فصل اول: در ایران

اولین شناخت از امام

‏اما بعداً مسائلی در مشهد پیش آمد، بعنوان مثال بعضی جاها آیت‌الله ‏‎ ‎‏میلانی به نظر طلاب آن جور که می خواستند و شایسته و بایسته بود ‏‎ ‎‏عمل نکرد و شاید تحت تاثیر پسرشان آقا سید محمد علی بودند،‏‎ ‎‏چنانچه در جلسه اعتراضیه طلاب به دستگیری امام و قمی شرکت ‏‎ ‎‏نکردند؛ ماجرا از این قرار بود که‏‏ وقتی در آستانه قیام 15 خرداد 42 ‏‎ ‎‏آیت‌الله قمی را از مشهد‏‏،‏‏ امام را از قم و آقای آیت‏‏الله بهاءالدین محلاتی ‏‎ ‎‏را از شیراز گرفتند، آقایان طلاب با مرحوم آقا شیخ، مشورت کردند و به ‏‎ ‎‏ایشان پیشنهاد دادندکه جلسه ای در مسجد گوهرشاد بگیرید و آنجا ‏‎ ‎‏صحبت کنید. مرحوم آقا شیخ فرمود‏‏:‏‏ ممکن است مسجد را ببندند، اگر ‏‎ ‎‏مسجد را بستند چکار کنیم؟ پیشنهاد شد که می رویم به صحن. ایشان ‏‎ ‎‏مجدداً پرسید اگر صحن را بستند چکار کنیم؟ ‏‏طلاب جواب دادند، ‏‎ ‎‏می رویم مدرسه میرزا جعفر که همین طور هم شد. مسجد را بستند، ‏‎ ‎‏صحن را هم تقریباً محدود کردند‏‏.‏‏ به هر حال بنا بود در آن جلسه ‏‎ ‎‏آیت‏‏الله میلانی حضور یابند که نیامدند.‏‏ البته ‏‏آقا سید محمد علی آمده و ‏‎ ‎‏به طلبه ها گفته بود که آقا دیشب با روسای شهربانی و ساواک ‏‏خراسان ‏‎ ‎

کتابخاطرات حجت الاسلام والمسلمین فردوسی پورصفحه 12
‏تماس گرفته و آنها گفته اند مصلحت نیست شما در این جلسه شرکت ‏‎ ‎‏کنید که طلاب هم خیلی ناراحت شدند و تا نزدیک ظهر داخل مدرسه ‏‎ ‎‏ماندند، و در نهایت که دیدند آقا شرکت نکردند خودشان یک تلگرافی ‏‎ ‎‏در حمایت از امام(ره) تنظیم و بعد از امضاء مدرسین آنرا مخابره کردند، ‏‎ ‎‏این آغاز حرکت انقلاب در حوزه علمیه مشهد بود. بعد از این ماجرا ‏‎ ‎‏مرتب نوارها و اعلامیه های امام، آیت الله گلپایگانی، آیت الله مرعشی و ‏‎ ‎‏آیت‌الله شریعتمداری، با هم می آمد و در تابلوی اعلانات مدرسه نواب ‏‎ ‎‏نصب می شد. منتهی از همان اول وقتی که ما اعلامیه های امام را ‏‎ ‎‏می خواندیم یک جاذبه خاصی داشت که در اعلامیه های دیگر این جاذبه ‏‎ ‎‏وجود نداشت هر چند ما که امام را ندیده بودیم ولی خوب آوازه ایشان ‏‎ ‎‏را و ذکر خیرشان را شنیده بودیم و می دانستیم که ایشان یک تصمیم هایی ‏‎ ‎‏دارند‏‏ می‌گیرند. ‏‏بعنوان یک مصداق ما به واسطه یکی از دوستان علیه ‏‎ ‎‏پپسی‏‏‌‏‏کولا یک اقدامی کردیم. از سوی آقایان علمای قم در حرمت ‏‎ ‎‏پپسی‏‏‌‏‏کولا و آن موقع از طرف آیت‏‏الله بروجردی تحریم شده بود برای ‏‎ ‎‏اینکه بهایی ها اعلام کرده بودند که ما از هر بطری یک ریال به نفع ‏‎ ‎‏صندوق تبلیغات بهائیت، پس انداز می کنیم، از اینرو ما کوشش می کردیم ‏‎ ‎‏که رستورانها و هتلهایی که پپسی دارند آنها را تعطیل کنیم. برای این ‏‎ ‎‏منظور متن استفتایی که از آقایان ‏‏مراجع ‏‏داشتیم و جواب داده بودند به ‏‎ ‎‏وسیله یکی از افراد، به قم فرستادیم، آن فرد بعد از آنکه خدمت امام ‏‎ ‎‏رسیده بود گفت‏‏:‏‏ من خدمت حاج آقا روح الله که رسیدم، ایشان ‏‏از این ‏‎ ‎‏اقدام ‏‏خیلی استقبال و تشویق کردند و فرمودند‏‏:‏‏ بسیار کار خوبی است اما ‏‎ ‎‏باید بدانید که کار از این مهمتر است، باید با ریشه ها مبارزه کرد و اینها ‏‎ ‎‏شاخه و برگ است، اگر ریشه را بزنیم این شاخ و برگ خود به خود ‏‎ ‎
کتابخاطرات حجت الاسلام والمسلمین فردوسی پورصفحه 13
‏می ریزد و ما یک چنین انقلاب و حرکتی، در پیش داریم. او در ادامه از ‏‎ ‎‏قول امامنقل می‌کرد ‏‏که ایشان گفته بود: ‏‏طلاب برای آن قیام و برای آن ‏‎ ‎‏حرکت و انقلاب آماده باشند. بعد که امام ‏‏مبارزه را ‏‏شروع کردند و ‏‎ ‎‏اعلامیه هایشان آمد درست متوجه شدیم که این پیامها با آنچه که ما قبلاً ‏‎ ‎‏از پیام امام دریافت کرده بودیم ‏‏مطابقت می‌کرد لذا ‏‏با امام همراه شدیم.‏

کتابخاطرات حجت الاسلام والمسلمین فردوسی پورصفحه 14