فصل چهارم
توصیه های اخلاقی به طلاب
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 5صفحه 171
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 5صفحه 172
بخش اول
تأثیر درس اخلاق امام
چرا برای اخلاق فرصتی نیست؟
از امام بارها شنیده می شد که علم اخلاق سرآغاز تمام علوم است؛ حتی علم خداشناسی که تعبیر به آیۀ محکمه شده است، اگر در کنارش آن علم نباشد ظلمت است و حجاب. امام می فرمودند: «چه شده است که برای تدریس هر علم ساعتی مقرر شد، ولکن آن علم که ابقای سایر علوم منوط به آن است، فرصتی برای آن گذاشته نشده است؟» امام برای تحقق این امر بالاخره در این میدان سرنوشت پا گذاشتند و از همان اول در حوزه به فرمایش خود که فرموده بودند لباس عمل پوشاندند، در مدرسۀ فیضیه حاضر شدند و وجود عزیزشان را در معرض خدمت گذاردند تا آنجا که طبقات مختلفه از شمع جمع وجودشان بهره ور می شدند.
اول به درس خود عمل می کردند
امام در سن جوانی هنگامی که برای طلبه ها درس اخلاق می گفتند اول خود به درسی که می دادند، عمل می کردند و خود را تزکیه می کردند، سپس آن را برای طلبه ها بر زبان می آوردند.
هفته ای یک بار درس اخلاق داشتند
امام در هفته یک بار درس اخلاق عمومی ـ عصرهای جمعه یا پنجشنبه ـ داشتند که
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 5صفحه 173
همه حتی بازاریها به این جلسه می آمدند. این درس اخلاق امام یک هفته انسان را از گناه نگاه می داشت.
بیشتر آیات جهنم را بیان می کردند
امام در قم، عصرهای جمعه به مدرسه فیضیه تشریف می آوردند و درس اخلاق می گفتند. واقعاً این درس اخلاق امام آنچنان انسان را نسبت به گناه بیمه می کرد و آنچنان در طلبه ها اثر می گذاشت که من یادم هست اگر مثلاً زنی از کناری می رفت، ما از کنار دیگر راه می رفتیم که حتی نگاهمان به او نیفتد. امام بیشتر آیات جهنم و اینها را در درس بیان می کردند.
آدم خود را در یک عالم دیگر می دید
امام آن روزها به صورت یک معلم و مرشد روحی در حوزه علمیه قم نقش داشتند. درس اخلاق امام تا آنجا که ما اطلاع داریم، البته بنده درس اخلاق امام را درک نکردم، اخبارش را از شاگردان ایشان شنیده ام که هفته ای یک روز در حوزه بوده و مایۀ خیلی چیزها شده است یعنی پایه های این روحانیت را مستحکم کرده، مرحوم شهید مطهری در اظهاراتشان در جلسات خصوصی که با ایشان داشتیم، می گفتند که واقعاً اینطور بود که ما وقتی امروز درس امام را می گرفتیم تا هفته بعد حسابی تحت تأثیر آن درس بودیم؛ یعنی مثلاً پنجشنبه درس اخلاق می رفتیم، ایشان مطالبی می گفتند و شیوه اخلاق امام هم مثل اخلاق مرسوم حوزه ها و درسهای اخلاقی اینجوری نبوده که خشک و کلاسیک بخواهد انجام بشود، ایشان یک مقدار مطلب را باز می کردند و به ریشه موضوعات می رفتند و مسائل اخلاقی را تحلیل می کردند و عرفان را با اخلاق مخلوط می کردند و در موقع درس گفتن انسان را اوج می دادند و به آدم حالتی می دادند که در موقع درس گرفتن خود را در یک عالم دیگر می دیده است. شاگردان اینجوری می گفتند. شهید مطهری می گفت درست وضع ما اینطوری بود. ما در این هفته بالا و به آسمان
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 5صفحه 174
می رفتیم و این ارتفاع و علو را حفظ می کردیم و اگر مثلاً یک روز، این درس در هفته آینده دیر می شد مثل این بود که آدم معتادی به اعتیادش نرسد، این حالت پیدا می شد. واقعاً احساس کمبود می شد اگر مثلاً اتفاقی می افتاد که در هفته بعدی آن درس را نداشت، می دیدیم و این احساس روانی را داشتیم که یک چیزی از ما کم است.
