به کلاس درس خیلی اهمیت می دادند،‏‎ ‎‏به طوری که خود ایشان همیشه سر وقت حاضر می شدند. حتی یک دقیقه هم تأخیر‏‎ ‎‏نمی کردند. ایشان در سالهای اختناق در مدرسه فیضیه تدریس می کردند، در یکی از‏‎ ‎‏روزها ساواک به مدرسه حمله کرده بود، همه طلبه ها حاضر شدند و امام هم طبق معمول‏‎ ‎‏سر وقت حاضر شد، وقتی ما با این صحنه روبرو شدیم فکر کردیم که امروز کلاس‏‎ ‎‏تعطیل می شود اما برخلاف تصورمان امام روی زمین در صحن حضرت معصومه(س)‏‎ ‎‏نشستند و مشغول درس دادن شدند. ‏‎[67]‎

باید سر موقع حاضر باشید

‏کارهای امام بسیار دقیق و منظم بود. یک بار در مورد درس فرمودند: «اگر برای‏‎ ‎‏درس خواندن می آیید باید سر موقع حاضر باشید و اگر برای ثواب مسجد می آیید جای‏‎ ‎‏دیگر هم مسجد هست.» حتی آن روزی که خبر شهادت حاج آقا مصطفی را به ایشان‏‎ ‎‏دادیم و اجازه گرفتیم که برای کارهای دفن به کربلا برویم فکر می کردیم که امام نماز‏‎ ‎‏نمی روند. ولی دیدیم که سر وقت نماز به مسجد رفتند و حتی مطالعات و قرآنی را که‏‎ ‎‏ ‏


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 2صفحه 33
‏هر روز می خواندند طبق روزهای قبل خواندند و به گفته حاج احمد آقا از کتابی که‏‎ ‎‏جزو دورۀ مطالعاتی ایشان بود عصر شهادت حاج آقا مصطفی هفتاد صفحه خوانده‏‎ ‎‏بودند. ‏‎[68]‎

گناه دیگر تو بی نظمی است

‏روزی از دانشگاه به خانه آمدم و در حالی که سر و وضع مرتبی نداشتم مستقیماً‏‎ ‎‏خدمت امام رفتم. هم لباسم سیاه بود و هم کفشهایم خاکی. امام همان طور که در‏‎ ‎‏حیاط قدم می زدند، اخمی کردند و از من پرسیدند: «چرا با این قیافه به دانشگاه‏‎ ‎‏می روی؟» من به شوخی گفتم: «در دانشگاه جمهوری اسلامیتان با وضعی بهتر از این‏‎ ‎‏نمی شود رفت.» امام گفتند: «تو دو گناه کردی. یکی اینکه ریاکار هستی و می خواهی‏‎ ‎‏بگویی که من آن قدر استطاعت مالی ندارم که یک جفت کفش بخرم؛ گناه دیگر تو ‏‎ ‎‏بی نظمی است که خلاف شرع و قانون اسلامی است.» من گفتم: «اگر بخواهم با سر و‏‎ ‎‏وضع مرتب تری به دانشگاه بروم شاید از من ایراد بگیرند.» امام فرمودند: «اگر خواستند‏‎ ‎‏ایراد بگیرند، بگو خمینی گفته باید مرتب به دانشگاه بروی.» ‏‎[69]‎

وقتی امام زنگ می زدند

‏بسیار اتفاق می افتاد که افرادی مانند مرحوم آقای لواسانی زود به زود به محضر‏‎ ‎‏امام تشرف می یافتند و وجوه شرعیه را طی چک بانکی به طور مستقیم تقدیم می کردند،‏‎ ‎‏امام آن را بلافاصله در اولین فرصت جهت واریز به صندوق و حساب به ما تحویل‏‎ ‎‏می دادند، حتی گاهی که هنگام تشرف ما، در اثر تعدد و کثرت کارهای دفتر فراموش‏‎ ‎‏می کردند، چند لحظه بعد از آن که مرخص می شدیم مجدداً با زنگ ما را احضار فرموده‏‎ ‎‏و چک را تحویل می دادند. امام هیچ وقت حتی یک چک یا یک امانت را بدون دلیل‏‎ ‎‏برای یک روز پیش خودشان معطل نمی گذاشتند. ‏‎[70]‎


