فصل اول: در ایران

تایید مرجعیت امام از سوی آیات وحیدی و مدنی

‏ حاج آقا از نظر زمانی چقدر طول کشید که به این نتیجه برسند؟‏

‏ از زمانیکه امام ‏‏درس را ‏‏شروع کردند بعد از دو یا سه سال که این ‏‎ ‎‏بحث ها را ادامه دادند این مطلب برای همه ثابت شد. وقتی که از نظر ‏‎ ‎‏کیفیت جا افتاد بنده خودم شخصاً مدعی بودم که امام از همه این آقایان ‏‎ ‎

کتابخاطرات حجت الاسلام والمسلمین فردوسی پورصفحه 96
‏اعلم است و بسیاری از شاگردان امام هم همین حرف را می زدند و دیگر ‏‎ ‎‏اشکال هم نبود که مثلاً امام با فلان مجتهد روبرو نشده که ببینیم و با او ‏‎ ‎‏مقایسه بکنیم چطوری است با همه اینها هم که مقایسه می کردند امام را ‏‎ ‎‏از نظر مرجعیت و از نظر تقلید هم مقدم بر بقیه می دانستند. خود من ‏‎ ‎‏وقتی که آیت الله العظمی بروجردی به رحمت ایزدی پیوست به واسطه ‏‎ ‎‏تسلیت نامه ای که دو نفر از مدرسین حوزه علمیه مشهد دادند ‏‏مثل ‏‏اکثر ‏‎ ‎‏خراسانی ها مقلد آیت‏‏الله العظمی شاهرودی‏‎[1]‎‏ شدم، اما نجف که رفتیم ‏‎ ‎‏یک سری مطالبی راجع به ایشان مطرح شد من جمله مساله فراموشی که ‏‎ ‎‏می گفتند‏‏:‏‏ ایشان مطالب را فراموش می کند. در این رابطه ما تحقیق کردیم ‏‎ ‎‏متوجه شدیم درست است از اینرو به خیلی از کسانی که مجتهد شناس ‏‎ ‎‏بودند مراجعه کردیم و از آنان پرسیدیم که ما می خواهیم از آیت‌الله ‏‎ ‎‏شاهرودی عدول کنیم به نظر شما بین مراجعی که موجودند به چه کسی ‏‎ ‎‏رجوع کنیم؟ بعنوان مثال در همان زمان از شهید محراب آیت‏‏الله مدنی‏‎[2]‎
کتابخاطرات حجت الاسلام والمسلمین فردوسی پورصفحه 97
‏پرسیدیم که آقا شما نظرتان چیست؟ ایشان طبق آن عادتی که داشت ‏‎ ‎‏چشمش را بست و گفت به نظر من خمینی و حکیم‏‎[3]‎‏ اهمیت دارند. ما ‏‎ ‎‏یک اشکال کردیم راجع به ‏‏رویکرد سیاسی ‏‏آقای حکیم، اما شهید محراب ‏‎ ‎‏گفت: من این اشکال سیاسی را قبول ندارم، روش آقای حکیم از نظر ‏‎ ‎‏سیاسی کاملاً روشن است و اشکالی ندارد. این سوال و پاسخ بعد از ‏‎ ‎‏درس آقای خویی بود، ما هم آنجا نشسته بودیم و هنوز درس آقای ‏‎ ‎‏خویی می‌رفتیم. ‏‏یعنی ‏‏سه سال اولی که ما به نجف مشرف شدیم، درس ‏‎ ‎‏تمام شده بود و ما نشسته بودیم خود آقای خویی هم بعد از درس ‏‎ ‎‏نشسته بود. من به شهید محراب آیت‌الله مدنی گفتم که آقای خویی به ‏‎ ‎‏نظر شما چطور است؟ ایشان بدون اینکه جواب این سوال را بدهد ‏‎ ‎‏چشمش را دوباره بست و گفت به نظر من خمینی و حکیم و اسم آقای ‏‎ ‎
کتابخاطرات حجت الاسلام والمسلمین فردوسی پورصفحه 98
‏خویی را نبرد.‏

