روایت دوم

آقای میرزایی

‏ ‏

آقای میرزایی

‏سالهای 45 و 46 بود که با خانم دباغ آشنا شدم. در آن سالها ما در واقع، یک انجمن‏‎ ‎‏کاوشهای دینی و علمی در دماوند داشتیم که جلساتی را برای خواهران برپا می کردیم.‏‎ ‎‏برای سخنرانی در این جلسات، دوستانی از تهران می آمدند که خواهر دباغ هم یکی از‏‎ ‎‏این سخنرانان بودند که به آن مکان می آمدند و در مورد مسائل علمی و دینی برای‏‎ ‎‏خواهران سخنرانی می کردند.‏

‏     یادم می آید که در آن زمان، خواهر دباغ خانه ای در چهارراه عارف ـ خیابان غیاثی‏‎ ‎‏داشتند که اشخاص سیاسی و اجتماعی و مبارزان با رژیم شاه، در آن تردد و رفت و آمد‏‎ ‎‏می کردند و در آن منزل فعالیت دینی انجام می دادند. قبل از انقلاب به لحاظ سیاسی،‏‎ ‎‏مجبور شدم ایران را ترک کرده، به کشورهای مختلفی نظیر لبنان، سوریه، انگلستان،‏‎ ‎‏آلمان و... سفر کنم. خلاصه اینکه پای در رکاب و دائم السفر بودم و جای ثابت و‏‎ ‎‏مشخصی نداشتم. در آلمان که بودم خواهر دباغ به آنجا آمدند. یادم هست ایشان در آن‏‎ ‎‏کشور با زنده یاد شهید دکتر چمران اتحادیه انجمنهای اسلامی اروپا را تشکیل داده بودند‏‎ ‎‏و در این رابطه، جلسات متعددی داشتند. ضمن این جلسات، مقرر شد بعضی از افراد،‏‎ ‎‏از ایران به لبنان بروند و در آنجا آموزشهای لازم نظامی را ببینند. بعدها هم که خواهر‏‎ ‎‏دباغ به انگلستان آمدند، در آنجا نیز به مبارزات خود ادامه داده، به فعالیتهای سیاسی‏‎ ‎‏مشغول بودند و با انجمن اسلامی دانشجویان لندن، ارتباط و همکاری داشتند و به‏‎ ‎‏فعالیت می پرداختند. یادم می آید که شخصی به نام رضا که اهل همدان و نابینا بود همراه‏

کتابپرواز با نور(دو روایت از زندگی خانم مرضیه حدیدچی«دباغ»)صفحه 367
‏ایشان به لندن آمده و در فعالیتهای سیاسی شرکت داشت. گویا این شخص اصلاً به اتفاق‏‎ ‎‏خواهر دباغ از ایران خارج شده بود. برای من جالب بود که یک زن، به هر حال با این سن‏‎ ‎‏و سال و با داشتن چند فرزند و همسر و زندگی، باز به بهانه های مختلف، هر جا که‏‎ ‎‏صحنه را برای مبارزه آماده می دیدند، در آنجا شرکت می کردند و به تشویق افراد مبارز و‏‎ ‎‏فعالان سیاسی می پرداختند. در پاریس هم در خدمت حضرت امام (س) بودند و ضمن‏‎ ‎‏انجام کارهای بیت امام (س) و پرستاری از حضرت امام (س)، فعالیتهای سیاسی هم‏‎ ‎‏می کردند و اوضاع را کنترل می نمودند.‏

‏     نقل می کنند که ظاهراً، یک زمان یک گروه فیلم برداری از اروپا، برای فیلم برداری از‏‎ ‎‏زندگی امام (س) به آنجا آمده بودند که ایشان ـ خواهر دباغ ـ مانع از فعالیت آنها شده و‏‎ ‎‏اجازه نداده بودند که از زندگی ایشان فیلم برداری کنند؛ چرا که معتقد بودند هر کس نباید‏‎ ‎‏به خود اجازه بدهد که وارد حریم خصوصی حضرت امام (س) شود.‏