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 2صفحه 34
امام بلافاصله رد امانت می کردند

‏امام هیچ گاه کار امروز را به فردا موکول نمی کردند. در زندگی ایشان هر چیز سر‏‎ ‎‏جای خود قرار داشت و هر کاری دور از شتابزدگی و عجله و بدون تأخیر در موعد مقرر‏‎ ‎‏آن انجام می شد با کثرت کارها و تعدد امور و گزارشها و چیزهای دیگر هیچ نشانه ای از‏‎ ‎‏شلوغی و تراکم و کارهای بجا مانده در زندگی ایشان مشاهده نمی شد. هیچ چیز در‏‎ ‎‏آنجا گم شده نبود. کتاب، لباس، قلم، رادیو و سایر وسایل شخصی هر کدام جای‏‎ ‎‏معینی داشتند اگر امانتی وجود می داشت یا چیزی باید به مسؤول آن تحویل داده‏‎ ‎‏می شد، امام در اولین فرصت و بدون فوت وقت و سریع به اداء و انجام آن مبادرت‏‎ ‎‏می ورزیدند. بسیار اتفاق می افتاد که یک کتاب فقهی مورد نیاز ایشان قرار می گرفت، ما‏‎ ‎‏آن را فراهم و تقدیم می کردیم؛ فردا صبح انگار که بهترین کار و اولین کارشان این بود‏‎ ‎‏که کتاب را به آورنده بازگردانند. ‏‎[71]‎

عنایت ویژه امام به آیت الله خامنه ای

‏وقتی امام مطلع شدند آیت الله خامنه ای اول وقت یعنی ساعت هشت برای‏‎ ‎‏ملاقات در دفتر حضور یافته اند به ما دستور دادند که شما کارهایتان را بگذارید برای‏‎ ‎‏بعد، و بدین ترتیب برخلاف معمول اول ملاقات ایشان انجام شد و بعد از آن ما‏‎ ‎‏مشغول کارمان شدیم در حالی که امام در برنامه خود هیچ گاه تغییری نمی دادند و حتی‏‎ ‎‏در روزهایی که احیاناً به دلیل کسالت و یا سردی شدید هوا و یخبندان به اتاق کارشان‏‎ ‎‏ نمی آمدند ما مجاز بودیم در اتاق زندگیشان مشرف شویم تا به هر صورت کارهای دفتر‏‎ ‎‏و مراجعین مربوطه تأخیر و تعطیل نشود، و این عنایت ویژه امام نسبت به آیت الله‏‎ ‎‏ خامنه ای بود. ‏‎[72]‎

چرا فلانی نیامده است؟

‏پس از عملیات محرم دچار حالت روحی خاصی شده بودم که بنظرم رسید تنها‏‎ ‎‏چاره این مشکل ملاقات با امام عزیز است لذا طی تماسی که با دفتر امام گرفتم مطلب‏‎ ‎


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 2صفحه 35
‏را خدمت حاج احمد آقا عرض کردم ایشان گفتند شما می دانید که امام روزهای جمعه‏‎ ‎‏ملاقات ندارند من از ایشان خواستم مطلب را با توجه به ضرورتی که برای من دارد‏‎ ‎‏خدمت امام مطرح کنند در تماس بعدی به من گفته شد که امام پذیرفته اند وقتی ساعت‏‎ ‎‏حدود 5 / 10 به دفتر امام رسیدم حاج عیسی خدمتکار امام به من گفت که امام طبق‏‎ ‎‏ملاقاتهای روزانه خودشان ساعت 5 / 8 زنگ زدند و از من سؤال کرده اند که فلانی قرار‏‎ ‎‏بوده است برای ملاقات بیاید چرا نیامده است. ‏‎[73]‎

