فصل دوم: در عراق

طرح بحث ولایت فقیه و حکومت اسلامی توسط امام

‏استاد درباره طرح مباحث ولایت فقیه از سوی امام در نجف ‏‎ ‎‏توضیح بفرمائید.‏

‏ یکی از مسائلی که در نجف اشرف اتفاق افتاد طرح حکومت ‏‎ ‎‏اسلامی به وسیله امام (ره) بود. مقدمتاً باید این مساله را عرض بکنیم که ‏‎ ‎‏فعالیتهای سیاسی در نجف اشرف از همان روز ورود حضرت امام به ‏‎ ‎‏نجف اشرف ادامه داشت و امام به وسیله نامه، پیام و تلگرافاتی که با ‏‎ ‎‏شخصیتهایی که در ایران بودند و ارتباط با امام داشتند انقلاب را ادامه ‏‎ ‎‏می داد. البته یک مدتی این ارتباط ضعیف شد به طوری که عده ای ‏‎ ‎‏اعتراض کردند که امام در نجف ساکت شدند و چیزی نمی گویند، ولی ‏‎ ‎‏امام در همان ایام نامه ای به هویدا در مورد مسائلی که در ایران اتفاق ‏‎ ‎

کتابخاطرات حجت الاسلام والمسلمین فردوسی پورصفحه 138
‏می افتاد نوشتند و ‏‏بر‏‎ ‎‏تداوم ‏‏فعالیتها تاکید کردند که مردم باید مبارزه را ‏‎ ‎‏ادامه بدهند. فعالیتهای دیگری هم به وسیله روحانیت مبارز خارج از ‏‎ ‎‏کشور انجام می شد. یک شب حجت الاسلام و المسلمین آقای غروی ‏‎ ‎‏فرمودند که فردا برای ضبط درس امام، ضبط صوت بیاورید. ما تعجب ‏‎ ‎‏کردیم چون امام اجازه نمی‏‏ ‏‏دادند که درسشان ضبط بشود. ولی پیغام ‏‎ ‎‏دادند که فردا بگویید که ضبط صوت بیاورند. خوب من یک ضبط بزرگ ‏‎ ‎‏و خوبی از کویت تهیه کرده بودم آن ضبط را آوردم و یک نفر را هم ‏‎ ‎‏مامور کردیم که مواظب ضبط باشد که اگر نوار تمام شد نوار را عوض ‏‎ ‎‏بکند یا مواظب برق مسجد و بقیه جهاتی که در رابطه با ضبط هست ‏‎ ‎‏باشد. نمی دانستیم که امام چه می خواهند بگویند که فرمودند ضبط ‏‎ ‎‏بیاورید. طلاب هم همه آماده بودند.‏

‏امام وقتی تشریف آوردند شروع کردند، مقدمه ‏‏بحث ‏‏حکومت ‏‎ ‎‏اسلامی را گفتند که یک سخنرانی تاریخی مفصل در لزوم حکومت ‏‎ ‎‏اسلامی و دولت اسلامی ایشان بیان کردند. در نجف بحث حکومت ‏‎ ‎‏اسلامی انعکاس مهمی داشت و آنهایی که مخالف امام بودند خیلی ‏‎ ‎‏عصبانی شده و شروع کردند علیه امام حرفهایی زدند و سخنانی گفتند ‏‎ ‎‏که باعث ناراحتی ما و دوستان ما شده بود‏‏.‏‏ مخصوصاً یکی از آقایانی که ‏‎ ‎‏جزء روحانیون و مراجع به حساب می آمد آن موقع در میان جمعی از ‏‎ ‎‏علما و طلاب حرفی زده بود، آن شخص بعد از نماز مغرب و عشاء ‏‎ ‎‏بحالت ‏‏ایستاده گفته بود که دیشب (تیمور) بختیار آمده و این مطلب را ‏‎ ‎‏به ایشان دیکته کرده و ایشان امروز این حرفها را زده است. من وقتی ‏‎ ‎‏صبح روز بعد ‏‏منزل امام رفتم دیدم آقای شیخ عبدالعلی قرهی که آن ‏‎ ‎‏موقع در نجف در خدمت حضرت امام بود خیلی ناراحت است و فرمود ‏‎ ‎