‏     یک بار هم خاطرم هست که عازم سفری به لبنان شدیم و این سفر مقارن با سالهایی‏‎ ‎‏بود که مرحوم امام موسی صدر ـ رئیس مجلس اعلای شیعیان لبنان ـ در قید حیات‏‎ ‎‏بودند. در آن زمان چند روزی را در جنوب لبنان در خدمت شهید دکتر چمران به سر‏‎ ‎‏بردیم و آنجا بود که تا حدودی دریافتم شهید دکتر چمران کیست و چه خصوصیات و‏‎ ‎‏ویژگیهای برجسته ای از لحاظ شخصیتی دارد. خواهر دباغ هم به عنوان رابط بین شهید‏‎ ‎‏چمران و افرادی که می خواستند در لبنان دورۀ نظامی را بگذرانند، فعالیت می کردند.‏‎ ‎‏ایشان در عین حال افرادی را هم به شهید دکتر چمران معرفی می نمودند. در آن زمان،‏‎ ‎‏این نکته هم برای من بسیار جالب بود که خواهر دباغ، چگونه با وجود وضعیت‏‎ ‎‏نامشخص و بحرانی فضای سیاسی، با جدیت و اعتقاد به آرمانهای خود، محکم و معتقد‏‎ ‎‏ادامه می دهند و استوار پیش می روند. در آن زمان فعالیت ایشان، بیشتر جنبه سیاسی و‏‎ ‎‏ارتباطی داشت تا جنبه های نظامی.‏

‏     مدتی را هم در سوریه همراه با آقای غرضی، شهید محمد منتظری و آقای جنتی و‏‎ ‎‏پسر ایشان، مشغول انجام فعالیتهای سیاسی بودند و علیه رژیم ستم شاهی اعلامیه‏‎ ‎‏منتشر و تکثیر و توزیع می کردند. سپس این اعلامیه های آماده شده را همراه مسافرانی‏‎ ‎‏که عازم ایران بودند، به کشور می فرستادند.‏


کتابپرواز با نور(دو روایت از زندگی خانم مرضیه حدیدچی«دباغ»)صفحه 368
‏     خانم دباغ اعتقادات محکم و راسخی در مورد اسلام داشتند و به حجاب، توجه‏‎ ‎‏زیادی می کردند؛ حتی در آن کشورها حجاب را دقیق رعایت می نمودند و به این امر‏‎ ‎‏معتقد بودند. خواهر دباغ در پاریس چنانکه اشاره شد به مسائل اندرونی بیت حضرت‏‎ ‎‏امام (س) می پرداختند و مقلد صرف آن بزرگوار بودند. ایشان، در راستای آرمانها و‏‎ ‎‏فعالیتهای امام (س) قدم برمی داشتند. آنچه در مورد ویژگیهای اخلاقی و شخصیتی خانم‏‎ ‎‏دباغ در ذهن من بیشتر نقش بسته و پیش روی ذهن من است، شجاعت و التزام عملی‏‎ ‎‏ایشان به اسلام می باشد که این امر بسیار مهمی است. خواهر دباغ این التزام و شجاعت‏‎ ‎‏را هنوز هم که هنوز است با خود دارند و پایبندی به مسائل دینی و وجدانی را دارا‏‎ ‎‏هستند و عقاید دینی خود را حفظ کرده اند. خواهر دباغ برای من، نماد شجاعت و‏‎ ‎‏هوشیاری و مظهر عفاف و پاکدامنی هستند. ایشان نشان دادند یک زن هم می تواند با‏‎ ‎‏تمام مشکلاتی که دارد در مسیر هدفهایش گام بردارد و فرد مؤثری در تعیین سرنوشت‏‎ ‎‏افراد و یا یک ملت باشد. ایشان در سالهای پیش از انقلاب و اقامتشان در خارج از کشور،‏‎ ‎‏التزام به عقاید اسلامی اش را سفت و سخت حفظ کرده و از لحاظ حجاب، کاملاً بارز و‏‎ ‎‏نمونه بودند. البته اقامت در نوفل لوشاتو و همراه و همگام بودن با حضرت امام (س)،‏‎ ‎‏این التزام و پایبندی را بیشتر کرده بود. در انگلستان و دیگر مکانها هم، ارتباط خانم دباغ‏‎ ‎‏با افراد بیگانه به گونه ای نبود که با مبارزان ایرانی ای که در انجمنهای اسلامی آن کشورها‏‎ ‎‏فعالیت داشتند. پشت کار و صلابت ایشان در پیگیری کارها و مقابله با جریانهای مخرب‏‎ ‎‏و براندازانه و مشکوک، بی نظیر بود. خانم دباغ در مقابل این جریانهای مسموم و‏‎ ‎‏انحرافی، سفت و سخت می ایستادند و اجازه سوء استفاده به کسی نمی دادند. عمده‏‎ ‎‏فعالیت ایشان و دیگر مبارزان خارج از کشور، بدین قرار بود که افکار عمومی جهان را‏‎ ‎‏علیه شخص شاه و رژیم پلیسی و سفاک پهلوی روشن کنند تا دنیا بفهمد که شاه و‏‎ ‎‏عمالش چه جنایاتی را مرتکب می شوند و به چه میزان استبداد، بر کشور حاکم است.‏