آنچه خوبان همه داشتند

‏امام مجموعه ای بود از کمالات و محاسن اخلاق صوری و معنوی که به ندرت‏‎ ‎‏خدای متعال در کسی این همه محاسن و کمالات را جمع می کند و به راستی می توان‏‎ ‎‏ گفت آنچه خوبان همه داشتند او به تنهایی داشت. محاسن ظاهر و باطن در ایشان‏‎ ‎‏جمع شده بود؛ زیبایی صورت، فصاحت و بلاغت و جذابیت بیان، سلامت و تناسب‏‎ ‎‏اندام، زیبایی و شیوایی فوق العاده در خط، شجاعت و صلابت کم نظیر، هوش و‏‎ ‎‏ذکاوت، فراست و سرعت انتقال، حسن خلق، علوم اسلامی و عرفان بشری و زهد در‏‎ ‎‏درجه اعلا، خودساختگی از روی برنامه های دینی و از همۀ اینها بالاتر ایمان و توکل‏‎ ‎‏خارق العاده به خدای تعالی که ثمرۀ این شجره طیبه همان بود که ما و همه دنیای اسلام‏‎ ‎‏و جهان امروز شاهد آن بوده و مشاهده کرده ایم. ‏‎[74]‎

اغتنام فرصتها

‏امام برای اجرای اعمال مستحب از اوقات اختصاصی خودشان استفاده می کنند و‏‎ ‎‏با این حرکت می خواهند بگویند که اگر مسؤولیت و یا کاری در رابطه با شخص‏‎ ‎‏خودتان برایتان پیش آمد حق ندارید در اوقاتی که برای رسیدگی به مردم اختصاص‏‎ ‎‏داده اید، چیزی کسب و تهیه کنید. ولی در وقت اختصاصی خودتان هر کاری که‏‎ ‎‏ می خواهید انجام بدهید. و ما در پاریس می دیدیم که امام در این تقسیم بندی که در‏‎ ‎


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 2صفحه 36
‏24 ساعت شبانه روز داشتند یک ربع ساعتی را اختصاص به قدم زدن داده بودند که‏‎ ‎‏برای سلامتی جسمشان تشریف می بردند در حیاط یا روی بالکن قدم می زدند. در طول‏‎ ‎‏مدت یازده روز اول ماه محرم، برای فرستادن صد لعن و صد سلام زیارت عاشورا از آن‏‎ ‎‏وقت استفاده می کردند و همه به این خاطر بود که به وقتهای دیگری که اختصاص داده‏‎ ‎‏ شده و مختص مردم و جامعه است لطمه نزنند. ‏‎[75]‎

اگر ساعتمان عقب باشد

‏نظم در ترتیب زندگی امام در پاریس حتی روی برنامه و کار پلیسهای فرانسه‏‎ ‎‏هم اثر گذاشته بود من از داخل پنجرۀ اتاقم که در منزل امام بود می دیدم که هنوز در‏‎ ‎‏منزل امام باز نشده آنها از ماشینها پیاده می شدند تا امام را بدرقه کنند پلیسها چند بار‏‎ ‎‏به برادرها گفته بودند ما اگر ساعتمان گاهی عقب جلو باشد از روی تنظیم وقت امام‏‎ ‎‏برای نماز، ساعت صحیح را می توانیم بفهمیم و این نظم برای آنها خیلی عجیب‏‎ ‎‏بود. ‏‎[76]‎

رأس ساعت یازده چای می خوردند

‏امام عادت داشتند در ساعت یازده یک چای بخورند و آن لحظه به خودشان‏‎ ‎‏اختصاص داشت؛ ولی می فرمودند که خانم هم تشریف بیاورند و بنشینند تا من چای ام‏‎ ‎‏را بخورم. ‏‎[77]‎

اگر تا پنج دقیقه دیگر آماده نباشید، نمی آیم

‏در زمانی که افتخار مسؤولیت فرماندهی کمیته های انقلاب اسلامی را بر عهده‏‎ ‎‏داشتم موفق شدیم برای اولین بار پاسداران کمیته های انقلاب را در حسینیه جماران به‏‎ ‎‏محضر امام ببریم. به دلیل جمعیت زیاد بچه های کمیته قدری حضور و استقرار آنها در‏‎ ‎


برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 2صفحه 37
‏حسینیه به طول انجامید امام که برای ملاقاتهای خود وقت خاص و منظمی داشتند‏‎ ‎‏زنگ زدند و پیغام دادند: چرا برنامه ملاقات در موعد خود انجام نمی شود؟ و اخطار‏‎ ‎‏دادند اگر تا پنج دقیقه دیگر آماده نباشند من دیگر به حسینیه نمی آیم که به لطف الهی‏‎ ‎‏ تذکر امام باعث شد تلاش بیشتری بکنیم بعد از اینکه برادران همه منتظر ملاقات‏‎ ‎‏شدند امام با چهره نورانی و بشّاش خودشان به حسینیه تشریف آوردند. ‏‎[78]‎