کتابخاطرات حجت الاسلام والمسلمین فردوسی پورصفحه 139
‏فهمیدی که دیشب چه شده است و چه اتفاقی افتاده است؟ گفتم چه ‏‎ ‎‏شده است؟ گفت دیشب فلان آقا فلان حرف ‏‏را ‏‏زده است و خداوند او ‏‎ ‎‏را ذلیل کند، و از بین ببرد و از ته دل ایشان را نفرین کرد. گفتم مهم ‏‎ ‎‏نیست این حرفها را همیشه می‌زنند و ما هم تحمل می کنیم، امام هم ‏‎ ‎‏تحمل می کردند.‏

‏حالا اگر در مورد یکی دیگر از مراجع می گفتند که کسی آمده دیکته ‏‎ ‎‏کرده و ایشان این حرفها را زده است ممکن بود کسی باور کند، ولی امام ‏‎ ‎‏از نظر ‏‏محتوای ‏‏سخنرانی کسی نیست که دیگران بیایند برای ایشان دیکته ‏‎ ‎‏کنند و ایشان در منبر و درس بگوید. امام برای دیگران دیکته می کند نه ‏‎ ‎‏اینکه برای او دیکته بکنند.‏

‏خوب قهراً کسی این حرف را قبول نمی کند ولی آقایی که این حرف ‏‎ ‎‏را زده بود‏‏ گذشته اش نشان می‌داد که وقتی‏‏ از ناحیه سفارت یک مسائلی ‏‎ ‎‏پیش آمد که بعضی از افرادی که ارتباط با ساواک داشتند شناسایی شدند ‏‎ ‎‏او هم یکی از همین افراد بود که از ناحیه دولت عراق دستور اخراجش ‏‎ ‎‏از عراق صادر شد که مرحوم آیت‌الله خویی از ایشان حمایت کرد و ‏‎ ‎‏پیغام داده بود که نفس، کنفس، اگر قرار باشد او برود من هم باید بروم و ‏‎ ‎‏شما باید اخراج او را از عراق لغو کنید. خوب دولت ‏‏عراق ‏‏هم مسامحه ‏‎ ‎‏کرد و دنبال کار را نگرفتند و ایشان ماند. زیرا برنامه این بود که آیت‌الله ‏‎ ‎‏العظمی خویی ‏‏وقتی ‏‏درسشان به پایان رس‏‏ی‏‏د دیگر خودشان آن درس را ‏‎ ‎‏از اول شروع نکنند این آقا برود جای آیت‌الله خویی و درس‏‏ را‏‏ شروع ‏‎ ‎‏کند. تا اینکه همین ماجرا باعث شد که او جرات نکند جای آقای خویی ‏‎ ‎‏درس بدهد، ‏‏بناچار ‏‏توی خانه با دو سه تا شاگردی که داشت درس ‏‎ ‎‏می گفت.‏


کتابخاطرات حجت الاسلام والمسلمین فردوسی پورصفحه 140
‏امام وقتی این مطالب را مطرح کردند ما بعد از درس، به هر حال بعد ‏‎ ‎‏از پایان جلسه نخست طرح مقدمه حکومت اسلامی ‏‏بود ‏‏رفقا همه جمع ‏‎ ‎‏شدند و کارها را تقسیم کردیم، آن تشکلی که بوجود آمده بود اینجا ‏‎ ‎‏خیلی به درد خورد. برای‏‏ هر یک سلسله مراحل‏‏ ضبط، پیاده کردن ‏‎ ‎‏مطالب، تصحیح ‏‏مطالب ‏‏و بالاخره چاپ مطالب‏‏ دو نفر ماموریت یافتند‏‏، ‏‎ ‎‏برخی از آقایان هم مامور شدند تا عبارات را از حالت سخنرانی به کتابت ‏‎ ‎‏تبدیل کنند. البته امام در آغاز نظرشان این بود که آن چیزی که گفته ‏‎ ‎‏است عیناً چاپ بشود، از اینرو درس اول عیناً پیاده شد، اما بعد از اینکه ‏‎ ‎‏امام ‏‏دیدند و مطالعه کردند فرمودند: اینکه قابل چاپ نیست این چی ‏‎ ‎‏هست شما آوردید. گفتیم آقا شما فرمودید عین حرف من را بیاورید. ‏‎ ‎‏امام فرمودند تصحیح کنید. که ما بعضی از دوستان را مامور کردیم که ‏‎ ‎‏این درسها را بعد از پیاده شدن آنها ادیت کنند و کلاً بررسی بکنند و ‏‎ ‎‏عباراتش را درست بکنند، نه اینکه تغییر بدهند‏‏،‏‏ همان عبارات را درست ‏‎ ‎‏بکنند که برای کسانی که می خواهند بخوانند روان و سلیس باشد. بعد از ‏‎ ‎‏این کار وقتی ‏‏مطالب را ‏‏خدمت امام بردیم و مطالعه کردند، گفتند: حالا ‏‎ ‎‏خوب است این جوری می‏‏ ‏‏شود چاپ کرد، و دستور چاپ دادند.‏