‏     از دیگر فعالیتهای خواهر دباغ، ایجاد پل ارتباطی بررسی نقل و انتقال اخبار بود؛ به‏‎ ‎‏این صورت که از طریق مبارزان و فعالان سیاسی داخل کشور، اخبار و اطلاعاتی را از‏‎ ‎‏داخل کشور گرفته، به خارج انتقال می دادند و در مواقع ضروری، بر عکس عمل‏‎ ‎‏می کردند و در جریان این نقل و انتقالات خبری و اطلاعاتی، حلقه وار عمل می کردند؛‏

کتابپرواز با نور(دو روایت از زندگی خانم مرضیه حدیدچی«دباغ»)صفحه 369
‏یعنی هر فرد مبارز، حلقه ای از این زنجیره بلند و فعال بود که یک سر آن در کشور و سر‏‎ ‎‏دیگر آن در کشورهای دیگر بود و اخبار، حلقه به حلقه، از این سر زنجیره به آن سر‏‎ ‎‏زنجیره ـ در هر کشوری که مبارزان بودند یک سر از این زنجیر وجود داشت ـ منتقل‏‎ ‎‏می شده، خواهر دباغ نیز در این بین، هم یکی از حلقه های موجود بودند و هم نقش‏‎ ‎‏ارتباطی بین تمام حلقه ها را داشتند و ایجاد هماهنگی می کردند. این زنجیره در مسائل‏‎ ‎‏دیگر هم مفید فایده بود؛ مثلاً در جهت انتقال مبارزانی به لبنان و دیگر کشورها از ایران،‏‎ ‎‏از این ارتباط حلقوی استفاده می شد و سلسله جنبان این رشته ها و حلقه ها، خواهر دباغ‏‎ ‎‏بودند. ایشان زن بسیار شجاعی بودند که شجاعت، هدف مندی و اعتقاد مذهبی قوی و‏‎ ‎‏محکمی داشتند که این کیفیتها را بیشتر از امام (س) نشأت گرفته بودند و در راستای‏‎ ‎‏اهداف سیاسی، فرهنگی و اجتماعی و همسو با خط امام (س) به کار گرفته می شدند.‏

‏     خواهر دباغ در جهت تحقق بخشیدن به آرمانهای بلند امام (س) و پیروز شدن در‏‎ ‎‏مبارزات، حتی خانواده شان را هم رها کرده بودند و علی رغم مادر و همسر بودن و‏‎ ‎‏داشتن حس مسئولیت و عاطفه مادری، سعی کرده بودند تا تحت تأثیر این کیفیات‏‎ ‎‏عاطفی قرار نگیرند. در کل، ایشان اهداف انقلابی را بر مسائل عاطفی مرجّح دانسته و‏‎ ‎‏اولویت داده بودند. این امر مهم، به واسطه التزام درونی و عملی شان به اسلام، که در‏‎ ‎‏وجود ایشان جریان داشت، پدید آمده بود؛ پایبندی و التزامی که هیچ گاه کم رنگ نشده‏‎ ‎‏و مرور زمان آن را از اعتبار اولیه نینداخته بود.‏

