فصل اول: در ایران

زندگی نامه

‏ بعنوان اولین سوال و مقدمه ورود به بحث مقداری از زندگینامه ‏‎ ‎‏خودتان را بطور مختصر بفرمایید.‏

‏ من متولد سال 1317 شمسی در شهرستان فردوس هستم. ‏‏دوران ‏‎ ‎‏تحصیل ابتدایی را در ‏‏همین ‏‏شهرستان فردوس‏‎[1]‎‏ طی‏‏ کردم‏‏. در آن زمان ‏‎ ‎‏مرحوم آیت‌الله شیخ مجتبی قزوینی‏‎[2]‎‏ به شهر فردوس دعوت شده بود. ‏‎ ‎

کتابخاطرات حجت الاسلام والمسلمین فردوسی پورصفحه 3
‏ایشان در شبهای ماه مبارک رمضان ‏‏جلساتی داشتند و ‏‏احادیثی بیان ‏‎ ‎‏می کردند که مستمعین آن احادیث را می نوشتند و حفظ می کردند من هم ‏‎ ‎‏یکی از افرادی بودم که در آن جلسات شرکت می‌کردم. یک شب در بین ‏‎ ‎‏درس و صحبت مرحوم آ‏‏قا‏‏ شیخ چشمشان به من افتاد فرمودند که چه ‏‎ ‎‏می‌کنی؟ گفتم که حدیثی را می نویسم. فرمودند حدیث دیشب را هم ‏‎ ‎‏نوشتی؟ ‏‏گفتم: ‏‏بله. گفت: می توانی بخوانی؟ گفتم بله. من حدیث را ‏‎ ‎‏خواندم، احادیث قبل را هم که فرموده بودند و حفظ کرده بودم خواندم. ‏‎ ‎‏ایشان خیلی خوششان آمد بعد فرمودند: حاضری طلبه بشوی؟ من ‏‎ ‎‏عرض کردم که بله حاضرم. فرمودند که پدر و مادر داری؟ گفتم که پدر ‏‎ ‎‏ندارم، مادرم هست. ایشان فرمودند که از مادرت اجازه بگیراگر راضی ‏‎ ‎‏هست بیا درس علوم اسلامی را شروع کن. گفتم بسیار خوب. من رفتم ‏‎ ‎‏خدمت مادرم و جریان را گفتم. مادرم خوشش نیامد و مثلاً با این تعبیر ‏‎ ‎‏که من یک عمری زحمت کشیدم و تو را بزرگ کردم. من 5 ساله بودم ‏‎ ‎‏که پدرم فوت شده بود یک خواهر و یک برادر دارم و مادر ما زحمت ‏‎ ‎‏کشید و ما را بزرگ کرد. فرمود: من یک عمری برای شما زحمت کشیدم ‏‎ ‎‏حالا انتظار داشتم که شما به مدرسه بروی و یک درسی بخوانی و یک ‏‎ ‎‏سمتی بدست آورده و ‏‏یک حقوقی بگیری و به زندگی ما هم کمک کنید، ‏‎ ‎‏حالا میخواهی طلبه بشوی.‏

‏من درست یادم نیست اما ایشان خودشان بعداً برای خانم آ‏‏قا‏‏ شیخ ‏‎ ‎‏نقل کرده بودند: آن شب اسماعیل شام نخورد و خوابید من هم خوابیدم ‏‎ ‎‏و در عالم خواب دیدم که یک خانم بلند بالایی آمد و یک لباس بلندی ‏‎ ‎‏دستش بود فرمود‏‏:‏‏ این عبا مال اسماعیل است بدهید بپوشد. من گفتم: که ‏‎ ‎‏اسماعیل ما یک چنین لباسی ندارد.ایشان فرمودند‏‏:‏‏ نه این مال اوست ‏‎ ‎