تا هفته بعد تحت تأثیر درس بودم
اگر چه در آغاز مهاجرت به قم هنوز از مقدمات فارغ نشده بودم و شایستگی ورود در معقولات را نداشتم، اما درس اخلاقی که وسیلۀ شخصیت محبوبم در هر پنجشنبه و جمعه گفته می شد و در حقیقت درس معارف و سیر و سلوک بود نه اخلاق به مفهوم خشک علمی که مرا سرمست می کرد. بدون هیچ اغراق و مبالغه ای این درس مرا آنچنان به وجد می آورد که تا دوشنبه و سه شنبه هفته بعد خودم را شدیداً تحت تأثیر آن می یافتم، بخش مهمی از شخصیت فکری و روحی من در آن درس و سپس در درسهای دیگری که در طی دوازده سال از آن استاد الهی فرا گرفتم انعقاد یافت و همواره خود را مدیون او دانسته و می دانم. راستی که او «روح قدس الهی» بود.
آدم حضور خدا را حس می کرد
[استاد دکتر] مهدی حائری یزدی که یکی از طلبه های قدیمی امام است، می گوید روزهای آخر هفته که کلاس درس تشکیل نمی شد او (امام) عادت داشت یک کلاس آزاد برگزار کند و هر کس که می خواست در آن شرکت می کرد. او درباره اخلاقیات (معنویات) بحث می کرد. مباحث خیلی پیچیده را به سادگی بیان می کرد. راز این کار در آن بود که او شما را متقاعد می کرد که از ته دل حرف می زند شما حضور خدا را حس می کردی.
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 5صفحه 175
بعضی از حال می رفتند
از خصوصیات درسی امام که بر جذابیت درسی ایشان می افزود تذکرات اخلاقی ای بود که در موقع شروع درس یا در ایامی که منجر به تعطیلات می شد، می فرمودند. گاه این تذکرات آنچنان نافذ و مؤثر واقع می شد که بعضیها در درس امام به گریه می افتادند و برخی هم از حال می رفتند.
شاگردان منقلب می شدند
امام تأثیر نفس عجیبی داشتند. وقتی مباحث اخلاقی را به میان می کشیدند، اغلب شاگردان ایشان منقلب می شدند و اشکهایشان جاری می شد. بعضیها هم با صدای بلند گریه می کردند.
موعظه ایشان انسان را منقلب می کرد
امام روز شروع و ختم درس خود را به موعظه اختصاص می داد و موعظه های ایشان با دیگران فرق داشت. در همان جلسه موعظه وقتی امام عادی هم صحبت می کردند، فضلا چنان اشک می ریختند که سینه ایشان خیس می شد. در مطلب عادی موعظه هم منقلب می کرد، حالت غش به آدم دست می داد.
اکثر حضار اشک می ریختند
یکی از خاطرات جالب آن زمان، درس اخلاقی بود که روزهای جمعه امام در مدرسه فیضیه می فرمودند و طلاب و بازاریها در آن شرکت می کردند. درس بسیار جالب و باصفایی بود. در ظرف یک ساعت آنچنان به ما نیرو می داد که در طول هفته آثارش باقی بود. به یاد دارم یک روز این آیه را عنوان کردند: «لو انزلنا هذا القرآن علی جبل لرایته خاشعاً متصدعاً من خشیة الله» امام آنچنان جالب سخن می گفت و از عمق
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 5صفحه 176
جانش پند و اندرز می داد که اکثر حضار اشک می ریختند و من بعد از سالیان دراز هنوز خاطرۀ آن روز خوش را فراموش نکرده ام.
