استاد درباره طرح مباحث ولایت فقیه از سوی امام در نجف توضیح بفرمائید.
یکی از مسائلی که در نجف اشرف اتفاق افتاد طرح حکومت اسلامی به وسیله امام (ره) بود. مقدمتاً باید این مساله را عرض بکنیم که فعالیتهای سیاسی در نجف اشرف از همان روز ورود حضرت امام به نجف اشرف ادامه داشت و امام به وسیله نامه، پیام و تلگرافاتی که با شخصیتهایی که در ایران بودند و ارتباط با امام داشتند انقلاب را ادامه می داد. البته یک مدتی این ارتباط ضعیف شد به طوری که عده ای اعتراض کردند که امام در نجف ساکت شدند و چیزی نمی گویند، ولی امام در همان ایام نامه ای به هویدا در مورد مسائلی که در ایران اتفاق
کتابخاطرات حجت الاسلام والمسلمین فردوسی پورصفحه 138
می افتاد نوشتند و بر تداوم فعالیتها تاکید کردند که مردم باید مبارزه را ادامه بدهند. فعالیتهای دیگری هم به وسیله روحانیت مبارز خارج از کشور انجام می شد. یک شب حجت الاسلام و المسلمین آقای غروی فرمودند که فردا برای ضبط درس امام، ضبط صوت بیاورید. ما تعجب کردیم چون امام اجازه نمی دادند که درسشان ضبط بشود. ولی پیغام دادند که فردا بگویید که ضبط صوت بیاورند. خوب من یک ضبط بزرگ و خوبی از کویت تهیه کرده بودم آن ضبط را آوردم و یک نفر را هم مامور کردیم که مواظب ضبط باشد که اگر نوار تمام شد نوار را عوض بکند یا مواظب برق مسجد و بقیه جهاتی که در رابطه با ضبط هست باشد. نمی دانستیم که امام چه می خواهند بگویند که فرمودند ضبط بیاورید. طلاب هم همه آماده بودند.
امام وقتی تشریف آوردند شروع کردند، مقدمه بحث حکومت اسلامی را گفتند که یک سخنرانی تاریخی مفصل در لزوم حکومت اسلامی و دولت اسلامی ایشان بیان کردند. در نجف بحث حکومت اسلامی انعکاس مهمی داشت و آنهایی که مخالف امام بودند خیلی عصبانی شده و شروع کردند علیه امام حرفهایی زدند و سخنانی گفتند که باعث ناراحتی ما و دوستان ما شده بود. مخصوصاً یکی از آقایانی که جزء روحانیون و مراجع به حساب می آمد آن موقع در میان جمعی از علما و طلاب حرفی زده بود، آن شخص بعد از نماز مغرب و عشاء بحالت ایستاده گفته بود که دیشب (تیمور) بختیار آمده و این مطلب را به ایشان دیکته کرده و ایشان امروز این حرفها را زده است. من وقتی صبح روز بعد منزل امام رفتم دیدم آقای شیخ عبدالعلی قرهی که آن موقع در نجف در خدمت حضرت امام بود خیلی ناراحت است و فرمود
کتابخاطرات حجت الاسلام والمسلمین فردوسی پورصفحه 139
فهمیدی که دیشب چه شده است و چه اتفاقی افتاده است؟ گفتم چه شده است؟ گفت دیشب فلان آقا فلان حرف را زده است و خداوند او را ذلیل کند، و از بین ببرد و از ته دل ایشان را نفرین کرد. گفتم مهم نیست این حرفها را همیشه میزنند و ما هم تحمل می کنیم، امام هم تحمل می کردند.
حالا اگر در مورد یکی دیگر از مراجع می گفتند که کسی آمده دیکته کرده و ایشان این حرفها را زده است ممکن بود کسی باور کند، ولی امام از نظر محتوای سخنرانی کسی نیست که دیگران بیایند برای ایشان دیکته کنند و ایشان در منبر و درس بگوید. امام برای دیگران دیکته می کند نه اینکه برای او دیکته بکنند.
خوب قهراً کسی این حرف را قبول نمی کند ولی آقایی که این حرف را زده بود گذشته اش نشان میداد که وقتی از ناحیه سفارت یک مسائلی پیش آمد که بعضی از افرادی که ارتباط با ساواک داشتند شناسایی شدند او هم یکی از همین افراد بود که از ناحیه دولت عراق دستور اخراجش از عراق صادر شد که مرحوم آیتالله خویی از ایشان حمایت کرد و پیغام داده بود که نفس، کنفس، اگر قرار باشد او برود من هم باید بروم و شما باید اخراج او را از عراق لغو کنید. خوب دولت عراق هم مسامحه کرد و دنبال کار را نگرفتند و ایشان ماند. زیرا برنامه این بود که آیتالله العظمی خویی وقتی درسشان به پایان رسید دیگر خودشان آن درس را از اول شروع نکنند این آقا برود جای آیتالله خویی و درس را شروع کند. تا اینکه همین ماجرا باعث شد که او جرات نکند جای آقای خویی درس بدهد، بناچار توی خانه با دو سه تا شاگردی که داشت درس می گفت.
