فصل دوم: در عراق

تداوم و اطمینان از پیروزی انقلاب

‏ حاج آقا چه عواملی شما را با این همه سختی ها در مسیر نهضت ‏‎ ‎‏نگه می‌داشت؟‏

‏ کسانی که به انقلاب می پیوستند و اعلامیه پخش می کردند، ‏‎ ‎‏سخنرانی می کردند و اسم امام را می بردند، ‏‏نتیجه‌اش این بود که ‏‏زندان ‏‎ ‎‏می رفتند و شلاق می خوردند. خب خیلی از افراد آنها را توبیخ می کردند ‏‎ ‎‏که مرض دارید این کارها را می کنید، این کارها را رها کنید. آنچه که ما ‏‎ ‎‏به آن اطمینان پیدا می کردیم این بود که اکثر کسانی که اهل عرفان و اهل ‏‎ ‎‏معنا بودند حامی امام بودند و می گفتند انقلاب پیروز می شود. مثلاً همین ‏‎ ‎

‏ ‏

‏ ‏

 


کتابخاطرات حجت الاسلام والمسلمین فردوسی پورصفحه 147
‏مرحوم آیت‌الله حاج شیخ مجتبی قزوینی یکی از این افراد بود. من وقتی ‏‎ ‎‏می خواستم بروم مسافرت تبلیغی آن سالی که از طرف ساواک بخشنامه ‏‎ ‎‏شده بود که تعهد بگیرید از منبری ها تا در مورد سه موضوع حرف نزنند، ‏‎ ‎‏نسبت به شاه و نسبت به اسرائیل حرف نزنند و همچنین نگویند اسلام ‏‎ ‎‏در خطر است و همینطور اسم امام را هم نبرند، این مورد در راس بود. ‏‎ ‎‏من تربت حیدریه رفتم منبری هایی که ‏‏قبل از من ‏‏به آنجا رفته بودند، برده ‏‎ ‎‏بودند شهربانی این تعهدها را از آنها گرفتند. من دیدم که ممکن است ‏‎ ‎‏سراغ من هم بیایند فوری به مشهد برگشتم و خدمت حاج شیخ مجتبی ‏‎ ‎‏قزوینی رسیدم و گفتم آقا شهربانی، این جور تعهدها را می گیرد ما چه ‏‎ ‎‏کنیم؟ البته اضافه کردم ممکن است یک ماه منبر بروم اما مناسبتی پیش ‏‎ ‎‏نیاید که اسم امام را ببرم، اما اگر خواستند از من تعهد بگیرند که تو حق ‏‎ ‎‏نداری اسم ایشان را ببری تعهد بدهم یا ندهم؟ پاسخی که ایشان دادند ‏‎ ‎‏این بود فرمودند: خمینی امروز دین است و حمایت از دین لازم است ‏‎ ‎‏اگر خواستند تعهد بگیرند که اسم خمینی را نبرید منبر را ترک ‏‏کن و‏‏برگرد ‏‎ ‎‏نمی خواهد منبر بروی. این تعبیر ایشان بود در ‏‏آن زمانشاید سال 42 و‏‏یا ‏‎ ‎‏سال 43 بود. خوشبختانه ‏‏در این فاصله ای که من به مشهد آمدم و‏‏برگشتم ‏‎ ‎‏ما را احضار نکردند به شهربانی که تعهد بگیرند. شاید خیلی تعجب ‏‎ ‎‏می کردند که مثلاً حاج شیخ مجتبی یک آدم منزوی در مشهد حساب ‏‎ ‎‏می شد چطور در متن سیاست قرار داشت، خیال می کردند که ایشان یک ‏‎ ‎‏آدم منزوی و گوشه گیر است که دخالت در مورد مسائل سیاسی و ‏‎ ‎‏اجتماعی ندارد اما کاملاً دخالت داشت. وقتی هم که از قم نامه ای یا ‏‎ ‎‏پیامی برای علمای مشهد می آمد برای ایشان ‏‏هم ‏‏می آمد. در منزل ایشان ‏‎ ‎‏بودم می‌‏‏دیدم ‏‏برای ایشان ‏‏چنین پیامهایی ‏‏می آمد و ایشان از آقایان ‏‏علما ‏‎ ‎
کتابخاطرات حجت الاسلام والمسلمین فردوسی پورصفحه 148
‏دعوت می‌کرد ‏‏که بیایند در رابطه با موضوع پیام مذاکره بشود. ما وقتی ‏‎ ‎‏می دیدیم افرادی این جوری حمایت می کنند ‏‏به مبارزه دلگرم می‌شدم.‏

‏ی‏‏ا در یک جلسه ای ‏‏- ‏‏که البته من در آن جلسه نبودم‏‏ - ‏‏آقای جعفری ‏‎ ‎‏لنگرودی که - الآن مسوول دفتر تبلیغات است ‏‏-‏‏ ایشان گویا دو سال در ‏‎ ‎‏فردوس تبعید بود، بعد از ‏‏پایان دوران ت‏‏بعید به مشهد برگشته ‏‏و ‏‏خدمت ‏‎ ‎‏مرحوم حاج شیخ رسیده بود و آنجا در جمع عده ای از طلاب و فضلا ‏‎ ‎‏من جمله مرحوم آقای علیزاده ـ که یک مدتی امام جمعه فردوس بود‏‏- ‏‎ ‎‏و آقای حسینی‏‏-‏‏ امام جمعه ‏‏کنونی ‏‏گرمسار- از مرحوم حاج شیخ مجتبی ‏‎ ‎‏قزوینی می پرسد که آقا به نظر شما می شود از حاج آقا روح‌الله تقلید ‏‎ ‎‏کرد، چون آن وقتها هنوز مساله مرجعیت ایشان مطرح نبود. حاج شیخ ‏‎ ‎‏فرموده بودند که بله ایشان برای تقلید متعین است چرا نشود از ایشان ‏‎ ‎‏تقلید کرد. در شرایطی که ‏‏ک‏‏سی جرات نمی کرد بگوید ایشان مرجع است ‏‎ ‎‏و ‏‏می شود از ایشان تقلید کرد ولی حاج شیخ بدون ترس و واهمه از ‏‎ ‎‏کسی در یک جلسه عمومی گفته بود بله می شود از ایشان تقلید کرد. ‏‎ ‎‏وقتی ما این مسائل را می دیدیم که امثال حاج شیخ و این افراد که اهل ‏‎ ‎‏معنا و اهل عرفان بودند، از انقلاب و امام واز حرکت و نهضت امام ‏‎ ‎‏حمایت می کردند این امر برای کسانی که دنبال حقیقت و واقعیت بودند ‏‎ ‎‏یک اطمینان قلبی حاصل می شد که حمایت کنند زندان بروند و شکنجه ‏‎ ‎‏و شهید بشوند و هیچ باکی از این مسائل نداشته باشند.‏

کتابخاطرات حجت الاسلام والمسلمین فردوسی پورصفحه 149