فصل اول: در ایران

تایید مرجعیت امام توسط مراجع و علمای مهاجر

‏بدنبال آن ملاقات اقداماتی برای آزادی امام انجام شد. همچنین از طریق ‏‎ ‎‏مراجع عظام تقلید در خارج از کشور، آنها هم تلگرافهایی کردند به ‏‎ ‎‏دستگاه و دولت و کشورهای اسلامی ‏‏مخابره کردند و به شاه ‏‏فشار ‏‎ ‎‏آوردند، طوری که قریب به یکسال بیشتر امام بازداشت نبودند و شاه ‏‎ ‎‏مجبور شد که امام را آزاد بکند. برای اینکه بازداشت یک مرجع تقلید هم ‏‎ ‎‏از نظر قوانین بین المللی و هم از نظر قانون اساسی مشروطه خلاف قانون ‏‎ ‎

کتابخاطرات حجت الاسلام والمسلمین فردوسی پورصفحه 60
‏بود و این یک اعتراض واردی بود که چرا باید یک مرجع تقلید ‏‎ ‎‏بازداشت بشود و زندانی بشود. خوب شاه مجبور شد که امام را از حبس ‏‎ ‎‏به حصر به تعبیر خود امام منتقل کند. امام را به یک منزلی انتقال دادند ‏‎ ‎‏که منزل آقای نجاتی برادر آیت‌الله قمی بود. یک مدتی امام آنجا بودند و ‏‎ ‎‏رفت و آمدی شد، دیدارهایی علما و بزرگان با ایشان داشتند‏‎[1]‎‏ و در ‏‎ ‎‏نهایت اجازه داده شد امام به قم منتقل بشوند. وقتی که امام به قم ‏‏آمدند ‏‎ ‎‏از آنجا ملاقاتهای عمومی با امام شروع شد و اردوهایی از مراکز استانها ‏‎ ‎‏و شهرستانها من جمله از خراسان برای دیدار با امام آمدند.‏

‏ استاد، علمای مهاجر برای تایید مرجعیت امام چه اقدامی کردند؟‏

‏ 22 نفر از فضلا و مدرسین قم جواب یک استفتاء ‏‏در این باره ‏‏را ‏‎ ‎‏دادند و مرجعیت امام را امضاء کردند. ناگفته نماند که از فوت مرحوم ‏‎ ‎‏آیت‌الله بروجردی ‏‏این مورد بحثبود ‏‏که چهکسی شایستگی مرجعیت‏‎ ‎‏را ‏‎ ‎‏دارد؟ ‏‏اما بعد از قصه انجمن های ایالتی و ولایتی دیگر کسی در مرجعیت ‏‎ ‎‏امام شک نداشت. برای محکم کاری و تثبیت مطلب استفتائی هم شد و ‏‎ ‎‏مراجع عظام ‏‏مرجعیت ایشان ‏‏را ت‏‏ا‏‏یید کردند و 22 نفر از مدرسین ‏‎ ‎‏عالی مقام هم امضاء کردند و چاپ شد و منتشر در سراسر ‏‏کشور ‏‏گردید‏‏تا ‏‎ ‎‏بعضی از افرادی ‏‏هم ‏‏که شک داشتند شک آنها هم برطرف بشود. مساله ‏‎ ‎‏مرجعیت امام یک مساله ای بود که همان اوایل شروع نهضت در زمان ‏‎ ‎‏مبارزه با لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی مطرح بود‏‏ به عنوان مثال‏‏ در ‏‎ ‎‏مشهد مقدس جمعی از طلاب قم و بعضی از علمای خود مشهد خدمت ‏‎ ‎‏حاج شیخ مجتبی قزوینی رسیده بودند و از ایشان سوال کردند که امروز ‏‎ ‎

کتابخاطرات حجت الاسلام والمسلمین فردوسی پورصفحه 61
‏وضع ما از نظر تقلید چیست؟ از چه کسی باید تقلید بکنیم؟ ایشان ‏‎ ‎‏فرموده بودند از حاج آقا روح الله، که آن موقع حاج آقا روح‌الله گفته ‏‎ ‎‏می شد ‏‏و ‏‏امام گفته نمی شد.‏