کتابخاطرات حجت الاسلام والمسلمین فردوسی پورصفحه 4
‏بدهید بپوشد‏‏.‏‏ ایشان حضرت زهرا(س) را در عالم خواب دیده بود. صبح ‏‎ ‎‏که من از خواب بیدار شدم مادرم به من گفت که برو خدمت آ‏‏قا ‏‏شیخ و ‏‎ ‎‏اعلام کن که من راضی هستم و طلبه بشو ولی خوابش را به من نگفت.‏‎ ‎‏من آمدم خدمت آقا ‏‏شیخ و گفتم مادرم راضی هست که من درس بخوانم‏‏.‏

‏آقا شیخ در فردوس مدرسه علمیه داشت که زیر نظر ایشان اداره ‏‎ ‎‏می‌شد. درس را شروع کردم، دو سال درآن مدرسه بودم ولی استاد ‏‎ ‎‏مناسبی نداشتم. ایشان فرمود‏‏:‏‏ حالا که اینجا استاد نیست اگر مادرت ‏‎ ‎‏راضی هست بیا ‏‏به مشهد ‏‏برویم ‏‏و در ‏‏آنجا ادامه تحصیل بده. باز من از ‏‎ ‎‏مادرم پرسیدم گفت‏‏:‏‏ برو، ما از خیر تو گذشتیم. من از سال 1332 به ‏‎ ‎‏م‏‏شهد رفتم و در بیت آقاشیخ سکنی گزیدم دو سال در منزل ایشان بودم ‏‎ ‎‏و با خانم و خانواده ایشان محرم هم شدم مثل یک فرزند از من ‏‎ ‎‏نگهداری می کرد و تربیت کرد‏‏ه‏‏ و آن چه لازم بود به من یاد می داد، ‏‎ ‎‏همانطوری که به فرزندان خودش یاد می داد.‏

‏درس ادبیات عربی را خدمت آقای مرحوم ادیب نیشابوری‏‎[3]‎‏یاد ‏‎ ‎‏گ‏‏رفتم. لمعتین را پیش آقای حاج میرزا احمد مدرس یزدی‏‎[4]‎‏ خواندم‏‏.‏‎ ‎

کتابخاطرات حجت الاسلام والمسلمین فردوسی پورصفحه 5
‏جلد اول کفایه را پیش آقای مرحوم حاج شیخ هاشم قزوینی‏‎[5]‎‏، به پایان ‏‎ ‎‏رساندم ام‏‏ا‏‏ هنوز جلد دوم به پایان نرسیده بود که ایشان بیمار شد و از ‏‎ ‎‏دار دنیا رفت. آن مرحوم از مدرسین بسیار متقی و پرهیزکار و روشنفکر ‏‎ ‎‏حوزه علمیه مشهد مقدس بود، ‏‏سپس ‏‏جلد دوم کفایه را پیش خود آقای ‏‎ ‎‏شیخ مجتبی خواندم که مجموعاً این مدت هفت سال طول کشید.‏

‏بعد از مرحوم آ‏‏قا‏‏ شیخ هاشم من دیدم در حوزه علمیه مشهد استادی ‏‎ ‎‏که بتواند در سطح عالی تدریس کند و درس خارج بگوید نداریم. از ‏‎ ‎‏اینرو با آ‏‏قا‏‏ شیخ مجتبی مشورت کردم که چکار کنم، فرمودند‏‏:‏‏ آیت‌الله ‏‎ ‎‏وحید خراسانی‏‎[6]‎‏ که الآن از مراجع هستند و در قم تدریس می کنند برای ‏‎ ‎‏زیارت، ‏‏به مشهد مشرف شده‌اند، ‏‏بروید از ایشان تقاضا کنید در مشهد ‏‎ ‎

کتابخاطرات حجت الاسلام والمسلمین فردوسی پورصفحه 6
‏بماند. ما طلبه ها را جمع کردیم، به منزل ایشان رفتیم و تقاضا کردیم که ‏‎ ‎‏در مشهد بمانند ایشان ‏‏ابتدا ‏‏قبول نمی کردند.‏