اثر یک روز درس تا یک هفته باقی بود
امام در عصر روزهای جمعه در مدرسه فیضیه درس اخلاق می گفتند که در حدود دویست ـ سیصد نفر از افراد نسبتاً وارد در درس ایشان شرکت می نمودند و بنده هم مقید بودم که حتماً این درس را شرکت کنم چون یک روز که پای درس اخلاق امام می رفتم تا هفتۀ دیگر شارژ بودم و سخنان الهام بخش ایشان برای ما طلبه ها تأثیر بسزایی داشت.
بعد از 45 سال هنوز اثر آن هست
فراموش نمی کنم در همان اوایل طلبگی ام بود که امام عصرهای جمعه در مدرسه فیضیه، یک بحث اخلاقی داشتند و البته این بحث اختصاص به طلاب و فضلا نداشت و جمعی از مؤمنین و مقدسین بازار قم هم در این جلسه با اشتیاق کامل شرکت می کردند و به قدری این بحث در روح آنها مؤثر بود که ما بعد از گذشت چهل و چند سال هنوز اثر آن را در افرادی که در آن جلسات شرکت می کردند، می بینیم. یعنی هنوز هم آنها یک مردان با ایمان و با اخلاص، متعهد و نسبت به مسائل انسانی کاملاً مقید هستند که این از اثر آن جلسات بود.
خدایا مرا در برابر مردم رسوا مکن
در درس اخلاقی که با امام داشتیم گاهی ایشان این عبارت دعای «فلاتفضحنی یوم القیامة علی رؤس الاشهاد» (خدایا روز قیامت مرا در برابر مردم رسوا مکن) را با سوز و با گداز خاصی بیان می کردند که در ژرفای دل ما اثر می کرد.
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 5صفحه 177
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 5صفحه 178
بخش دوم
توصیه ها و مواعظ سازنده
خداوندا ما را به خودت متوجه کن
خاطره جالبی که از اولین جلسه درس امام در نجف دارم این است که ایشان پس از مدتی تبعید در ترکیه و پشت سر گذاشتن رفت و آمدها و دید و بازدیدها در مسجد شیخ انصاری که مملو از جمعیت بود درس خود را شروع کردند. همه سراپا گوش و منتظر بودند که ببینند امام بعد از این همه مسائل ایران و تبعید و زندان چه می فرمایند. ایشان بعد از بسم الله، فرمودند: «خداوندا ما را به خودت متوجه فرما، خدایا ما را از غیر خودت منصرف گردان.» که من همان وقت به ذهنم آمد این دعا دربارۀ خود امام مستجاب شده است.
قضیه، نزدیک شدن به قبر است
امام در اولین سخنرانی که پس از ورودشان به نجف انجام شد به طلاب چنین فرمودند: «از حالا به فکر باشید. از جوانی به فکر باشید. الآن هر قدمی که برمی دارید رو به قبر است. هر دقیقه ای که از عمر شریف شما می گذرد یک مقداری به قبر و به آنجایی که از شما سؤالات خواهند کرد، دارید نزدیکتر می شوید. فکر این مطلب را بکنید که قضیه نزدیک شدن به قبر است و هیچ کس هم سند به شما نداده است که 120 سال عمر کنید. ممکن است 25 ساله انسان بمیرد، ممکن است همین حالا خدای نخواسته. سندی در دست نیست باید مراقبت کنید و اخلاق خود را
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 5صفحه 179
مهذّب کنید».
اسلام از ناحیه شما ضربه نخورد
امام همیشه به ما طلاب می فرمودند: «مواظب باشید که اسلام از ناحیۀ شما ضربه نخورد».
آدم شدن مراحل دیگری دارد
امام یک روز در خلال نصایحشان در نجف فرمودند: «شما اگر هر قدر اصول را خوب بلد باشید باید بدانید که بیش از هر چیز یک مکانیک خوبی هستید و معلوم نیست آدم بشوید، چه آدم شدن مراحل و مقدمات دیگری غیر از فراگیری علم اصول دارد».
