دکتر جواد منصوری (اولین فرمانده سپاه)
اوایل دهه چهل که من دانش آموز دبیرستانی بودم قدم در عرصه فعالیتهای سیاسی ـ اجتماعی گذاشتم و به عضویت حزب ملل اسلامی در آمدم.
در مهر ماه سال1344 به اتهام اقدام برای سرنگونی رژیم منحوس پهلوی، دستگیر و به شش سال زندان محکوم شدم که البته چهار سال بیشتر در زندان نماندم. پس از رهایی از زندان همچنان به مبارزاتم ادامه دادم تا حدوداً در خرداد 1351، دستگیر و به یازده سال زندان محکوم شدم که این بار هم در سال 1357 به فاصله کمی از پیروزی انقلاب آزاد شدم و فعالیتهایم را از سر گرفتم تا انقلاب پیروز شد. پس از انقلاب نیز با توجه به اعتماد و با شناختی که مسئولان نسبت به من پیدا کرده بودند، از طرف شورای انقلاب رسماً به عنوان اولین فرمانده سپاه منصوب شدم و حکم گرفتم و به کار پرداختم و در جریان فعالیتهای مربوط به سپاه، در همین دوران بود که با خواهر دباغ آشنا شدم. از ویژگیهای بارز ایشان، داشتن انرژی مضاعف، شور و حال فراوان و احساس شدید مسئولیت نسبت به انقلاب اسلامی و مردم بود که برای من بسیار قابل توجه بود. خواهر دباغ در سپاه در موقعی که فرماندۀ سپاه همدان بودند کارهایی را انجام دادند که بسیار تأثیرگذار بود. به هر حال وضعیت خاصی که آن روزها در آن منطقه وجود داشت و نیز با توجه به نوپا بودن انقلاب و اینکه تقریباً تا یک مدت کسی نبود که مسئولیت خطیر را بر عهده بگیرد، همه وهمه لیاقت و شایستگی خواهر دباغ را نشان می داد که چگونه علی رغم زن بودنشان، مردانه عمل می کردند. البته به علت کوتاهی مدت همکاری ـ
کتابپرواز با نور(دو روایت از زندگی خانم مرضیه حدیدچی«دباغ»)صفحه 131
آشنایی و به اصطلاح گفتگوی بین ما، شخصاً خاطرات زیادی از همکاری با خواهر دباغ ندارم ولی آنچه را که از شخصیت فعال و وجود با انگیزه ایشان اطلاع دارم، به اجمال گفتم. از نکات جالب توجه در خواهر دباغ، ثبات شخصیت، روحیه و انگیزه ای است که از بیش از بیست سال تاکنون، همچنان در ایشان محفوظ و مصون مانده و همچنان ادامه دارد.
کتابپرواز با نور(دو روایت از زندگی خانم مرضیه حدیدچی«دباغ»)صفحه 132