‏ما مقید شدیم که هر دو درس را یک جزوه کنیم. درس اول که ‏‎ ‎‏مقدمه حکومت اسلامی بود آماده شد و ارائه شد. روز بعد هم که ایشان ‏‎ ‎‏درس را ادامه دادند فوراً پیاده شد. من مسوولیت چاپ آن را بعهده ‏‎ ‎‏داشتم چون با ابو عمران مسوول چاپخانه نجف آشنایی داشتم. من آنجا ‏‎ ‎‏بردم و گفتم باید این را شما امشب حروفچینی کنید و فردا صبح به ما ‏‎ ‎‏تحویل بدهید. گفت نمی شود کتاب نیست که ما بتوانیم بنویسیم این ‏‎ ‎‏حروفچینی است باید یکی یکی حروفچینی بشود. گفتم هر طوری است ‏‎ ‎

کتابخاطرات حجت الاسلام والمسلمین فردوسی پورصفحه 141
‏به کارمندانتان بگویید شب کار بکنند. کارمندی هم که آنجا بود فارسی ‏‎ ‎‏بلد بود و می فهمید و به ما خیلی کمک کرد، همراهی کردند.‏

‏ما دوتا درس را که امام می فرمودند دو روز بعدش، جزوه آنرا دست ‏‎ ‎‏شاگردان امام دادیم. ‏‏بطوری ‏‏که من خودم درآن ایام خدمت آیت‏‏الله ‏‎ ‎‏وحید خراسانی که ‏‏الآن درقم تشریف دارند‏‎ ‎‏درسی داشتم یک روزایشان ‏‎ ‎‏به من گفت که من تعجب می کنم این آقا صبح این حرفها را می‏‏ ‏‏زند بعد ‏‎ ‎‏از ظهر جزوه می شود کی اینها را به این سرعت چاپ می کند. به این ‏‎ ‎‏ترتیب هر دو درس یک جزوه شد ما شش تا جزوه درست کردیم که ‏‎ ‎‏دوازده‏‏ تا درس بود. امام درس در رابطه با حکومت اسلامی فرمودند و ‏‎ ‎‏اینجا لازم است من تذکر بدهم که مساله حکومت اسلامی که امام ‏‎ ‎‏فرمودند چه تناسب با بحث مکاسب داشت؟ ‏‏زیرا ‏‏امام مکاسب ‏‎ ‎‏می فرمودند، مکاسب یعنی تجارت، بحث تجارت امام چه ربطی به ‏‎ ‎‏حکومت اسلامی دارد؟ چطور شد امام به یک باره وارد بحث حکومت ‏‎ ‎‏اسلامی شدند؟ آنهایی که این اعتراض را می کنند آگاهی کامل از درس ‏‎ ‎‏مکاسب ندارند. کسی که مکاسب را نخوانده باشد این اعتراض را ‏‎ ‎‏می تواند بکند کما اینکه من در یک سفری که اینجا آمدم و گذرنامه من ‏‎ ‎‏در ساواک گیر کرد ما را احضار به ساواک کردند و یک مصاحبه ای ‏‎ ‎‏داشتیم‏‏.‏‏ از ما پرسیدند: شما در نجف چه می کنید؟ گفتم درس می خوانم. ‏‎ ‎‏درس چه کسی می‏‏ ‏‏روید؟ گفتم درس آیت‌الله خویی، امام خمینی که به ‏‎ ‎‏این دو درس هم می رفتم. گفت درس آقای خمینی هم می‏‏ ‏‏روید؟ گفتم: ‏‎ ‎‏بله. گفت درس حکومت اسلامی بودید؟ گفتم بله، او گفت حکومت ‏‎ ‎‏اسلامی چه ربطی دارد با درسی که ایشان می گفتند؟ این سوال را او هم ‏‎ ‎‏کرد خوب او هم اطلاع نداشت من گفتم که حکومت اسلامی بحث ‏‎ ‎