هنوز باورمان نشده است
یک روز امام در نجف فرمودند: «هر یک از ما به تنهایی نمی توانیم با یک مرده در اطاقی روشن شب را به صبح آوریم و از فرط وحشت و اضطراب توان خواب و استراحت را نداریم در حالی که دفّان و یا یک کفّان (فردی که متصدی کفن و دفن اموات است) با صد مرده در شب ظلمانی در قبرستان می خوابد و خواب خوش هم می بیند. علتش آن است که گر چه هر دوی ما علم به هجرت و مرگ شخص داریم، اما این اعتقاد هنوز در دل ما نفوذ نکرده، در حالی که آن فرد که به این کار اشتغال دارد از فرط ممارست با مرده، آن را باور کرده است».
حالا من بنشینم روی این منبر؟
حضرت امام در قم هنگام درس گفتن روی زمین می نشستند و درس می گفتند و
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 5صفحه 180
بعد از چندی طلبه ها ـ چون جمعیت زیاد شده بود و می خواستند چهرۀ ایشان را زیارت کنند و صدایشان را درست بشنوند ـ به ایشان اصرار کردند که به منبر تشریف ببرند و درس بگویند، گمان می کنم ایشان بعد از رحلت آیت الله العظمی بروجردی این را قبول کردند. به ذهنم هست تا آن بزرگوار حیات داشتند ایشان منبر ننشستند، روز اوّلی که ایشان منبر نشستند، بنده در درس امام بودم. آن روز را تماماً به نصیحت گذراندند. اولین مطلبی که بعد از بسم الله فرمودند، چنین بود: «مرحوم آقای نائینی ـ رحمة الله علیه ـ روز اوّلی که برای درس نشست روی منبر گریه کرد و گفت این همان منبری است که شیخ انصاری روی آن نشسته، حالا من باید بنشینم روی این منبر؟!» از همین جا شروع کردند به نصیحت کردن طلاب که بفهمید چه کاری دارید می کنید.
می شود انسان محشور بشویم؟
یک روز امام در موعظه شان فرمود: «شخصی به محضر امام صادق ـ علیه السلام ـ آمد و گفت یابن رسول الله من آمده ام از شما درخواست کنم که روز قیامت مرا شفاعت کنی و وساطت کنی که به بهشت بروم و به سعادت برسم. امام جعفر صادق ـ علیه السلام ـ در جوابش فرمودند: من ضامن شفاعتم، اما به شرط آنکه انسان وارد بشوی.» امام فرمود: «این جمله امام صادق ـ علیه السلام ـ کمر انسان را می شکند. آیا می شود ما انسان محشور شویم یا نمی شود؟».
سلامت نفس به درد انسان می خورد
بعد از فوت مرحوم آیت الله بروجردی امام برای درس به مسجد اعظم تشریف آوردند؛ چون در مسجد سلماسی که نزدیک منزل ایشان بود جا نبود. روز اوّلی که ایشان آمدند به جای درس شروع به نصیحت کردن طلبه ها کردند. یادم می آید عکسی بالای قبر آیت الله بروجردی بود که منظرۀ تشییع جنازه ایشان را نشان می داد. در حالی که جنازه روی دست مردم بود و روپوش جنازه را مردم به عنوان تبرک برده بودند و جنازه
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 5صفحه 181
خالی روی دست مردم بود عکس خود آقای بروجردی هم که در حال مطالعه بودند و حالت عجیبی داشت، بالای این عکس بود. امام ضمن نصایحشان فرمودند: «نگاه بکنید آنجا را، این عکس بالا، عکس آقای بروجردی است که در حال مطالعه است در عکس پایین هم جنازه اش روی دست مردم است. یک خورده پایین تر (اشاره به قبر می کردند) آقای بروجردی زیر خاک است. آن چیزی که به درد آقای بروجردی می خورد سلامت نفسی بود که آقای بروجردی داشت و الاّ این ریاستها و این سر و صداها وقتی که انسان زیر خاک رفت دیگر به درد انسان نمی خورد».
