اولین دیدار با امام خمینی

‏ لطفا از دوران اقامت خودتان در قم و اولین دیدارتان با امام ‏‎ ‎‏بگویید.‏

‏ وقتی به قم وارد شدم مدت کوتاهی از وقایع 15 خرداد 42 و ‏‎ ‎‏دستگیری امام گذشته بود. من به مدرسه آیت الله بروجردی وارد شدم. ‏‎ ‎‏یک شب که ظرفی را برداشته بودم تا از رستورانهای اطراف حرم برای ‏‎ ‎‏جمعی از دوستان که در مدرسه با هم بودیم، غذا تهیه کنم، شنیدم یک ‏‎ ‎‏نفر موتور سوار در حال حرکت فریاد می زد: آقا آزاد شد! و بدین ترتیب ‏‎ ‎

کتابگوشه ای از خاطرات حجت الاسلام والمسلمین سید محمود دعاییصفحه 54
‏همه مردم قم را خبر می کرد. ساعت حوالی 10 شب بود. من قابلمه به ‏‎ ‎‏دست به طرف منزل امام دویدم و برای اولین بار سیمای مبارک حضرت ‏‎ ‎‏امام را زیارت کردم. سیمای امام از عکسهایی که قبلا از ایشان دیده ‏‎ ‎‏بودم، زیباتر بود. چرا که در آن موقع در تلویزیون تصویری از امام پخش ‏‎ ‎‏نمی شد و تنها همین عکسها بود. من امام را در برخورد اول خیلی زیباتر ‏‎ ‎‏و بهتر دیدم و دستشان را‏‎ ‎‏به گرمی بوسیدم.‏

‏ساعتی آن جا بودم و برگشتم. در برگشت غذایی تهیه کردم. به هر ‏‎ ‎‏حال آن شب خیلی با خوشحالی و شادی گذشت و فردای آن روز هم ‏‎ ‎‏تمام وقت من به جریان دید و بازدیدهای امام و تدارک مراسم برگزاری ‏‎ ‎‏جشن ها به مناسبت آزادی و ورود ایشان به قم گذشت.‏

‏شایان ذکر است که در طول مبارزات خود در کرمان آرزو داشتم که ‏‎ ‎‏امام خمینی را از نزدیک ببینم و این مساله برای من بسیار مهم و ‏‎ ‎‏شادی آور بود.‏

‏اولین باری که اسم حضرت امام را شنیدید کجا بود و از شخصیت ‏‎ ‎‏ایشان چه تصوری داشتید؟‏

‏اولین باری که اسم حضرت امام را‏‎ ‎‏شنیدم در دوران دبیرستان بود. ‏‎ ‎‏من در آن سال یک ماه از تعطیلات تابستان را به یزد برای دیدار پدرم ‏‎ ‎‏رفته بودم. سالی بود که آقای بروجردی از دنیا رفته بودند و من برای ‏‎ ‎‏اولین بار از پدرم نام امام را‏‎ ‎‏شنیدم. وی در جواب این که کاندیداهای ‏‎ ‎‏بعدی برای مرجعیت چه کسانی هستند؟ گفت: حاج آقا روح الله، حاج ‏‎ ‎‏آقا روح الله خمینی. از این زمان ایشان به عنوان یک شخصیت برتر و ‏‎ ‎‏مرجعی که شایستگی دارد زعامت حوزه را بر عهده بگیرد، در ذهن من ‏‎ ‎

کتابگوشه ای از خاطرات حجت الاسلام والمسلمین سید محمود دعاییصفحه 55
‏نقش بست.‏

‏آیا پدر شما نام حضرت امام رابه عنوان شاخص مطرح کردند یا‏‎ ‎‏مقایسه ای؟‏

‏ در حد بزرگان دیگری مطرح کردند و گفتند ایشان این صلاحیت ‏‎ ‎‏رادارد. (البته نظر پدر من بعد از حوادث 15 خرداد عوض شده بود و ‏‎ ‎‏تلقی دیگری از مرجعیت شیعیان داشت، ولی قبل از آن ایشان را به ‏‎ ‎‏عنوان یک شخصیت فوق العاده علمی و عرفانی و معنوی می شناخت، ‏‎ ‎‏بخصوص آن بُعد عرفانی و معنویت امام روی پدرم فوق العاده تاثیر ‏‎ ‎‏داشت.)‏

‏آیا پدر شما خودشان در درس امام شرکت داشت؟‏

‏ فکر نمی کنم پدرم توفیق شرکت در درس مراجع قم ‏‎ ‎‏علی الخصوص امام را پیدا کرده باشد. چون پدر من سن خیلی بالاتری ‏‎ ‎‏داشت، یعنی از امام خیلی بزرگتر بود، این توفیق را پیدا نکرد. امام در ‏‎ ‎‏ابتدای مبارزه شصت و خرده ای سال داشتند و پدر من تقریبا در همان ‏‎ ‎‏اوان در سن 84 سالگی از دنیا رفت. پدر من در اراک و اصفهان با‏‎ ‎‏آیت الله پسندیده ارتباط و آشنایی داشت و از طریق ایشان و آشناهای ‏‎ ‎‏دیگر از تسلط علمی امام و آموزشهای ایشان اطلاع حاصل کرده بود.‏

‏من بعد از شنیدن نام امام نسبت به ایشان کنجکاو شدم و در جریان ‏‎ ‎‏مبارزات انجمنهای ایالتی و ولایتی، وقتی امام اعلامیه ها و خطابه های تند ‏‎ ‎‏و صریحی صادر کرد به دلیل این که این اعلامیه ها از لحاظ محتوی و ‏‎ ‎‏قاطعیت برخوردی صریح و روشن با ظلم و ستم داشت و شاخص بود ‏‎ ‎‏و در مبارزه با رژیم شاه موضع گیری قاطع داشت به ایشان علاقمند شدم.‏

کتابگوشه ای از خاطرات حجت الاسلام والمسلمین سید محمود دعاییصفحه 56