روایت دوم

خانم خرازی

‎ ‎

خانم خرازی

‏اولین بار ایشان را با عنوان خانمی که از ایران آمده اند و می خواهند جلساتی به منظور‏‎ ‎‏تدریس دروس و علوم مذهبی ترتیب دهند، در منزل دوستی زیارت کردم. ابتدا تصور‏‎ ‎‏می کردم که با زنی رو به رو خواهم شد که بسیار سنتی است، ولی پس از تماسهایی که‏‎ ‎‏بین ما برقرار شد، دریافتم که ایشان فردی بارز و آگاه به زمانۀ خویش هستند و با‏‎ ‎‏روحانیون انقلابی و دیگر مبارزان ارتباط دارند. در آن روزگار، ایشان تنها زن مبارزی‏‎ ‎‏بودند که خانواده و زندگی خود را در ایران رها کرده و علی رغم تمام مشکلاتی که‏‎ ‎‏داشتند همراه برادران مبارزی اعم از غیر روحانی و روحانی، نظیر شهید محمد منتظری‏‎ ‎‏که در آن زمان به جعفری شهرت داشت به کشورهای مختلفی، مثل سوریه و لبنان رفته و‏‎ ‎‏از آنجا به لندن آمده اند. پس از آگاهی از این سابقۀ شگفت انگیز و بی نظیر، بیش از پیش‏‎ ‎‏به ایشان علاقه مند شدم و همین مسأله من را به ایشان نزدیک کرد. یادم می آید که اولین‏‎ ‎‏قرارمان را در ایستگاه قطار گذاشتیم. ایشان سؤالاتی دربارۀ افراد انجمن اسلامی‏‎ ‎‏دانشجویان خارج از کشور داشتند که من، بنا بر اعتمادی که به ایشان پیدا کرده بودم،‏‎ ‎‏هرگونه اطلاعاتی را که در این زمینه داشتم، در اختیارشان گذاشتم.‏

‏     ایشان در تمام تظاهرات و اعتصابها پیشرو و سردمدار بودند و کلیه فعالیتهای‏‎ ‎‏تدارکاتی و تبلیغاتی را انجام دادند و بسیار صمیمانه، متواضعانه و خالصانه، افراد را جمع‏‎ ‎‏کردند. یادم می آید که با ایشان به پارچه فروشی رفتیم که پارچه بخریم و برای افراد نقاب‏‎ ‎‏بهتر آماده کنیم. آن روز پس از خرید پارچه، تا صبح نشستیم و نقابها را دوختیم و روی‏

کتابپرواز با نور(دو روایت از زندگی خانم مرضیه حدیدچی«دباغ»)صفحه 141
‏تمامی آنها شعار نوشتیم تا هر کس خواست به تظاهرات بیاید و شناخته نشود از این‏‎ ‎‏نقابها استفاده کند. ایشان در مبارزات ضد رژیم نقش محوری اساسی ای داشتند. در‏‎ ‎‏تمامی اعتصاب غذاها، علی رغم بیماری شان شخصاً شرکت می کردند و مسئولیت‏‎ ‎‏برنامه ها را به عهده می گرفتند. خواهر دباغ با روحیه بسیار صمیمی و مبارزی که داشتند،‏‎ ‎‏توانسته بودند، قشرهای مختلف ایرانی را جلب کنند. ایشان تنها زنی بودند که در پاریس‏‎ ‎‏از نزدیک با امام کار می کردند و تحت رهبری و با صلاحدید ایشان، به مبارزه خط‏‎ ‎‏می دادند. خواهر دباغ اگرچه با روحانیون مبارز از لحاظ فکری و سیاسی، همسو بودند‏‎ ‎‏ولی به دستورها و فرامین، هیچ وقت کورکورانه گردن نمی نهادند، بلکه همیشه خودشان‏‎ ‎‏فکر می کردند و این از خصوصیات بارز و باارزش ایشان می باشد.‏

‏ ‏

‎ ‎

کتابپرواز با نور(دو روایت از زندگی خانم مرضیه حدیدچی«دباغ»)صفحه 142