کتابخاطرات حجت الاسلام والمسلمین فردوسی پورصفحه 140
امام وقتی این مطالب را مطرح کردند ما بعد از درس، به هر حال بعد از پایان جلسه نخست طرح مقدمه حکومت اسلامی بود رفقا همه جمع شدند و کارها را تقسیم کردیم، آن تشکلی که بوجود آمده بود اینجا خیلی به درد خورد. برای هر یک سلسله مراحل ضبط، پیاده کردن مطالب، تصحیح مطالب و بالاخره چاپ مطالب دو نفر ماموریت یافتند، برخی از آقایان هم مامور شدند تا عبارات را از حالت سخنرانی به کتابت تبدیل کنند. البته امام در آغاز نظرشان این بود که آن چیزی که گفته است عیناً چاپ بشود، از اینرو درس اول عیناً پیاده شد، اما بعد از اینکه امام دیدند و مطالعه کردند فرمودند: اینکه قابل چاپ نیست این چی هست شما آوردید. گفتیم آقا شما فرمودید عین حرف من را بیاورید. امام فرمودند تصحیح کنید. که ما بعضی از دوستان را مامور کردیم که این درسها را بعد از پیاده شدن آنها ادیت کنند و کلاً بررسی بکنند و عباراتش را درست بکنند، نه اینکه تغییر بدهند، همان عبارات را درست بکنند که برای کسانی که می خواهند بخوانند روان و سلیس باشد. بعد از این کار وقتی مطالب را خدمت امام بردیم و مطالعه کردند، گفتند: حالا خوب است این جوری می شود چاپ کرد، و دستور چاپ دادند.
ما مقید شدیم که هر دو درس را یک جزوه کنیم. درس اول که مقدمه حکومت اسلامی بود آماده شد و ارائه شد. روز بعد هم که ایشان درس را ادامه دادند فوراً پیاده شد. من مسوولیت چاپ آن را بعهده داشتم چون با ابو عمران مسوول چاپخانه نجف آشنایی داشتم. من آنجا بردم و گفتم باید این را شما امشب حروفچینی کنید و فردا صبح به ما تحویل بدهید. گفت نمی شود کتاب نیست که ما بتوانیم بنویسیم این حروفچینی است باید یکی یکی حروفچینی بشود. گفتم هر طوری است
کتابخاطرات حجت الاسلام والمسلمین فردوسی پورصفحه 141
به کارمندانتان بگویید شب کار بکنند. کارمندی هم که آنجا بود فارسی بلد بود و می فهمید و به ما خیلی کمک کرد، همراهی کردند.
ما دوتا درس را که امام می فرمودند دو روز بعدش، جزوه آنرا دست شاگردان امام دادیم. بطوری که من خودم درآن ایام خدمت آیتالله وحید خراسانی که الآن درقم تشریف دارند درسی داشتم یک روزایشان به من گفت که من تعجب می کنم این آقا صبح این حرفها را می زند بعد از ظهر جزوه می شود کی اینها را به این سرعت چاپ می کند. به این ترتیب هر دو درس یک جزوه شد ما شش تا جزوه درست کردیم که دوازده تا درس بود. امام درس در رابطه با حکومت اسلامی فرمودند و اینجا لازم است من تذکر بدهم که مساله حکومت اسلامی که امام فرمودند چه تناسب با بحث مکاسب داشت؟ زیرا امام مکاسب می فرمودند، مکاسب یعنی تجارت، بحث تجارت امام چه ربطی به حکومت اسلامی دارد؟ چطور شد امام به یک باره وارد بحث حکومت اسلامی شدند؟ آنهایی که این اعتراض را می کنند آگاهی کامل از درس مکاسب ندارند. کسی که مکاسب را نخوانده باشد این اعتراض را می تواند بکند کما اینکه من در یک سفری که اینجا آمدم و گذرنامه من در ساواک گیر کرد ما را احضار به ساواک کردند و یک مصاحبه ای داشتیم. از ما پرسیدند: شما در نجف چه می کنید؟ گفتم درس می خوانم. درس چه کسی می روید؟ گفتم درس آیتالله خویی، امام خمینی که به این دو درس هم می رفتم. گفت درس آقای خمینی هم می روید؟ گفتم: بله. گفت درس حکومت اسلامی بودید؟ گفتم بله، او گفت حکومت اسلامی چه ربطی دارد با درسی که ایشان می گفتند؟ این سوال را او هم کرد خوب او هم اطلاع نداشت من گفتم که حکومت اسلامی بحث
کتابخاطرات حجت الاسلام والمسلمین فردوسی پورصفحه 142
ولایت است و بحث ولایت، ولایت پدر بر صغیر، بحث اولادش و یا ولی که دادگاه تعیین می کند برای افرادی که ولی قهری ندارند. این یکی از مباحثی است که در مکاسب مطرح است بنابراین ولایت پدر و ولایت معتمدین ولایت کسی که از طرف دادگاه تعیین می شود برای صغار و هم چنین بحث ولایت فقیه هم به این مناسبت می آید. بنابراین این بحث ولایت فقیه یک بحث بیگانه ای از بحث مکاسب نیست بلکه در متن مکاسب هست و مرحوم شیخ انصاری هم اینبحث را مطرح کردهاست.