‏البته امام رساله نداشتند‏‏،‏‏ رساله امری عوامی است، لازم نیست مرجع ‏‎ ‎‏رساله داشته باشد. امام اجازه نمی دادند رساله‏‏‌اش‏‏ چاپ بشود و برای ‏‎ ‎‏چاپ رساله پول نمی دادند. بعضی از آقایان که برای چاپ رساله پول ‏‎ ‎‏می دادند می فرمودند این بحثها را بگذارید برای بعد، خصوصی سوال تان ‏‎ ‎‏را بپرسید. مثلاً الآن مقام معظم رهبری مرجع است لازم نیست رساله ‏‎ ‎‏داشته باشد ولی فتوای ایشان مشخص است. ایشان فرمودند اگر کسی ‏‎ ‎‏احتیاج به فتوا داشته باشد از من سوال کند من جواب می دهم تا ‏‎ ‎‏تکلیفشان روشن بشود. بعد ایشان به خیلی ها اجازه دادند که به همان ‏‎ ‎‏فتوای امام عمل بکنند. آنهایی که در زمان امام تقلید می کردند، بقای بر ‏‎ ‎‏تقلید میت و کسانی هم که ابتدائاً می خواهند تقلید بکنند باز اجازه دادند ‏‎ ‎‏که به تحریر الوسیله و فتاوای امام عمل بکنند و اشکالی ندارد می توانند ‏‎ ‎‏هم سوال بکنند. مساله رساله داشتن یا رساله نداشتن موضوعی نیست که ‏‎ ‎‏ربطی به مرجعیت داشته باشد و مرجعیت را ثابت بکند یا نفی بکند. ‏‎ ‎‏اصولاً مرجعیت بستگی به علمیت و اعلمیت شخص دارد. اگر علمیت ‏‎ ‎‏شخص در حوزه علمیه و نزد مراجع بزرگ ثابت شده باشد، مرجعیت ‏‎ ‎‏ایشان ‏‏ثابتاستو تقلیداز آن هم جایزاست برای اینکه وقتی‏‎ ‎‏اجتهادش ‏‎ ‎‏ثابت شد می تواند فتوا بدهد بنابراین تقلید کردن از او هم اشکالی ندارد. ‏‎ ‎‏معمولاً بعد از فوت هر مرجعی این مباحث پیش می آید و امام از ‏‎ ‎‏شخصیتهایی است که هیچ وقت حاضر نبود که خودش را مطرح کند. ‏‎ ‎‏حتی در فاتحه خوانی مراسم ترحیم آیت‌الله العظمی بروجردی ایشان ‏‎ ‎

کتابخاطرات حجت الاسلام والمسلمین فردوسی پورصفحه 62
‏خیلی مختصر شرکت می کرد و بلافاصله بلند می شد و می رفت برای ‏‎ ‎‏خاطر اینکه منبری که بالای منبر می رود اسم ایشان را بعنوان آیت‌الله ‏‎ ‎‏العظمی یا بعنوان مرجع نبرد، حاضر نبود که خودش را مطرح کند. این ‏‎ ‎‏بحث برای‏‏کسانی است‏‎ ‎‏که سطح فکرشان‏‎ ‎‏پایین است و دلشان‏‎ ‎‏می خواهد ‏‎ ‎‏زود مرجع بشو‏‏ن‏‏د، ولی مرجعیت امام از این راه ثابت شد، بالاخره هر ‏‎ ‎‏کسی که در مظان مرجعیت است یک عده مرید دارد، این مریدان برایش ‏‎ ‎‏فعالیت می کنند، البته آیت‏‏الله قمی رساله داشت، رساله اش قبلاً چاپ شده ‏‎ ‎‏بود ولی آقای بهاء الدین محلاتی رساله نداشتند و ادعای مرجعیت هم ‏‎ ‎‏نداشتند. مریدانشان قهراً رساله را به مردم می دادند دادن رساله به افراد ‏‎ ‎‏معنایش این بود که از این مرجع تقلید کنید.‏

کتابخاطرات حجت الاسلام والمسلمین فردوسی پورصفحه 63

  • . دیدارهای علما، بزرگان و مردم با امام در چند روزی که حضرت امام در داوودیه در حصر  بودند انجام شد. سپس ایشان را به منزلی در قیطریه منتقل کردند و تا پایان امام در آنجا بودند.