کتابخاطرات حجت الاسلام والمسلمین فردوسی پورصفحه 7

  • . فردوس: این شهر در متن های تاریخی با نام سابق خود یعنی «تون» معروف است.بنای شهر  و وجه تسمیه آن هنوز بدرستی معلوم نیست. ولی سابقه تاریخی آن از تاسیس شهر در قبل از  اسلام حکایت می کند. فردوس شهری آباد و در حال توسعه در استان خراسان می باشد.
  • . آیت الله حاج شیخ مجتبی قزوینی، در سال 1378 هـ . ق در خانواده ای اهل علم در قزوین  بدنیا آمد. پدرش حجه الاسلام شیخ احمد تنکابنی از علمای قزوین و از شاگردان میرزا حسین  خلیلی تهرانی بود. وی پس از تحصیلات مقدماتی در سنین جوانی به همراه پدر عازم نجف  شد و هفت سال از محضر استادان بنام نظیر سید محمد کاظم یزدی، میرزا محمدتقی شیرازی  و میرزا محمدحسین نائینی کسب فیض نمود. آثار مکتوب او عبارتند از: بیان الفرقان به زبان  فارسی در پنج جلد و رساله ای در معرفت النفس؛ شیخ چهار دهه آخر حیات خود را در حوزه  علمیه مشهد به تدریس و تربیت طلاب همت گماشت و بالاخره در سال 1346 شمسی  دارفانی را وداع گفت.
  • . شیخ محمد تقی ادیب نیشابوری از شاگردان عبدالجواد ادیب نیشابوری بود. کتب درس  دوره مقدمات حوزه مانند: مطول، مغنی، حاشیه، سیوطی و بعضاً مقامات حریری را به تفصیل  و با روش مخصوص در مدرسه خیراتخان مشهد تدریس می کرد. در اواخر به سمت مدرس  آستان مقدس نایل آمد و در مقبره شیخ بهائی درس می گفت. بالاخره این استاد در سال 1396  هـ . ق رحلت نمود.
  • . میرزا احمد از مدرسین با سابقه و بنام حوزه علمیه مشهد بود. وی سالها به تدریس شرح  لمعه و مکاسب پرداخت. به زهد و تقوی معروف بود، در عرصه سیاست و اجتماع نیز  حضوری فعال داشت. استاد در سال 1350 ش دارفانی را وداع گفت.
  • .آیت الله شیخ هاشم قزوینی در سال 1270 شمسی در یکی از روستا های اطراف قزوین دیده  به جهان گشود. مقدمات و ادبیات را در همان شهر فراگرفت. نزد ملاعلی طارمی و آخوند  ملاعلی اکبر سطوح عالیه فقه و اصول را خواند. فلسفه اشراق و مشاء را نزد حاج سید موسی زرآبادی قزوینی فرا گرفت، سپس در اصفهان نزد مرحوم کلباسی و مرحوم فشارکی کسب  فیض نمود. بعدها به مشهد مهاجرت کرده و از محضر اساتید بنام آیت الله حاج آقا حسین  قمی، آقا زاده کفائی و میرزا مهدی اصفهانی استفاده کرده و در همان شهر رحل اقامت افکند.  ایشان در سال 1339 شمسی رحلت نمود.
  • . آیت الله شیخ حسین خراسانی معروف به وحید خراسانی در سال 1300 شمسی در مشهد  متولد شد. بعد از دوره سطح از محضر اساتید وقت شیخ محمدنهاوندی بهره جست. خارج  فقه را نزد آیات میرزا مهدی اصفهانی و آشتیانی فرا گرفت در 1372 قمری به درجه اجتهاد  رسید. سپس فلسفه را نزد میرزا ابوالقاسم الهی و میرزا احمد آشتیانی خواند. در سن 27 سالگی به عراق مهاجرت نمود و در آنجا از محضر علمای عظام عبدالهادی شیرازی، محسن حکیم و  ابوالقاسم خوئیاستفاده کردو در1378 قمریبه ایران مراجعت کرده و به درخواست طلاب در مشهد و سپس قم به تدریس پرداخت. ایشان دارای «رساله عملیه» و از مراجع تقلید می باشند.