تنظیم ساعت پلیسهای فرانسه با وقت نماز امام

‏وقت امام در رابطه با وقت نماز و حق نماز آن قدر چشمگیر بود که پلیسهای‏‎ ‎‏فرانسه از روی رفت و آمد امام برای نماز ساعت خود را تنظیم می کردند و وقتی که چند‏‎ ‎‏نفر از برادرها برای حفاظت می ایستادند امام می فرمودند: «احتیاجی نیست، در ساعت‏‎ ‎‏نماز باید نماز خواند.» ‏‎[79]‎

 

برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 2صفحه 38

  • . آیت الله شهید محلاتی – پا به پای آفتاب،  ج 6، ص 9.
  • . حجة الاسلام والمسلمین سید حمید روحانی، سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی(س)، ج 1، ص 118.
  • . فاطمه طباطبایی – پا به پای آفتاب، ج 1، ص 246.
  • . حجة الاسلام والمسلمین سید حمید روحانی – بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی – ج 1.
  • . همان.
  • . حجة الاسلام والمسلمین رسولی محلاتی – حوزه – ش 38 و 37، ص 63.
  • .  حسن سلیمی – از اعضای دفتر امام، مصاحبه مؤلف.
  • . خادم (از محافظین بیت) – در رثای نور، ص 62.
  • . حجة الاسلام والمسلمین رسولی محلاتی – حوزه – ش 38 و 37، ص 63.
  • . حجة الاسلام والمسلمین رحیمیان، در سایه آفتاب، ص 183 و 184.
  • . فریده مصطفوی، مصاحبه مؤلف.
  • . دکتر محمود بروجردی – پاسدار اسلام – ش 24، ص 59.
  • . حجة الاسلام والمسلمین انصاری کرمانی – روزنامه رسالت – 9 / 3 / 72.
  • . صدیقه مصطفوی – سروش – ش 476، ص 11 و 12.
  • . ربابه بافقی خدمتکار منزل امام – پیشین، ص 23.
  • . همان.
  • . مرضیه حدیده چی (دباغ) – سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی – ج 4، ص 49.
  • . حجة الاسلام والمسلمین سید حمید روحانی -  پیام انقلاب – ش 183.
  • . حجة الاسلام والمسلمین آشتیانی – پا به پای آفتاب، ج 2، ص 19.
  • . زهرا مصطفوی، مصاحبه مؤلف.
  • . فاطمه طباطبایی – ندا – ش 1، ص 43.
  • . یکی از محافظین بیت امام – در رثای نور، ص 63.
  • . ربابه بافقی – سروش – ش 476، ص 22
  • . حجةالاسلام و المسلمین انصاری کرمانی، مصاحبه مؤلف.
  • . زهرا مصطفوی، پا به پای آفتاب، ج 1، ص 189، 190.
  • . زهرا مصطفوی، مصاحبه مؤلف.
  • . سیدرحیم میریان، مصاحبه مؤلف.
  • . آیة الله توسلی، پا به پای آفتاب، ج 2، ص 87.
  • . دکتر حسن عارفی، همان، ج 6، ص 290.
  • . آیت الله صادق خلخالی، حضور، شماره 2، ص 46.
  • . دکتر محمود بروجردی – سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی – ج 3، ص 26 و 27.
  • . حجة الاسلام والمسلمین علی دوانی – امام خمینی در آئینۀ خاطره ها – ص 55.
  • . حجة الاسلام والمسلمین نصرالله شاه آبادی – پا به پای  آفتاب – ج 3 – ص 263 (چاپ قدیم).
  • . دکتر عارفی – روزنامه اطلاعات – 27 / 3 / 68.
  • . آیت الله خامنه ای.
  • .  حجةالاسلام و المسلمین ناصری ـ سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی، ج 4، ص 126.
  • . حجة الاسلام والمسلمین فردوسی پور. علّت ترس پلیس فرانسه از خطر احتمالی در این حالات برای امام بود.
