فصل سوم: در فرانسه

پیشنهاد تغییر مکان از سوی امام

‏فردای آنروز امام گفتند: اینجا برای ‏‏منخوب نیست و من اینجا‏‎ ‎‏نمی توانم ‏‎ ‎‏زندگی کنم، یک جای دیگر برای من پیدا کنید‏‏.‏‏ آقایان ایرانی که در ‏‎ ‎‏پاریس اقامت داشتند گفتند: ما برای شما ‏‏مکانی‏‎ ‎‏تهیه می کنیم بشرطی که ‏‎ ‎‏شما خودتان ببینید و بپسندید. یکی از دانشجویان یا فارغ التحصیلان ‏‎ ‎‏ایرانی مقیم پاریس گفت که من جایی را دارم، شما بیایید ببینید اگر ‏‎ ‎‏پسندید در اختیار شما باشد و این شخص اهل مشهد و اسمش آقای ‏‎ ‎‏عسگری بود. امام با آقای املایی و حاج احمد آقا رفتند که آنجا را ببینند ‏‎ ‎‏و من در منزل آقای غضنفرپور تنها ماندم. امام که رفتند بلافاصله ‏‎ ‎‏دانشجویان برای ملاقات امام آمدند. در آنجا معروف است که کشیش با ‏‎ ‎‏مردم ملاقات ‏‏نمی کند، از این رو‏‎ ‎‏وقتی مردم‏‎ ‎‏آمدند و گفتند امام‏‎ ‎‏کجاست؟ ‏‎ ‎‏من گفتم امام رفت برای خودش خانه پیدا کند. باور نکردند و با اعتراض ‏‎ ‎

کتابخاطرات حجت الاسلام والمسلمین فردوسی پورصفحه 240
‏گفتند، شما اگر می خواستید امام را مخفی کنید چرا از نجف آوردید؟ ‏‎ ‎‏می گفتند، شما دیشب نشستید و کمیته تصمیم‏‏ ‏‏گیری برای امام درست ‏‎ ‎‏کردید و اگر شما بخواهید تصمیم بگیرید و امام عمل کند ما چنین امام و ‏‎ ‎‏رهبری را قبول نداریم، ما امامی را قبول داریم که خودش تصمیم بگیرد. ‏‎ ‎‏آنها تا ظهر همچنان اعتراض می کردند و ما هر چه می گفتیم قانع ‏‎ ‎‏نمی شدند، آخر کار من دیدم چاره ای جز وعده دادن به اینها ندارم و ‏‎ ‎‏گفتم: شما فردا بیایید من قول می دهم فردا امام اینجا باشند تا بتوانید با ‏‎ ‎‏امام ملاقات کنید و حرفها و اعتراضات خودتان را به امام بگویید. به این ‏‎ ‎‏ترتیب از من قول گرفتند و راضی شدند و رفتند.‏

‏من هر چه منتظر شدم امام نیامد. نزدیک غروب آقای املایی با یکی ‏‎ ‎‏از اطرافیان بنی صدر که نامش موسوی و راننده ماشین بود آمد. به آقای ‏‎ ‎‏املایی گفتم: امام را چکار کردید؟ بمن گفتند: امام را آنجایی که باید ‏‎ ‎‏باشد گذاشتیم و آمدیم من اعتراض دانشجویان را به ایشان گفتم‏‏.‏‏ ایشان ‏‎ ‎‏بمن گفتند‏‏:‏‏ شما پیش امام برو، قرار شده است که یک شب من اینجا ‏‎ ‎‏باشم و یک شب شما و امشب شما باید با آقای موسوی آنجا بروید. ما ‏‎ ‎‏سوار ماشین شدیم و از طریق یک اتوبان از شهر خارج شدیم. گفتم ‏‎ ‎‏آقای موسوی کجا می رویم، امام را که از پاریس خارج کردید؟ ایشان ‏‎ ‎‏گفت: بله ‏‏ولی محل اقامت ‏‏امام نزدیک است، الآن می رسیم که ‏‏همان ‏‎ ‎‏نوفل لوشاتو در چهل ک‏‏ی‏‏لومتری‏‏ پار‏‏یس قرار داشت. ما اسم آنجا را ‏‎ ‎‏نمی دانستیم در ابتدا خیلی تمرین کردیم تا یاد بگیریم. وقتی من رسیدم ‏‎ ‎‏آنجا غروب شده و امام نماز خوانده بود، در آنجا حاج احمد آقا‏‏، ‏‎ ‎‏بنی صدر‏‏، ‏‏دکتر یزدی‏‏، ‏‏قطب زاده احتمالاً دکتر حسن حبیبی هم حضور ‏‎ ‎‏داشتند.‏

کتابخاطرات حجت الاسلام والمسلمین فردوسی پورصفحه 241