‏یکی از کسانیکه که من دوست داشتم در این مو‏‏ر‏‏د نظر بدهد آیت‏‏الله ‏‎ ‎‏العظمی وحید خراسانی بود که الآن جزء مراجع هستند و در قم تدریس ‏‎ ‎‏می کنند. جامعه مدرسین ایشان را جزء مراجع اعلام کرده است. من هم ‏‎ ‎‏در نجف و هم در مشهد درس ایشان می‏‏ ‏‏رفتم، ایشان هم لطف و عنایت ‏‎ ‎‏داشتند. یک شب من به اتفاق دو تن از طلاب خراسانی به نامهای محمد ‏‎ ‎‏حکیمی و مهدی مروارید به محضر ایشان رفتیم و من مطلب را مطرح ‏‎ ‎‏کردم‏‏.‏‏ ایشان شوخی کرد و گفت: خدا پدرت را بیامرزد تو هنوز مقلد ‏‎ ‎‏آقای شاهرودی هستی. گفتم این تقصیر شماست، تقصیر من نیست. ‏‎ ‎‏فرمود: من چه تقصیری دارم؟ گفتم آن روزی که در مشهد مرحوم حاج ‏‎ ‎‏شیخ مجتبی قزوینی و مرحوم حاج شیخ هاشم قزوینی اطلاعیه دادند و ‏‎ ‎‏ارتحال مرحوم آیت‏‏الله العظمی بروجردی را به آیت‏‏الله شاهرودی و ‏‎ ‎‏آیت‌الله العظمی شیرازی تسلیت گفتند، شما هم در اتاقی که داشت‏‏ند‏‏ این ‏‎ ‎‏تسلیت را می نوشتند تشریف داشتید، چرا شما هیچ حرفی نزدید. ایشان ‏‎ ‎‏فرمود: من از همان اول با این مطلب مخالف بودم ولی به احترام آن دو ‏‎ ‎‏پیرمرد حرفی نزدم. بعد ایشان یک داستان در مورد مطالبی که به آیت‌الله ‏‎ ‎‏شاهرودی نسبت می دادند نقل کردند، از اینرو برای ما صد در صد ‏‏معلوم ‏‎ ‎‏شد که از ایشان عدول کنیم. گفتم: حالا به چه کسی عدول کنیم؟ یک ‏‎ ‎‏جمله ای ایشان فرمودند که این هم حاکی از صداقت و صمیمیت ایشان ‏‎ ‎‏بود. فرمودند‏‏:‏‏ من ده سال است که شاگرد آقای خویی هستم و خوب ‏‎ ‎‏استاد و شاگردی نمی گذارد من درست قضاوت کنم این موضوع را از ‏‎ ‎‏من نپرس. گفتم: این که نمی شود شما کسی هستید که بالاخره ‏‎ ‎‏خراسانی ها از شما سوال خواهند کرد مورد توجه خراسانی ها هستید و ‏‎ ‎

کتابخاطرات حجت الاسلام والمسلمین فردوسی پورصفحه 99
‏در این مورد از شما می پرسند. ایشان فرمودند: حالا کسی سوال کرده؟ ‏‎ ‎‏گفتم من و دوستان من سوال می کنند تکلیف ما چیست؟ گفتم‏‏:‏‏ حالا من ‏‎ ‎‏از یک راه دیگر وارد می شوم. ما از همان اول شروع می کنیم یک ‏‎ ‎‏مقایسه ای بین مراجعی که وجود دارند ‏‏انجام می‌دهیم. ‏‏به نظر شما بین ‏‎ ‎‏آیت الله میلانی و آیت‌الله خمینی کدامیک مقدم هستند؟ ایشان فرمود آقای ‏‎ ‎‏خمینی. گفتم نسبت به آقای قمی چطور؟ فرمود‏‏:‏‏ آقای خمینی. گفتم: به ‏‎ ‎‏مرحوم آقای سید احمد خوانساری‏‎[4]‎‏ چطور؟‏‏ ایشان فرمود: آقای ‏‎ ‎‏خوانساری فقه خوبی دارد اما به پای خمینی نمی رسد. گفتم خوب ‏‎ ‎‏مراجعی که در قم هستند بین آیت‏‏الله شریعتمداری و آقای خمینی‏‎ ‎‏کدامیک ارجح است‏‏؟ ایشان گفت آقای خمینی.‏‏ گفتم‏‏: آقای گلپایگانی و ‏‎ ‎‏خمینی؟ گفت آقای خمینی. ‏‏گفتم: ‏‏آقای خمینی و آقای مرعشی نجفی؟ ‏‎ ‎‏ایشان فرمود: خمینی.‏‏ مراجع‏‏ ایران که تمام شد رفتیم ‏‏سراغ مراجع ‏‏نجف. ‏‎ ‎‏گفتم حالا در نجف مراجعی که وجود دارند ‏‏مقایسه می‌کنیم. گفتم: ‏‏بین ‏‎ ‎‏آقای خمینی و آقای سید عبدالعلاء سبزواری ـ ‏‏ا‏‏یشان هم از مراجع بود و ‏‎ ‎‏درس خارج می‏‏‌‏‏گفت ـ آقای وحید فرمودند: آقای خمینی. گفتم بین ‏‎ ‎
کتابخاطرات حجت الاسلام والمسلمین فردوسی پورصفحه 100
‏آقای خمینی و آقای حکیم؟ ایشان فرمودند آقای خمینی.‏

