اساتید ارجمندی در کرمان داشتم. مرحوم آقای صالحی سرپرست حوزه علمیه کرمان که دروس بالا را تدریس می کرد، آقای نجفی که از شخصیتهای ارجمند و بزرگوار حوزه بود و درسهای ابتدایی را تدریس می کرد، همچنین آقایان حجتی کرمانی و اخوان موحدی کرمانی از جمله
کتابگوشه ای از خاطرات حجت الاسلام والمسلمین سید محمود دعاییصفحه 43
آقای شیخ محمدعلی که مادر آن موقع به ایشان موحدی کوچک می گفتیم. موحّدی ها سه برادر و هر سه وارسته و از خانواده سرشناس کرمان بودند و رابطه ای معکوس بین فضل آنها و سنشان وجود داشت یعنی کوچکترین آنها فاضل ترینشان بود. برادر بزرگتر به دلیل اشتغالات متعدد و مسئولیتهای تربیتی برادران خود، کمتر توفیق کسب مدارج علمی بالاتر را یافته بود. البته ایشان هم فاضل و ارجمند بود و یکی از چهره های شاخص منبری کرمان به حساب می آمد.
ولیکن من از محضر مرحوم آیت الله حاج شیخ محمد روحانی که در آن زمان معروف به شیعه زاده بود بیشترین بهره را بردم. او قبل از ورود من به حوزه، کارگر ریسندگی بود و در نهایت تنگدستی زندگی می کرد و به دلیل علاقه شدید به حوزه آمد و تحصیلات علمی را فراگرفت و به واسطه اهتمامی که از خود بروز داد خیلی زود سطوح را تمام کرد و به قم و نجف مشرف شد. در نجف از محضر علمایی چون آیات بزرگوار حکیم و شاهرودی بهره گرفت و پس از کسب درجه اجتهاد به کرمان برگشت. آقای روحانی سالها بعد از فوت آقای صالحی سرپرستی حوزه علمیه کرمان را بر عهده داشت، درس خارج می گفت و حتی به جای آقای صالحی در مسجد جامع اقامه نماز جماعت می کرد.
هنگامی که آقای روحانی در مدرسه بود من از محضر ایشان فیض می بردم و در کنار یادگیری های علمی، بهره های اخلاقی و معنوی فراوان نصیبم می شد. به طوری شیفته سجایای اخلاقی ایشان شده بودم که
کتابگوشه ای از خاطرات حجت الاسلام والمسلمین سید محمود دعاییصفحه 44
ایشان را به عنوان الگو انتخاب کردم.
آقای روحانی انسان بسیار شریف و وارسته ای بود. زندگی را از صفر آغاز کرد و تمام توجه اش به معنویت بود. من خاطرات زیادی از آن بزرگوار دارم. ایشان از تظاهر اباداشت. من وقتی می دیدم که در حال خواندن دعای کمیل یادر حین خواندن آیاتی از قران یا ادعیه دیگر با حجب خاصّی که کسی متوجه نشود اشک می ریزد و فقط شیاری در کنار چشم و محاسن ایشان دیده می شود که مسیر عبور اشک است، تحت تاثیر قرار می گرفتم.
ایشان الگوی بسیار ارجمند و نازنینی برای ما بود. در زندگیش به همه کس درس می داد، هیچ ادعایی هم نداشت و سرآمد علمی همه هم بود.
به عنوان مثال در جریان پیروزی انقلاب وقتی آقای حجتی کرمانی اولین امام جمعه کرمان به تهران هجرت کرد، پیشنهاد داد که آقای جعفری امام جمعه شود. آقای جعفری از شاگردان آقای روحانی و صالحی بود ولی از نظر سخنوری و احاطه بر مسائل اجتماعی موقعیتی ویژه داشت و به همین دلیل انتخاب شد. بعد از این انتخاب، آقای روحانی با بلند نظری و بزرگواری به آقای جعفری گفت: شما اسامه ی ما هستید، پرچم در دستتان هست و ما دنبال شما هستیم. هر جمعه هم نماز جماعت خود را ترک کرده و در نماز جمعه آقای جعفری شرکت می کرد.
