10 ـ شجاعت

‏10‏

‏ ‏

‏ ‏

شجاعت

‏ ‏

‏     ‏امام علی ‏علیه السلام‏‏:‏

‏     ‏«الشَّجاعةُ نُصرَةٌ حاضِرَةٌ و فَضیلَةٌ ظاهِرَةٌ»‎[1]‎‏.‏

‏    ‏شجاعت،نصرتی نقد و فضیلتی آشکار است.

***

‏     واقعۀ تلخ و غم انگیز کشتار طلاب و مردم انقلابی در‏‎ ‎‏مدرسه فیضیه توسط کماندوهای رژیم، در نوروز سال‏‎ ‎‏1342 اتفاق افتاد. فرماندۀ این دژخیمان سرهنگ مولوی‏‎ ‎‏رئیس ساواک تهران بود. حضرت امام در عاشورای همان‏‎ ‎‏سال که با 13 خرداد همزمان بود، در مدرسۀ فیضیه‏‎ ‎‏سخنرانی مهمّی ایراد فرمودند که بیشتر خطابشان به شاه‏‎ ‎‏بود و هنگامی که از ماجرای جنایت بار فیضیه صحبت‏‎ ‎‏کردند و می خواستند سرهنگ مولوی را معرفی کنند،‏‎ ‎‏فرمودند: «... آن مردک آمد در مدرسۀ فیضیه حالا اسمش‏‎ ‎‏را نمی برم، آن وقت که دستور دادم گوش هایش را ببرند،‏‎ ‎‏آن وقت اسمش را می برم...».‏

‏     دو روز بعد یعنی 15 خرداد 42 امام را دستگیر و در‏‎ ‎پادگان عشرت آباد تهران زندانی کردند. مرحوم حاج آقا‎ ‎مصطفی از حضرت امام نقل می کرد که در همان‎ ‎ساعت های اول زندانی شدن، سرهنگ مولوی وارد شد و‎ ‎با قیافۀ قلدرمآبانه و با لحن مسخره ای گفت:

‏     ـ آقا تازگی دستور نداده اید که گوش کسی را ببرند؟‏


کتابسبزتر از سبزصفحه 23
‏     او با این طعنه خواسته بود، روحیه امام را تضعیف‏‎ ‎‏کند، ولی امام بعد از چند لحظه سکوت سرشان را بلند‏‎ ‎‏می کنند و با لحنی مطمئن و محکم می فرمایند: هنوز دیر‏‎ ‎‏نشده است.‏

‏     دیری نگذشت که سرهنگ مولوی تنزل رتبه پیدا کرد و‏‎ ‎‏به یکی از مناطق دورافتادۀ آذربایجان منتقل شد و پس از‏‎ ‎‏چندی در حادثه سقوط چرخبال به هلاکت رسید‏‎[2]‎‏.‏

‎ ‎

کتابسبزتر از سبزصفحه 24

  • )) میزان الحکمة، حدیث 9135.
  • )) در سایۀ آفتاب، ص 88.