امکان دارد در مورد کانون مبارزاتی طلاب بیشتر توضیح دهید؟
در آن موقع برای اینکه حوزه ها منشاء حرکتهای روشنگرانه باشند، در حوزه علمیه قم تصمیم گرفتند نشریه ای راکه ارگان روحانیون مبارز و روشنفکر حوزه باشد سر و سامان دهند. بزرگانی چون حضرات آیات و حجج اسلام ربانی شیرازی، باهنر، مصباح، علی حجتی کرمانی، سیدهادی خسروشاهی و هاشمی رفسنجانی گرد هم آمدند و مقارن با ایام مبعث، نشریه بعثت را منتشر کردند.
سر مقاله آن تحت عنوان «چرا بعثت؟» را آقای باهنر نوشته بود. از شماره دوم به بعد، افرادی که با این حرکت مرتبط بودند و از آن پشتیبانی می کردند، مقالاتی را در این نشریه به چاپ می رساندند. از جمله ی این افراد مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای بودند که آن موقع در مشهد سکونت داشتند. در تمام شهرهای ایران از جمله مشهد نسخه های این نشریه توزیع می شد. دوستان دیگری هم مانند حاج شیخ رضا گرگانی داماد مرحوم حاج آقا فرج الله هرسینی با ما فعالیت می کرد. ما با هم همکاری داشتیم. تایپ و تکثیر و توزیع نشریه با من بود. آقای شرعی هم مدتی با ما همکاری می کرد. آیت الله منتظری به چاپ نشریه اهمیت فراوان می داد و کمکهای موثری به ما می کرد.
ما برای چاپ نشریه دستگاه تایپ و پلی کپی و دوخت و سایر وسایل را تهیه دیده بودیم و در منزل حاج شیخ رضا شریفی در انباری قرار داده بودیم و در آن جا به چاپ و تکثیر نشریه می پرداختیم. البته چون در منزل ایشان بود، مورد مرحمت و پذیرایی ایشان هم قرار می گرفتیم.
کتابگوشه ای از خاطرات حجت الاسلام والمسلمین سید محمود دعاییصفحه 59
انتشار این نشریه مدت دو سال ادامه داشت و نشریه وزینی هم شده بود. چون مقالات سنجیده علمی و اخبار و اطلاعات موثقی با سبک آبرومندی در ان، چاپ و تکثیر می شد و از خودنمایی و حرکات زشت و جلف هم که در بعضی از نشریات دیگر دیده می شد، مبّرا بود. نشریه بعثت راخود من تکثیر می کردم و سهمیه تهران را خودم شخصا از قم به تهران می آوردم. سهمیه شهرستانها را هم با همان شیوه های حساب شده به شهرستانها می فرستادیم. مثلا نشریه را در جعبه های شیرینی تعبیه می کردیم و توسط مسافران مطمئن بعنوان هدیه و سوغات قم برای افراد سرشناس به شهرستانها می فرستادیم.
در تهران آقای سید محمدباقر مهدوی کرمانی دفتر ازدواج و طلاق و اسناد داشت. با ایشان قرار گذاشته بودیم من بسته های نشریه را در یک کارتن مشخص قرار داده و در دفتر ایشان می گذاشتم و با کمک آشناهایی که آقای باهنر در دانشگاه داشتند، فردی از طرف انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران مشخص می شد، روز بعد می آمد، آنها را بر می داشت و توزیع می کرد. تصادفا آن رابط، تراب حق شناس از اعضای انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران بود، که بعدها از هسته های اولیه «سازمان مجاهدین خلق» شد و سپس به «سازمان پیکار» پیوست.
ابزار مورد نیاز را چگونه به دست آوردید؟
امکانات مورد نیاز را از طریق یکی از مقلدین مرحوم آیت الله خوانساری در بازار تهران به دست می آوردیم. یعنی روزی خدمت آقای نبوی، که از تجار عمده نوشت افزار و لوازم التحریر بازار تهران بود، رفتیم
کتابگوشه ای از خاطرات حجت الاسلام والمسلمین سید محمود دعاییصفحه 60
و برای انجام امور فرهنگی درخواست یک دستگاه پلی کپی کردیم.
ایشان چون از مقلدین آقای خوانساری بود و پشت سر ایشان در مسجد حاج سید عزیزالله نماز می خواند، به ایشان مراجعه کرد و گفت: عده ای از طلاب و متدینین ساکن قم نیاز به ابزار تکثیر و تولید امور فرهنگی و مذهبی دارند. آقای خوانساری هم به ایشان اجازه و از سهم امام حواله ای دادند. ما رفتیم و در خیابان لاله زار یک دستگاه پلی کپی مدرن خریدیم. من خودم آن را خریدم و به قم انتقال دادم. در خاطرم هست که آن موقع هنوز معمم نشده بودم و کلاه نمدی قمی روی سرم بود و عبایی هم داشتم. دستگاه را در عقب تاکسی گذاشتم و به سرعت به میدان شوش آوردم و از میدان شوش با سواری به قم آوردم و در جایگاه خودمان در منزل آقای شریفی گذاردم.
کتابگوشه ای از خاطرات حجت الاسلام والمسلمین سید محمود دعاییصفحه 61