کتابگوشه ای از خاطرات حجت الاسلام والمسلمین سید محمود دعاییصفحه 45
آقای روحانی انسان بسیار شریف و وارسته ای بود. خیلی ساده زندگی می کرد. املاک شخصی و منزل شخصی و اختصاصی نداشت. تمام لحظاتش رابه عبادت می پرداخت و یا مطالعه و تدریس می کرد. به هر حال الگوی من بود. من لمعه را تا حدودی نزد ایشان خواندم و سپس به قم رفتم.
چطور توانستید باتوجه به وضع خاص حوزه علمیه کرمان و شخصیت جناب حاج شیخ علی اصغر صالحی و بعضی از حضرات دیگر از جمله جناب آقای حقیقی که تفکرات ویژه ای داشت، پای به عرصه مبارزه سیاسی بگذارید؟
نسبت به آقای حقیقی اجازه بدهید من این تاکید را بکنم که ایشان یکی از استوانه های معنویت و اخلاق و قداست کرمان بوده و هست. آقای حقیقی نسبت به امام وفادار، آشنا، علاقمند و حتی مرید بود. ایشان را با دیگران مقایسه نکنید. جناب آقای صالحی همدرس امام بودند. با هم در درس مرحوم آقای حائری بزرگ هم دوره بودند، همپای امام در کلاس شرکت می کردند و خودشان را همتای امام می دانستند. از جنبه مبارزاتی، به هر حال جوّ حاکم بر جامعه، آقایان رابه دنبال خود می کشاند. هیچ گاه آقای صالحی نسبت به امام اهانت نکرد، علاقمند هم بود، از امام هم اجازه داشت. به امام کمک می کرد، به مبارزین هم کمک می کرد. منتهی به دلیل بافت سیاسی که بر کرمان حاکم بود و قدرتی که شیخیه کرمان داشت؛ و بین آنها و شیعیانی که تابع حوزه علمیه قم و نجف بودند رقابت سیاسی وجود داشت، آقای صالحی ناگزیر بود برای حفظ توازن و برتری موقعیت خود در مقابل شیخیه کرمان به نوعی با
کتابگوشه ای از خاطرات حجت الاسلام والمسلمین سید محمود دعاییصفحه 46
دستگاه ارتباط داشته باشد. این ارتباط البته به دلیل مقتضیات خاص کرمان بود و نباید نادیده گرفت که آقای صالحی در کرمان در صحنه های زیادی از فعالیتهای مبارزین شرکت داشت. در جریان تبعید امام به ترکیه در مسجد جامع سخنرانی و ابراز تاسف بسیار کرد، حتی از امام به عنوان مرجع عالیقدر تقلید نام برد. بعد از جریان 15 خرداد ایشان از علمایی بود که به تهران هجرت کرد. آقای حقیقی از روشنفکران و خدمتگزاران حوزه بود که به دلیل وارستگی و شیفتگی خدمتی که داشت، سالها از کرمان به راور منتقل شد و همیشه الگوی وارستگی و پاکی برای همه بود.
آقای لبیبی تحصیل کرده نجف بود و بیشترین ارتباط را با مجامع روحانیت نجف داشت و در درس مرحوم آیت الله خویی، علامه حلی و آقای شاهرودی شرکت می کرد. ایشان مروج آیت الله حکیم و سپس آیت الله خویی در کرمان بود. در ابتدای مبارزات انقلاب اسلامی همراه مردم در تظاهرات شرکت می کرد و از علاقمندان انقلاب به حساب می آمد. منتهی حرکتهای تندی که بعدها پیش آمد ایشان و کسان دیگری از روحانیت را به انزوا کشانید.
کتابگوشه ای از خاطرات حجت الاسلام والمسلمین سید محمود دعاییصفحه 47