زیارت رجبیه را بخوانید
یک وقت امام در یک سخنرانی که به عنوان موعظه در نجف داشتند سفارش می کردند به آقایان که شما این زیارت رجبیه را بخوانید چون در زیارت رجبیه مقاماتی را برای خدا ذکر کرده است که: «لا فرق بینک و بینهم الا انهم عبادک» که می فرماید هیچ فرقی بین تو و بین اینها نیست غیر از اینکه اینها بنده تو هستند. امام روی این مسأله تأکید داشتند و می فرمودند که: «فقط همین عبد بودن ائمه است که فارق بین اینها و خداست و الاّ تمام آن نیروهای الهی در دست اینهاست.» بعد ایشان می فرمودند: «این زیارت را بخوانید تا اگر یک چیزی از مقامات اولیای خدا برایتان نقل کردند، اقلاً احتمالش را بدهید و تکذیب نکنید».
بهترین موعظه را خدا فرموده
وقتی نجف بودم نامه ای خدمت امام نوشتم که خواهش می کنم مرا نصیحت کنید ولو اینکه یک نصیحت عام و کلی باشد ایشان در جواب فرمودند: «بهترین موعظه آن است که خدا در قرآن فرموده است: «قال الله تعالی قل انما اعظکم بواحدة ان تقوموا لله».
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 5صفحه 182
سعی کنید در اخلاص عمل
یک وقت برای تکامل معنوی و تهذیب روح از امام راهنمایی خواستم که با یک جمله کوتاه آنچه را باید، فرمودند و انگشت روی نقطه اصلی نهادند و فرمودند: «سعی کنید در اخلاص عمل».
اگر کسی به این حالتها مبتلا شود
در یکی از روزها از امام تقاضا شد بیاناتی بفرمایند. فرمودند: «مسأله ای که هر مسلمانی گرفتار آن است و هر مؤمن صالح و نکته بینی را رنج می دهد، مسأله «ریا» و «سُمْعِهْ» و «عُجْبْ» است. اگر کسی به این حالتها مبتلا شود، عمل او باطل می شود».
تا می توانید به یاد خدا باشید
به یاد دارم یک بار امام در درس اخلاقی که در قم داشتند، فرمودند: «کسانی که قدم در راه سازندگی خود برمی دارند برایشان گاهی روزنه های نورانیتی پیدا می شود و این روزنه هر چه بیشتر محافظت گردد، بیشتر می شود.»
پس از جلسه از امام سؤال کردم برای حفظ این حالت و نورانیت چه باید کرد؟ فرمودند: «آن حالت را باید با ارتباط با خدا و ذکر خدا حفظ نمود. انسان تا می تواند باید به یاد خدا باشد».
حال تذکر را با ذکر حفظ کنید
یک روز خدمت امام عرض کردم گاهی انسان حال تذکر پیدا می کند اما زود محو می شود چه باید کرد؟ فرمودند: «آن را هم باید با ذکر و دوری از هواپرستان حفظ کرد».