کتابخاطرات حجت الاسلام والمسلمین فردوسی پورصفحه 142
‏ولایت است و بحث ولایت، ولایت پدر بر صغیر، بحث اولادش و یا ‏‎ ‎‏ولی که دادگاه تعیین می کند برای افرادی که ولی قهری ندارند. این یکی ‏‎ ‎‏از مباحثی است که در مکاسب مطرح است بنابراین ولایت پدر و ولایت ‏‎ ‎‏معتمدین ولایت کسی که از طرف دادگاه تعیین می شود برای صغار و هم ‏‎ ‎‏چنین بحث ولایت فقیه هم به این مناسبت می آید. بنابراین این بحث ‏‎ ‎‏ولایت فقیه یک بحث بیگانه ای از بحث مکاسب نیست بلکه در متن ‏‎ ‎‏مکاسب هست و مرحوم شیخ انصاری ‏‏هم اینبحث را مطرح کردهاست‏‏.‏

‏موقعیت بسیار مناسبی بود که در آن ایام ‏‏امام ‏‏در نجف اشرف با ‏‎ ‎‏فراغتی که داشتند، ‏‏توانستند ‏‏طرح حکومت اسلامی را بریزند و ‏‏بلافاصله ‏‎ ‎‏جزوه‌های آن را چاپ کردیم و این جزوه ها به عربی و به انگلیسی هم ‏‎ ‎‏ترجمه شد. ما یک هیاتی داشتیم که یکی از اعضای آن حجت الاسلام ‏‎ ‎‏محمد طاووسی بود آن موقع ضبط صوت فراوان نبود، در بین دوستان ‏‎ ‎‏گفتیم هر کسی ضبط صوت دارد بیاورد. در منزل ما یک اتاقی را ‏‎ ‎‏مخصوص ضبط صوت ترتیب داده بودیم و ضبط صوتهای فراوانی آنجا ‏‎ ‎‏گذاشته و نوارها را تکثیر می کردیم. دوازده تا درس بود، دوازده تا نوار را ‏‎ ‎‏ما آماده کردیم ‏‏و ‏‏برای خارج از کشور فرستادیم. مسوول این کار آقای ‏‎ ‎‏طاووسی بود که این کار را ایشان به خوبی انجام دادند و بعد نوارها را به ‏‎ ‎‏طور مرتب دسته بندی می کردند. جزوه ها هم که تکمیل شد به وسیله ‏‎ ‎‏مسافران به ایران و به خارج از کشور به امریکا و به انگلستان و آلمان و ‏‎ ‎‏فرانسه و تمام جاهایی که ما دانشجو داشتیم فرستادیم.‏

‏در ایران آن کسانی که تشنه این مسائل بودند جلساتی تشکیل دادند ‏‎ ‎‏پیرامون حکومت اسلامی و ولایت فقیه که امام مطرح کردند و طرحش ‏‎ ‎‏را دادند که مباحث خیلی خوبی ارائه نمودند. گرچه ما مطلع شدیم ‏‎ ‎

کتابخاطرات حجت الاسلام والمسلمین فردوسی پورصفحه 143
‏برخی ‏‏در قم و هم در مشهد جلسات رد این مطلب را هم تشکیل داده و ‏‎ ‎‏آنها مطالب حکومت اسلامی امام را مطرح کرده و رد می کنند که ‏‎ ‎‏نمی شود حکومت اسلامی را اجرا کرد و پیاده کرد، ولی ما دیدیم که امام ‏‎ ‎‏با آن تاکیدی که در این مطلب داشتند الحمدلله انقلاب به پیروزی رسید ‏‎ ‎‏و این حکومت اسلامی که امام طرحش را در نجف اشرف ریخته بودند ‏‎ ‎‏در ایران بحمدالله پیاده شد.‏