‏آقایان دیگر ‏‏هم ‏‏بودند یکی یکی اسم بردم ایشان گفت آقای خمینی. ‏‎ ‎‏فقط باقی ماند آقای خویی، گفتم خوب حالا رسیدیم به بزنگاه، بین آقای ‏‎ ‎‏خویی و آقای خمینی به نظر شما کدامیک مقدم است؟ گفت‏‏:‏‏ رسیدی به ‏‎ ‎‏همانجایی که ‏‏برای م‏‏ن مشکل است نظر بدهم ولی این قدر بگویم که ‏‎ ‎‏بین آقای خویی و آقای خمینی یا ‏‏تقلید از ‏‏آقای خمینی معین است یا ‏‎ ‎‏طرف تخییر است یعنی فرد حتماً از آقای خمینی تقلید کند یا اینکه از ‏‎ ‎‏یکی از این دوتا، اینها را مساوی ببینید. گفتم خوب شما به ما قاعده یاد ‏‎ ‎‏دادید که این قاعده هم از مرحوم نائینی است که اگر امر دائر شد بین ‏‎ ‎‏اینکه من آب بخورم یا چای بخورم، آب خوردن الویت دارد، عقل حکم ‏‎ ‎‏می کند که آن که متعین است او را انتخاب بکنی‏‏.‏‏ شما می فرمایید یا آقای ‏‎ ‎‏خمینی متعین است یا طرف تخییر است خوب آقای خمینی متعین است ‏‎ ‎‏که ایشان خندید و گفت مطلب را از من گرفتی. گفتم من هم همین را ‏‎ ‎‏می خواستم این نظر تحقیقی و نظر با دقتی بود که آیت‌الله وحید ‏‎ ‎‏خراسانی حاضر نبود به این آسانی ها نظر بدهد. من چون با ایشان از ‏‎ ‎‏مشهد آشنا بودم و ایشان به من لطف داشتند و بعد هم این طور بحث را ‏‎ ‎‏جلو آوردم ایشان مجبور شد که بگوید که من گفتم‏‏:‏‏ ما آقای خمینی را ‏‎ ‎‏انتخاب کردیم. آقای خمینی یا متعین است یا طرف تخییر‏‏ دارد‏‏. بعد ‏‎ ‎‏ایشان یک بحثی را مطرح کرد که این هم بد نیست اینجا مطرح کنم. ‏‎ ‎‏ایشان گفت که شما، با مساله فلسفه آقای خمینی چه می کنید؟ تو شاگرد ‏‎ ‎‏حاج شیخ مجتبی هستی و حاج شیخ هم ‏‏به مخالفت با فلسفه ‏‏معروف ‏‎ ‎‏است و مکتبی که تو داری، مکتب مرحوم حاج شیخ است، آقای خمینی ‏‎ ‎‏هم از آن فیلسوفهای درجه یک است شما با این چه می کنید؟ گفتم من ‏‎ ‎

کتابخاطرات حجت الاسلام والمسلمین فردوسی پورصفحه 101
‏این را درستش کردم برای اینکه سفری که در خدمت حاج شیخ به قم ‏‎ ‎‏برای دیدار از امام داشتیم‏‎[5]‎‏ این مساله در آنجا توسط شیخ مطرح و برایم ‏‎ ‎‏حل شد.‏

