در مکتب ‌خانه و مدرسه

‏ ممکن است در مورد تحصیلات خود بگویید؟‏

‏ همان طور که گفتم مادرم با‏‎ ‎‏سختی مرا‏‎ ‎‏بزرگ کرد و به مکتب ‏‎ ‎‏فرستاد. ما آن موقع در محله خواجه خضر کرمان در یک منزل که اتاقی ‏‎ ‎‏از آن به رایگان در اختیار ما‏‎ ‎‏گذارده شده بود، زندگی می کردیم. در آن ‏‎ ‎‏منطقه مکتب داری به نام ملا‏‎ ‎‏طاهره که انسان بسیار متدین و شریفی بود، ‏‎ ‎‏زندگی می کرد. او محفلی داشت که تمام فرزندان کوچک محل را‏‎ ‎‏به دور ‏‎ ‎‏آن جمع می کرد و آموزش قرآن می داد. هر کدام از مایک قوطی بزرگ ‏‎ ‎‏حلبی به صورت میز در جلویمان بود و قرآن را‏‎ ‎‏روی آن می گذاشتیم و ‏‎ ‎‏یاد می گرفتیم. ظهرها‏‎ ‎‏نماز یادمان می داد. نماز را‏‎ ‎‏به صورت جماعت ‏‎ ‎

کتابگوشه ای از خاطرات حجت الاسلام والمسلمین سید محمود دعاییصفحه 40
‏می خواندیم و سپس به منزل می آمدیم.‏

‏بعد از مکتب به مدرسه ابتدایی رفتم. مدرسه ابتدایی 15 بهمن که در ‏‎ ‎‏همان محله واقع بود. من تا‏‎ ‎‏کلاس ششم را‏‎ ‎‏در همان مدرسه خواندم. ‏‎ ‎‏سال اول راهنمایی تا‏‎ ‎‏سیکل را‏‎ ‎‏هم در همانجا گذراندم و از سال اول ‏‎ ‎‏دبیرستان به دبیرستان نمونه کرمان و سپس به دبیرستان فروغی و ‏‎ ‎‏دبیرستان ابوحامد رفتم. در همان زمان به دلیل پایبندی ‏‎ ‎‏های عمیق مادرم ‏‎ ‎‏و تربیت ریشه ‏‎ ‎‏ای مذهبی، به معارف مذهبی علاقمند شدم و تصمیم ‏‎ ‎‏گرفتم به سلک روحانیت در بیایم. یعنی ابتدا‏‎ ‎‏در حوزه علمیه کرمان و ‏‎ ‎‏سپس قم به تحصیل بپردازم و دبیرستان را‏‎ ‎‏رها‏‎ ‎‏کنم.‏

کتابگوشه ای از خاطرات حجت الاسلام والمسلمین سید محمود دعاییصفحه 41