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 5صفحه 183
اگر منظورتان ورود من است
امام تابستان بعضی از سالها را به محلات تشریف می آوردند. حدود سال 1325 بود که ایشان تابستان آن سال به محلات آمده بودند. علمای شهر ما که به ایشان اخلاص داشتند از امام درخواست کردند که مسجدی در اختیارشان بگذارند تا مردم بهره ببرند، اما امام فرمودند: «مرا به حال خود بگذارید و به کار خودتان مشغول باشید.» و نپذیرفتند. پس از چند روزی که از ماه رمضان گذشت عده ای گفتند حالا که شما جماعت را نپذیرفتید حداقل یک جلسه ای باشد که بعضیها از محضرتان استفاده بکنند. بالاخره بعد از صحبتها امام آن جلسه را نپذیرفتند و این جلسه در روزهای ماه رمضان ساعت پنج بعدازظهر در مسجدی که در مرکز شهر بود، بر پا شد و ایشان پای یک ستونی روی زمین می نشستند و جمعیت دور ایشان می نشستند. مرسوم بود که اگر کسی از روحانیون داخل می شد به احترامش کسی می گفت صلوات بفرستید. در اینجا هم یک شخصی بود که وقتی امام وارد مسجد می شدند جمعیت را به ذکر صلوات دعوت می کرد. روز اول که این صلوات را فرستادند پس از اتمام جلسه ایشان آن شخص را خواستند و فرمودند: «شما این صلواتی که می فرستید منظورتان ورود من است یا آنکه این صلوات برای رسول بزرگوار اسلام است. اگر برای رسول اکرم صلوات می فرستید این صلوات را یک وقت دیگری بفرستید و اگر چنانچه برای من است که وارد مسجد می شوم، من راضی نیستم.» از آن جلسه یک نکته ای نظرم هست که ایشان با زبان بسیار ساده فرمودند: «برادران مسلمان و عزیز، شما که یک کت و شلوار فاستونی پیدا کرده اید و می پوشید و با یک کت و شلوار حالتان تغییر می کند، یک غروری پیدا می کنید، فکر نکرده اید که این فاستونی پشمی از کجا تهیه شده ا؟ آیا مواد این پشم همان پشم نیست که کمر گوسفندی را پوشانده بود؟ گوسفند همین پشم را داشت و غروری هم نداشت؛ و حالا که همان پشم رشته شد و رنگ شد، آمد و کت و شلوار شد یک مرتبه حال شما را تغییر داده است. این چه بدبختی است که ما به چنین چیزهای بی اساس دل خود را خوش می کنیم؟».
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 5صفحه 184
خیال می کنی اهل احتیاط هستی
روزی امام در درس اخلاق در محلات در مذمت وسواس فرمودند: «ای آقایی که در آب مجانی وسواس داری (چون آن موقع آب لوله کشی نبود) و چندین مرتبه آب بیجا استعمال می کنی و به خیال خودت اهل احتیاط هستی، آیا هیچ گاه شده است در مالت احتیاط کنی و خمس مالت را در سال دو مرتبه ادا کنی یا زکات مال را احتیاطاً یک بار دیگر هم بدهی؟ چطور در آب مجانی احتیاط می کنی؟».
از نفسانیات برحذر باشید
وقتی درس حوزه می خواست تعطیل شود، امام نصایحی به طلاب می کردند که از آن نصایح توحید می بارید. امام می فرمودند: «شما وظیفه تان را انجام دهید، به شهرهایتان که می روید، دین خدا را تبلیغ کنید، علیه هم موضع نگیرید، جنبه های مالی و نفسانی و دنیایی را زیر پا بگذارید. شما وقتی در پیشگاه خداوند تبارک و تعالی عزیزید که چنین باشید. وقتی در دل مردم جا دارید که اینطور باشید. از موضعگیریهای برخاسته از نفسانیات برحذر باشید. دین خدا را با آنچه که می دانید، بیان کنید و سعی کنید آنچه هست و آنچه را که واقعیت است، بگویید.» در ذهن همۀ ما بود که این سخنها از دل امام برمی خیزد و خود ایشان اهل این راه هستند.
خودتان را مهذب کنید
امام در هنگام تشکیل شدن کلاسها، طلبه ها را نصیحت می کردند و می فرمودند: «خودتان را مهذب کنید. تهذیب اخلاق قبل از علم تهذیب است و اگر انسان بخواهد از علمش استفاده کند، اول باید مهذب شود».