موقعیت بسیار مناسبی بود که در آن ایام امام در نجف اشرف با فراغتی که داشتند، توانستند طرح حکومت اسلامی را بریزند و بلافاصله جزوههای آن را چاپ کردیم و این جزوه ها به عربی و به انگلیسی هم ترجمه شد. ما یک هیاتی داشتیم که یکی از اعضای آن حجت الاسلام محمد طاووسی بود آن موقع ضبط صوت فراوان نبود، در بین دوستان گفتیم هر کسی ضبط صوت دارد بیاورد. در منزل ما یک اتاقی را مخصوص ضبط صوت ترتیب داده بودیم و ضبط صوتهای فراوانی آنجا گذاشته و نوارها را تکثیر می کردیم. دوازده تا درس بود، دوازده تا نوار را ما آماده کردیم و برای خارج از کشور فرستادیم. مسوول این کار آقای طاووسی بود که این کار را ایشان به خوبی انجام دادند و بعد نوارها را به طور مرتب دسته بندی می کردند. جزوه ها هم که تکمیل شد به وسیله مسافران به ایران و به خارج از کشور به امریکا و به انگلستان و آلمان و فرانسه و تمام جاهایی که ما دانشجو داشتیم فرستادیم.
در ایران آن کسانی که تشنه این مسائل بودند جلساتی تشکیل دادند پیرامون حکومت اسلامی و ولایت فقیه که امام مطرح کردند و طرحش را دادند که مباحث خیلی خوبی ارائه نمودند. گرچه ما مطلع شدیم
کتابخاطرات حجت الاسلام والمسلمین فردوسی پورصفحه 143
برخی در قم و هم در مشهد جلسات رد این مطلب را هم تشکیل داده و آنها مطالب حکومت اسلامی امام را مطرح کرده و رد می کنند که نمی شود حکومت اسلامی را اجرا کرد و پیاده کرد، ولی ما دیدیم که امام با آن تاکیدی که در این مطلب داشتند الحمدلله انقلاب به پیروزی رسید و این حکومت اسلامی که امام طرحش را در نجف اشرف ریخته بودند در ایران بحمدالله پیاده شد.
انگیزه امام از طرح این موضوع این بود که این بحث در مسیر انقلاب بود. این مطلب بهانه ای برای طرح حکومت اسلامی بود و امام از روزی که انقلاب را شروع کردند هدفشان از بین بردن نظام طاغوتی شاهنشاهی و جایگزین کردن حکومت اسلامی بود و لذا بهترین موقعیت بود برای طرح حکومت اسلامی که اصلاً حکومت اسلامی از نظر دین مقدس اسلام، از نظر قرآن و روایات و احادیث چیست، و چه دلایلی برای اثبات آن داریم.
امام به پیروزی خیلی امیدوار بودند و اخباری هم داشتند از اینکه انقلابشان به پیروزی می رسد، اما آنها هیچکدام باعث نمی شد که امام بگوید ما پیروز می شویم و صد در صد پیروز می شویم، موانع هم سر راه بود و اعتقاد به آن اخبار غیبی هم از ناحیه بسیاری از عرفا و کسانی که از آینده اطلاع داده بودند که به ایشان رسیده بود باعث می شد که امام امیدوار باشد، اما این موانعی که بر سر راه بود این طوری نبود که بگویند دیگر ما پیروز شدیم و شما صد در صد بدانید که مشکلی دیگر وجود ندارد.
مطلب دیگر هم این است که امام در عین حال به تمام کسانی که به
کتابخاطرات حجت الاسلام والمسلمین فردوسی پورصفحه 144
ایشان معتقد بودند و به راه ایشان اعتقاد داشتند امثال آیتالله یزدی و دیگران امیدواری می دادند تا انگیزه کار و فعالیت داشته باشند. من از آیتالله گیلانی شنیدم که ایشان در جلسات مسوولین قضایی فرمودند که سفری که آیتالله یزدی به نجف مشرف شدند به امام پیشنهاد کرده بودند که ما می خواهیم به نجف بیاییم. امام اجازه ندادند و فرمودند: خیر شما باید در ایران بمانید و با این مشکلات و صدمات بسازید و تحمل کنید و انقلاب را به پیش ببرید که ان شاءالله پیروز بشوید و پیروزی نزدیک است. این یک مطلب کلی بود که امام به همه می فرمودند و هیچوقت آیه یاس نمی خواندند.
کتابخاطرات حجت الاسلام والمسلمین فردوسی پورصفحه 145