  • . حجة الاسلام والمسلمین نصرالله شاه آبادی – پا به پای آفتاب – ج 3 - ص 264.
  • . خانم ثقفی (همسر امام) – روزنامه کیهان – مورخه 21 / 11 / 66.
  • . آیت الله رضوانی – سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی – ج 5، ص 78.
  • . حجة الاسلام والمسلمین سید احمد خمینی.
  • . حجة الاسلام والمسلمین امام جمارانی – روزنامه جمهوری اسلامی –ویژه  اربعین سال 68.
  • . دکتر پورمقدس (از پزشکان معالج امام) - پاسدار اسلام – ش 96، ص 39.
  • . آیت الله محمدهادی معرفت – حوزه – ش 32، ص 146.
  • . حجة الاسلام والمسلمین سید عبدالمجید ایروانی – سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی – ج 5، ص 22.
  • . حجة الاسلام والمسلمین ناصری -  مأخذ پیشین، ص 125.
  • . حجة الاسلام والمسلمین سید مجتبی رودباری – پا به پای آفتاب، ج 4، ص 160 (چاپ جدید).
  • . آیت الله قدیری – ویژه نامه روزنامه جمهوری اسلامی – خرداد 70.
  • . حجة الاسلام والمسلمین انصاری کرمانی – پیام انقلاب – ش 50، ص 26.
  • . مرضیه حدیده چی، پابه پای آفتاب، ج 2، ص 141.
  • . کوثر - ج 2، ص 20.
  • . مرضیه حدیده چی.
  • . خبرنگار اعزامی روزنامه اطلاعات – به نوفل لوشاتو – سال 57 – روزنامه اطلاعات – 13 / 11 / 71.
  • . مرضیه حدیده چی - همان، ص 159.
  • . زهرا مصطفوی – مصاحبه مؤلف.
  • . فاطمه طباطبائی، پا به پای آفتاب، ج 1، ص 248.
  • . حجة الاسلام والمسلمین سید حمید روحانی – پاسدار اسلام – ش 1، ص 54.
  • . سید حمید روحانی، تحلیل و بررسی از نهضت امام خمینی(س)، ج 1، ص 30.
  • . آیت الله قدیری – ویژه نامه روزنامه جمهوری اسلامی – خرداد 70.
  • . آیت الله حسین نوری – گلهای باغ خاطره، ص 8.
  • . زهرا مصطفوی، مصاحبه مؤلف.
  • . عاطفه اشراقی (نوه امام) – پا به پای آفتاب، ج 1، ص 213.
  • . حجة الاسلام والمسلمین سید عبدالمجید ایروانی – سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی – ج 5، ص 23.
  • . حجة الاسلام والمسلمین سید علی غیوری – اطلاعات هفتگی – ش 2442، ص 15.
  • . حجة الاسلام والمسلمین سید علی غیوری – روزنامه رسالت 14 / 4 / 68.
  • . آیت الله بنی فضل – حوزه – ش 49، ص 39.
  • . آیت الله حسین نوری همدانی -  زن روز – ش 851، ص 49.
  • . حجة الاسلام والمسلمین ناصری -  سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی – ج 4، ص 125 و 126.
  • . زهرا اشراقی (نوه امام) – ویژه نامه روزنامه اطلاعات – 14 / 3 / 69.
  • . حجة الاسلام والمسلمین رحیمیان، در سایه آفتاب، ص 187 و 188.
  • و 2. حجة الاسلام والمسلمین رحیمیان، همان ص 187 و 190.
  • . سپهبد شهید علی صیاد شیرازی، امام و دفاع مقدس، ص 76  به بعد (تلخیص).
  • . حجة الاسلام والمسلمین رسولی محلاتی – مجلۀ حوزه – ش 38 و 37، ص 62.
  • . مرضیه حدیده چی – زن روز – ش 954، ص 7.
  • . مرضیه حدیده چی.
  • . مرضیه حدیده چی - زن روز – 12 / 3 / 69.
  • . حجة الاسلام و المسلمین احمد سالک کاشانی، مصاحبه مؤلف.
  • . مرضیه حدیده چی – سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی – ج 4، ص 47.