‏     خواهر دباغ در سالهای پس از انقلاب هم در هر سمتی که فعالیت می کردند و‏‎ ‎‏مسئولیت داشتند نظیر فرماندهی سپاه همدان، نمایندگی مجلس ـ دو دوره ـ سفر به‏‎ ‎‏شوروی به عنوان یکی از سفیران حضرت امام (س)، حضور در جبهه ها، مبارزه با‏‎ ‎‏عناصر ضد انقلاب و کومله در سالهای اولیه انقلاب و... همان حرارت و شور و اشتیاقی‏‎ ‎‏را از خود نشان می دادند که در اوان مبارزاتشان پیش از انقلاب. در عین حال همدوش‏‎ ‎‏مردان، در تمام فعالیتهایی که جامعه به آنها نیاز داشت، شرکت می کردند و به زنان دیگر‏‎ ‎‏هم انگیزه داده، باعث تشویق آنها می شدند. در هر صورت خواهر دباغ، می توانند‏‎ ‎‏بهترین الگو برای زنانی باشند که قصد ورود به حوزه های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی‏‎ ‎‏و فعالیت در این حوزه ها را دارند.‏


کتابپرواز با نور(دو روایت از زندگی خانم مرضیه حدیدچی«دباغ»)صفحه 370
‏     خلاصه کلام اینکه ارتباط مستقیم بین من و خواهر دباغ، بیشتر به همان سالهای پیش‏‎ ‎‏از انقلاب برمی گردد. پس از انقلاب طبیعتاً هر کس وارد حوزه فعالیتی خاصی شد. پس‏‎ ‎‏از پیروزی انقلاب اسلامی من بیشتر فعالیتهایم را در آموزش و پرورش متمرکز کردم.‏‎ ‎‏البته یک سالی هم در سپاه بودم و چند ماهی را هم در کمیته انقلاب اسلامی فعالیت‏‎ ‎‏داشتم که خواهر دباغ، گاه گاهی در آنجا نیز ترددی می کردند، ولی در کل دیگر ارتباط‏‎ ‎‏منظم و ارگانیکی سابق را نداشتیم و من بیشتر از این و آن و در جریان اخبارها بود که‏‎ ‎‏می شنیدم ایشان مشغول چه کاری هستند. فرماندهی شان در سپاه همدان، نماینده شدن‏‎ ‎‏ایشان و دیگر فعالیتهای خواهر دباغ، مواردی بود که من در جریان آن به طور غیرمستقیم‏‎ ‎‏قرار می گرفتم. در انتهای این مجال، به ابتدای بحث برمی گردم و سخن را به پایان‏‎ ‎‏می رسانم.‏

‏     در انجمن کاوشهای دینی و علمی ای که پیرامون آن اطلاعاتی ارائه دادم، عزیزان و‏‎ ‎‏افرادی چون آقایان مهندس الویری، محمود صفری، اصغر نوروزی، سردار یوسف‏‎ ‎‏فروتن، مرحوم شرافت که به تفسیر قرآن می پرداختند و استاد قرآن جلسه ما بودند و‏‎ ‎‏دیگرانی هم بودند که حضور داشتند و هر یک از آنها هم طبعاً، خاطرات فراوانی از‏‎ ‎‏جلسه های یادشده و خواهر مرضیه دباغ دارند که خداوند تمامی این عزیزان را گرامی‏‎ ‎‏بدارد و درگذشتگان آن سالها را قرین رحمت خود گرداند. ان شاء الله !‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏


کتابپرواز با نور(دو روایت از زندگی خانم مرضیه حدیدچی«دباغ»)صفحه 371

‎ ‎

کتابپرواز با نور(دو روایت از زندگی خانم مرضیه حدیدچی«دباغ»)صفحه 372