فصل سوم: در فرانسه

صدور اعلامیه به مناسبت آغاز سال تحصیلی جدید

‏امام در هنگام ورود یک اعلامیه مفصل منتشر کردند که این اعلامیه در ‏‎ ‎‏مجموعه صحیفه‏‎ ‎‏امام چاپ شده است‏‏.‏‏ این اعلامیه ‏‏را ‏‏به مناسبت شروع ‏‎ ‎‏سال تحصیلی و خطاب به دانشجویان و دانش آموزان ایرانی ‏‏صادر کردند ‏‎ ‎‏و ‏‏مطالب بسیار مهمی را مطرح کردند. این اعلامیه تقریباً به صورت یک ‏‎ ‎‏جزوه بود و ما همان شب این اعلامیه را با تلفن بنی صدر برای ایران ‏‎ ‎‏خواندیم که در ایران پخش شد. خبر این اعلامیه به روزنامه کیهان و ‏‎ ‎‏اطلاعات رسیده بود، اینها در پاریس خبرنگار داشتند و آمدند اصرار ‏‎ ‎‏کردند که این اعلامیه را ‏‏به ما ‏‏بدهید در روزنامه هایمان چاپ کنیم. من ‏‎ ‎‏گفتم: ما اجازه نداریم این اعلامیه را به شما بدهیم. هر کاری کردند که ‏‎ ‎‏این اعلامیه را بگیرند نتوانستند.‏


کتابخاطرات حجت الاسلام والمسلمین فردوسی پورصفحه 246
‏آنوقت صبح زود هنوز هوا تاریک بود تلفن زنگ زد. آقای املایی ‏‎ ‎‏گوشی را برداشت و به من گفت از روزنامه اطلاعات است می گویند ‏‎ ‎‏اعلامیه امام را برای ما بخوانید تا آنرا چاپ کنیم. گفتم تلفن را قطع کن ‏‎ ‎‏تا از امام بپرسم. آقای املایی گفت: چه اشکالی دارد‏‎ ‎‏(آقای املایی یک ‏‎ ‎‏مقداری لیبرال منش بود) اعلامیه را بدهیم چاپ کنند، شرط می کنیم آن ‏‎ ‎‏چیزی را که امام عیناً فرموده اند را بنویسید. لحظاتی بعد آنها مجدداً زنگ ‏‎ ‎‏زدند، همان بود‏‏.‏‏ ایشان برداشت و ‏‏آن بار آقای املایی‏‎ ‎‏شروع کرد به ‏‎ ‎‏خواندن اعلامیه ‏‏و ‏‏به کلمه طاغوت رسید طرف مقابل نمی فهمید طاغوت ‏‎ ‎‏چیست و چه باید بنویسد‏‏.‏‏ دیدم امام صدا کرد و گفت: بگویید جبت، ‏‎ ‎‏طاغوت چون جبت و طاغوت در قرآن با هم هستند شاید متوجه شود ‏‎ ‎‏که ما این را هم گفتیم ولی او ‏‏باز هم ‏‏متوجه نشد. امام در اتاق را باز کرد ‏‎ ‎‏و گفت: برای که می خوانید؟ گفتیم: برای‏‏ روزنامه ‏‏اطلاعات. امام ‏‎ ‎‏فرمودند: تلفن را قطع کنید. آقای املایی دستپاچه شد و قطع کرد و امام ‏‎ ‎‏با عصبانیت گفت: روزنامه هایی که 50 سال در خدمت طاغوت بوده اند ‏‎ ‎‏حالا اعلامیه های من را می خواهند چاپ کنند، بیخود می خواهند چاپ ‏‎ ‎‏کنند به ایشان ندهید.‏

‏من خیالم راحت شد چون آن چیزی که من می گفتم و دستوری که ‏‎ ‎‏امام دادند یکی بود. ولی آقای املایی می گفتند چه اشکالی دارد اینطوری‏‎ ‎‏اعلامیه پخش ‏‏می‏‏شود. یک ربع یا بیست دقیقه بعد دوباره تلفن به صدا ‏‎ ‎‏در آمد، آقای املایی گفت من گوشی را بر نمی دارم خودت گوشی را ‏‎ ‎‏بردار و جواب بده. من گوشی را برداشتم گفت: من از تهران از روزنامه ‏‎ ‎‏اطلاعات زنگ می زنم یکنفر از دفتر امام اطلاعیه را داشتند برای ما ‏‎ ‎‏می خواندند تلفن قطع شد خواهش می کنم ادامه اعلامیه را بخوانید. من ‏‎ ‎

کتابخاطرات حجت الاسلام والمسلمین فردوسی پورصفحه 247
‏گفتم‏‏:‏‏ نمی خوانیم چون امام نهی کردند. اینها خیلی کوشش کردند تا ‏‎ ‎‏اعلامیه را بگیرند ولی ما ندادیم.‏

‏امام اصرار داشتند بر اینکه هیچگونه ارتباطی با رژیم و دستگاهی که ‏‎ ‎‏مرتبط با ‏‏رژیم‏‎ ‎‏باشد وجود‏‎ ‎‏نداشته باشد. برای اینکهما تجربه داشتیم‏‎ ‎‏چون ‏‎ ‎‏اعلامیه هایی را که قبلاً داده بودیم ‏‏اطلاعات یا‏‎ ‎‏کیهان چاپ کنند‏‎ ‎‏کلمه هایی ‏‎ ‎‏را که حمله به شاه بود را برداشته بودند و یا عوض کرده بودند. ما ‏‎ ‎‏می گفتیم اگر روزنامه ها بخواهند اعلامیه را منعکس کنند باید همانطوری ‏‎ ‎‏باشد که پیروان امام در ایران منعکس میکردند و چون اگر اختلاف ‏‎ ‎‏داشت‏‏ مردم‏‏ می گفتند‏‏:‏‏ اینها دروغ می گویند اعلامیه امام این است که ‏‎ ‎‏روزنامه ها چاپ کرده اند ولی اینها چیز دیگری نوشته اند.‏

کتابخاطرات حجت الاسلام والمسلمین فردوسی پورصفحه 248