‏انگیزه امام از طرح این موضوع این بود که ‏‏این بحث ‏‏در مسیر انقلاب ‏‎ ‎‏بود. این مطلب بهانه ای برای طرح حکومت اسلامی بود و امام از روزی ‏‎ ‎‏که انقلاب را شروع کردند هدفشان از بین بردن نظام طاغوتی شاهنشاهی ‏‎ ‎‏و جایگزین کردن حکومت اسلامی بود و لذا بهترین موقعیت بود برای ‏‎ ‎‏طرح حکومت اسلامی که اصلاً حکومت اسلامی از نظر دین مقدس ‏‎ ‎‏اسلام، از نظر قرآن و روایات و احادیث چیست، و چه دلایلی برای ‏‎ ‎‏اثبات آن داریم.‏

‏امام به پیروزی خیلی امیدوار بودند و اخباری هم داشتند از اینکه ‏‎ ‎‏انقلابشان به پیروزی می رسد، اما آنها هیچکدام باعث نمی شد که امام ‏‎ ‎‏بگوید ما پیروز می شویم و صد در صد پیروز می شویم، موانع هم سر راه ‏‎ ‎‏بود و اعتقاد به آن اخبار غیبی هم از ناحیه بسیاری از عرفا و کسانی که ‏‎ ‎‏از آینده اطلاع داده بودند که به ایشان رسیده بود باعث می شد که امام ‏‎ ‎‏امیدوار باشد، اما این موانعی که بر سر راه بود این طوری نبود که بگویند ‏‎ ‎‏دیگر ما پیروز شدیم و شما صد در صد بدانید که مشکلی دیگر وجود ‏‎ ‎‏ندارد.‏

‏مطلب دیگر هم این است که امام در عین حال به تمام کسانی که به ‏‎ ‎

کتابخاطرات حجت الاسلام والمسلمین فردوسی پورصفحه 144
‏ایشان معتقد بودند و به راه ایشان اعتقاد داشتند امثال آیت‌الله یزدی‏‎[1]‎‏ و ‏‎ ‎‏دیگران امیدواری می دادند تا انگیزه کار و فعالیت داشته باشند. من از ‏‎ ‎‏آیت‌الله گیلانی‏‎[2]‎‏ شنیدم که ایشان در جلسات مسوولین قضایی فرمودند ‏‎ ‎‏که سفری که آیت‏‏الله یزدی به نجف مشرف شدند به امام پیشنهاد کرده ‏‎ ‎‏بودند که ما می خواهیم به نجف بیاییم. امام اجازه ندادند و فرمودند: خیر ‏‎ ‎‏شما باید در ایران بمانید و با این مشکلات و صدمات بسازید و تحمل ‏‎ ‎‏کنید و انقلاب را به پیش ببرید که ان شاءالله پیروز بشوید و پیروزی ‏‎ ‎‏نزدیک است. این یک مطلب کلی بود که امام به همه می فرمودند و ‏‎ ‎‏هیچوقت آیه یاس نمی خواندند‏‏.‏

کتابخاطرات حجت الاسلام والمسلمین فردوسی پورصفحه 145

  • . آیت الله محمد یزدی در سال 1310 در اصفهان متولد شد. علوم مقدماتی را در حوزه  اصفهان فرا گرفت سپس به حوزه علمیه قم روی آورد و در آنجا فقه و اصول و منطق و  فلسفه آموخت. درس خارج را از حضرات آیات بروجردی و امام خمینی و فلسفه را از علامه  طباطبائی فرا گرفت سپس خود به تدریس پرداخت. ایشان از زمان نواب صفوی با مبارزات  سیاسی آشنا شد و با شروع نهضت روحانیت بر مبارزات خود شدت بخشید که بارها منجر به  دستگیری و تبعید او شد. پس از پیروزی انقلاب مسؤولیت کمیته انقلاب اسلامی قم را بعهده  گرفت، مهمترین مسؤولیت او ریاست قوه قضائیه بود.
  • . آیت الله محمدمحمدی گیلانی در سال 1309 در رشت بدنیا آمد و به تحصیلات حوزوی  پرداخت. بعد از انقلاب به فرمان امام حاکمیت شرع در دادگاههای انقلاب اسلامی را بعهده  گرفت. همچنین بعدها به عضویت شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت نظام انتخاب  شد. در سال 1383 نیز به سمت مشاور عالی رئیس قوه قضائی منصوب گردید.