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 5صفحه 185
لااقل یک قدم در تهذیب نفس بردارید
امام نه تنها خود مهذب بودند، بلکه همیشه سعی داشتند که طلاب، مهذب تربیت شوند و هر چند وقت یک بار به موعظه می پرداختند آن هم با بیان و روش مخصوص به خودشان که با خلوص و علاقه ایراد می فرمودند. بعد از چند سال هنوز مواعظ ایشان با عبارات آن به یاد ما مانده است. ایشان می فرمودند: «آقایان باید در هر قدمی که برای تحصیل برمی دارید، اگر نگویم دو قدم لااقل یک قدم در تهذیب بردارید. تمام رؤسای مذاهب باطله عالم بوده اند، ولی مهذب نبوده اند».
یک قدم تحصیل دو قدم تهذیب می خواهد
امام بارها به طلاب می فرمودند: «اگر یک قدم برای تحصیل علم بر می دارید باید دو قدم در راه تهذیب نفس بردارید».
دنیا به اندازه پر کاهی ارزش ندارد
بعد از درگذشت مرحوم آیت الله بروجردی چهل روز درسهای حوزه علمیه قم تعطیل شد، در اولین روزی که آقایان درس را شروع کردند امام در مسجد اعظم یک نصیحتی به طلاب کردند و فرمودند: «هیچ وقت غصه روزی تان را نخورید.» آن موقع طلاب با نگرانی می گفتند آقای بروجردی که مرحوم شده طلاب باید چه کار کنند؟ امام می فرمودند: «شما باید آنقدر همتتان عالی باشد که دنیا به اندازه پر کاهی در نظر شما ارزش نداشته باشد».
خیلی از دنیاپرستی بدگویی می کردند
هنگامی که امام درس اخلاق می دادند، خیلی از دنیا خواهی و دنیاپرستی بدگویی می کردند. گاهی پس از پایان یافتن درس، انسان چنان به دنیا بی علاقه می شد دنیا
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 5صفحه 186
در نظرش سفال شکسته ای می شد که هیچ کس به آن توجه نمی کند.
انسان با نعمت خدا معصیت او می کند
امام در جلسه های درسی که داشتند به مناسبتهای مختلف نصایحی می فرمودند که خیلی در طلاب مؤثر بود. یک روزْ نصیحت کافی بود تا مدتی طلبه ها را متوجه کند. از جمله نصایح امام این بود: «هر معصیتی که انسان می کند با یکی از نعمتهای خداست و هر جا معصیت می کند در محضر خداست. چقدر وقاحت می خواهد که شخص در حضور حق تعالی معصیت او را بکند.» در جلسه دیگری می فرمودند: «انسان در حضور بچۀ ممیز، کاری که موجب هتک عرض و آبروریزی باشد نمی کند، ولی چه می شود که در حضور خداوند هتکها می کند و خجالت نمی کشد.» امام به نقل از بعضی اساتید خود می فرمودند: «دنیا به قدری مذموم است که اسم آن ذکر نشده و به کنایه به کلمۀ دنیا یعنی پست از آن نام برده می شود. مثل جاهای بد که اسم برده نمی شود و به کنایه از آنها ذکری می شود».
شما برای خدا بگویید
امام یک روز در نجف در مسجد شیخ انصاری ضمن اندرز اینکه تحصیل، تبلیغ و ارشاد باید برای خداوند سبحان باشد به نتایج درخشان اخلاق اشاره کرده و فرمودند: «شما برای خدا بگویید سینه زن پیدا خواهید کرد».
چرا پیامبر فرمود سوره هود مرا پیر کرد؟
یک بار امام در موعظه ای به طلاب می فرمودند رسول خدا فرموده: «شیبتنی سورة هود لمکان فاستقم کما امرت و من تاب معک»، سوره هود مرا پیر کرد برای یک آیه، استقامت کن همان طوری که مأمور به استقامت هستی خودت و آنهایی که با تو
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 5صفحه 187
هستند. امام در اینجا با استفاده از سخن استادشان مرحوم شاه آبادی توجیهی داشتند و می فرمودند که این آیه در سوره های دیگر هم هست، ولی چرا رسول خدا می فرماید سورۀ هود مرا پیر کرد؟ برای اینکه یک جمله اضافه می کند و آن جمله «من تاب معک» است؛ یعنی خودت باید در دین استقامت کنی و آن کسانی که با تو هستند، یعنی ممکن است فردای قیامت از اعمال خود پیامبر و از اعمال همه امت او از او سؤال کنند. چون او تنها مسئول کار خودش نیست. یعنی اگر انسانی مرتکب خلاف بشود و او بتواند او را هدایت کند و نکند، او شریک در این خلاف است.