کتابخاطرات حجت الاسلام والمسلمین فردوسی پورصفحه 102

  • . آیت الله العظمی حاج سید محمود شاهرودی در سال 1301 ق در یکی از روستاهای اطراف  شاهرود متولد گردید. برای کسب تحصیلات دینی به بسطام و سپس مشهد سفر نمود. در سال  1328 برای تکمیل تحصیلات خود عازم نجف شد و از محضر آخوند خراسانی، ضیاءعراقی و  نائینی بهره برد. بعد از رحلت آیت الله العظمی بروجردی شیعیان برخی مناطق ایران از ایشان  تقلید کردند. در جریان نهضت روحانیت با صدور اعلامیه هایی به حمایت از آن پرداخت.  سرانجام در سال 1394 ق و در سن 93 سالگی دارفانی را وداع گفت.
  • . آیت الله سید اسدالله مدنی فرزند آقا میرعلی به سال 1293 شمسی در دهخوارقان از توابع  تبریز متولد گردید. دروس مقدماتی دینی را در مدرسه طالبیه تبریز فرا گرفت سپس به قم  عزیمت نمود و از محضر آیات، حجت کوه کمره ای، عبد الکریم حائری، محمدتقی خوانساری  و امام خمینی بهره برد. چندی بعد عازم نجف شد و از دروس آیات، عبدالهادی شیرازی،  محسن حکیم و ابوالقاسم خوئی کسب فیض نمود و سپس به درخواست آیت الله حکیم به  تدریس پرداخت. وی نخستین کسی بود که به تبعیت از امام خمینی مبارزه خود را در نجف  آغاز کرد. در سال 1349 به ایران بازگشت و همچنان به مبارزات خود ادامه داد که بارها  دستگیر زندانی و تبعید گردید. در آستانه پیروزی انقلاب به همدان مراجعت کرد و بعنوان  نماینده امام در آن شهر به اقامه نماز جمعه اهتمام ورزید. بعد از شهادت آیت الله سیدمحمدعلی  قاضی طباطبائی به امامت جمعه تبریز منصوب شد و سرانجام در 20 شهریور 1360 توسط  منافقین به شهادت رسید.
  • . آیت الله العظمی سید محسن حکیم در سال 1264 شمسی در بنت جبیل لبنان متولد گردید.  پدرش سید مهدی حکیم از مراجع بزرگ زمان خود بود که به درخواست مردم لبنان از عراق  به لبنان رفت و به ارشاد مردم پرداخت. از 9 سالگی به آموختن علوم دینی روی آورد و از  محضر برادرش سید محمود دروس مقدماتی را فرا گرفت. سپس از محضر شیخ صادق  بهبهانی و شیخ صادق جواهری بهره برد و بالاخره به نجف روی آورد و از اساتید آنجا آخوند  خراسانی، ضیاء عراقی، محمدحسین نائینی، شیخ باقر جواهری و سید محمد سعید حبوبی  کسب فیض نمود. در قیام 15 خرداد از نهضت روحانیت حمایت کرد. و سرانجام آن مقام  عالی بعد از مدتی از رنج بیماری سرطان در 1349 دارفانی را وداع گفت.
  • . آیت الله العظمی سید احمد خوانساری در سال 1309 در خوانسار و در خانواده ای روحانی  متولد شد. علوم مقدماتی را در زادگاهش فرا گرفت سپس به اصفهان مهاجرت کرد و در حوزه  اصفهان و بعداً نجف اصول و فقه را فراگرفت و سپس در سال 1355 ق به ایران مراجعت  نمود و در اراک و قم از محضر شیخ عبدالکریم حائری بهره برد. ایشان بعداً به درخواست  مردم تهران و تقاضای آیت الله بروجردی در تهران رحل اقامت افکند و ضمن اقامه نماز در  مسجد حاج سید عزیزالله به امور دینی مردم رسیدگی می کرد. با شروع نهضت، با صدور  اعلامیه هایی به حمایت از آن پرداخت و از اینرو یک بار نیز از طرف مامورین مورد هتک  حرمت قرار گرفت. سرانجام این عالم ربانی در سن 96 سالگی در نهم دیماه 1363 رحلت  نمود.
  • . ر. ک صفحه 64 تحت عنوان «بازدید امام از حاج شیخ مجتبی قزوینی».