آقایان خیلی مواظب الفاظشان باشند
امام تنها یک معلم و مدرس نبود که فقط به رشد فکری شاگردان خود بیندیشد بلکه همراه درس و بحث به سازندگی و اخلاق طلاب عنایت ویژه داشت و به آنان گوشزد می نمود که به وسیلۀ احترام به بزرگان، اسباب توفیق خود را فراهم سازند. آقایان باید خیلی مواظب خرده کاریها باشند. خیلی مواظب الفاظشان باشند مبادا خدای ناکرده به واسطۀ کلمه ای سلب توفیق از آنها شود یا از زمرۀ محصلین واقعی خارج گردند و یا از طریق الهی و صراط مستقیم بیرون روند.
تفریحات مشروع داشته باشید
امام به طلبه ها می فرمودند: «اول اگر جوانها زیاد سراغ مستحبات بروند، از واجباتشان باز می مانند.» حتی می فرمودند: «آنهایی که خیلی مقدس بوده اند به دلیل افراط در این کارها از حوزه علمیه گذاشتند و رفتند. مقدسی زیاد برای بچه های پانزده و شانزده ساله خستگی آور است. تفریحات مشروع داشته باشند، ولی گناه نکنند». خدا مرحوم شهید سعیدی را بیامرزد در جلسه درس امام از آن عقب می گفت آقا طلبه ها کشتی هم بگیرند؟ امام فرمودند بله کشتی هم بگیرند اما غیبت نکنند.
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 5صفحه 188
از دینتان برای دنیای من صرف نکنید
در اوایل نهضت مقدس اسلامی روزهایی که مرجعیت و ریاست امام به اوج اعلا می رسید روزی در مقام نصیحت و موعظه به جمعی از اصحاب بیت خود فرمودند: «اگر ریاست و دنیایی در کار باشد برای شما نیست. اگر عاقل هستید از دینتان برای دنیا من صرف نکنید. در دینتان محکم و درستکار باشید».
عاطفه شما مقدّم بر دینتان نباشد
اوایلی که امام در نجف تشریف داشتند یک روز افراد بیتشان را خواستند و فرمودند: «بزرگترین خواهشی که من از شما دارم این است که متوجه باشید، کسانی که دور و بر من هستند و به منزل من رفت و آمد می کنند این را باید متوجه باشند که هیچ گاه عاطفه شان مقدّم بر دینشان نباشد و من از شما خواهش می کنم که در زندگی همیشه دینتان را بر عاطفه تان مقدّم بدارید.» و این یکی از جملات تاریخ و بزرگ ایشان بود.
کمالات معنوی را در جوانی کسب کنید
امام در بحث مکاسبشان شاید دهها بار تذکر می دادند که همه کارها را اعم از نوشتن، مطالعه، تحقیق، عبادت، کسب کمالات معنوی و ... را در جوانی کسب کنید و انجام بدهید و از موقعیت استفاده کنید.
خودتان را به عبادات عادت دهید
یکی از روزها امام به طلاب فرمودند: «سعی کنید تا جوان هستید خصلتهای بد در وجودتان ریشه ندواند، زیرا با گذشت عمر این خصلتها راسخ می شود و انسان به حالی می رسد که رهایی از دست این خصلتها امکانپذیر نیست. تا جوان هستید به عبادات و خصلتهای خوب، خودتان را عادت بدهید».
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 5صفحه 189
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 5صفحه 190