مقالات نشریه به چه گونه ای بود؟
سبک و سیاق مقالات نشریه از دو گرایش پیروی می کرد. یک گرایش، صد در صد خط امامی بود و توسط یاران وفادار به حضرت امام که نقطه نظرهای ایشان را بدون قید و شرط قبول داشتند و عمل می کردند تهیه می شد. اینان اگر به جریانات و شخصیتهای دیگر احترام می گذاشتند به دلیل امر و فرمان امام بود. برای آنها محور امام بود. گرایش دیگری هم بود که در کنار علاقمندی به امام، دیگران را هم قبول داشتند و به آنها نیز احترام می گذاشتند. به تدریج بعد از جریان تبعید حضرت امام به ترکیه و ایجاد حرکتهای رفورمیستی که در جریان
کتابگوشه ای از خاطرات حجت الاسلام والمسلمین سید محمود دعاییصفحه 61
مبارزات قم پدیدار شد، فاصله این دو گروه بیشتر شد.
در این میان عده ای هم بودند که از مبارزین و کسانی که به مبارزه سیاسی روی آورده بودند، انتقاد می کردند و اعتقاد داشتند که مبارزه باید سازماندهی شده و از شکل و شیوه حزبی پیروی شود. آنان معتقد بودند که می بایست به فعالیتهای صرفا فرهنگی و زیربنایی توجه داشت. در حالی که گروه های رادیکال و انقلابی معتقد بودند که در عین توجه به امور فرهنگی و آموزش و تربیت افراد معتقد و مبارز، می بایست به فعالیتهای سیاسی و مبارزه علنی و انقلابی هم دست زد.
گروه اول به فعالیتهای رفورمیستی روی آورده بودند. استدلالشان این بود که مرحوم عبده و مرحوم سید جمال الدین اسدآبادی دو همرزم بودند و مرحوم سید جمال الدین اسدآبادی معتقد به فعالیتهای انقلابی و حاد بود و سرانجام به شهادت رسید و طرح ها و برنامه هایش ناکام ماند اما آقای عبده که همرزم جمال الدین اسدآبادی بود به فعالیتهای سازنده فرهنگی و زیربنایی روی آورد و پایه گذار دانشگاه الازهر مصر شد و به کادرسازی روی آورد و حرکت او سازگارتر و ماندگارتر شد و در نقش آفرینی و جریان سازی دنیای اسلام تداوم بیشتری یافت. این استدلالات باعث پایه گذاری تشکیلات دارالتبلیغ اسلامی در قم شد به طوری که از شخصیتهای بلندپایه دعوت می کردند تا در آن جا گرد بیایند و با پرورش قشر مبلغ و سخنور به ترویج دین اسلام بپردازند. دوستان و علاقمندان امام به دلیل استقبال رژیم شاه از این شیوه فعالیت، این حرکت را نوعی حرکت انحرافی می دانستند و انحراف از خط مبارزاتی و رویارویی بارژیم ستم شاهی به حساب می آوردند و آن را شانه خالی
کتابگوشه ای از خاطرات حجت الاسلام والمسلمین سید محمود دعاییصفحه 62
کردن از بار مسئولیت مبارزات سازنده ی ضد رژیم می دانستند. عنایتها و حمایتهای بعضی از عناصر وابسته از این حرکت نیز طرفداران امام و خود ایشان را بیشتر به این جریان بدبین می کرد و اینان را در اعتقادشان مبنی بر انحرافی بودن خط گروه اول، راسخ تر می نمود.
به دنبال چنین حرکتی، گروهی از دوستان در کانون انتشار ماهنامه بعثت، به جریانات دارالتبلیغ اسلامی و برنامه های فکری و تبلیغی آیت الله شریعتمداری تمایل پیدا کردند. آقایان علی حجتی کرمانی و سید هادی خسرو شاهی با همه ی حسن نیت و ارادتی که نسبت به امام داشتند، در زمره این طیف بودند ولی بقیه دوستان به شدت از این مباحث و انتشار آن انتقاد می کردند و معتقد بودند که ترویج و حمایت از بنیانگذاران دارالتبلیغ به انزوای امام و یاران امام و سرانجام فراموشی و خاموشی مشعل مبارزه علیه رژیم می انجامد. سردمداران طرف مقابل هم در حوزه علمیه قم، امام و یارانشان را به تندروی متهم می کردند که مثلا به فکر سازندگی و آینده حوزه و آینده مجامع مذهبی نیستند و صرفا یک عده عناصر داغ و تندرو اند که شعارهایی می دهند و به دنبال آن شعارها خودشان و یارانشان را گرفتار می کنند و به زندان می اندازند.
برخوردی هم بین این دو گروه در انتشار مقالات ماهنامه به وجود آمد؟
گاهی مطالبی آماده می شد تا در ماهنامه منتشر شود، اما این دوستان به دلیل خط فکری خاصشان برخورد می کردند و مانع از چاپ می شدند. آنها اصرار داشتند که از اهرم انتشار ماهنامه بعثت به عنوان ارگان مبارزاتی طلاب و محصلین حوزه علمیه قم و به عنوان ارگان
کتابگوشه ای از خاطرات حجت الاسلام والمسلمین سید محمود دعاییصفحه 63
طیف آگاه و مبارز و روشنفکر حوزه علمیه استفاده شود.
تبلیغ برنامه های دارالتبلیغ و رفرمی که آقای شریعتمداری ایجاد کرده بود در نهایت باعث دو دستگی در هسته مرکزی ماهنامه شد و ضرورت بازنگری در هسته مرکزی اولیه ناشرین ماهنامه بعثت، مطرح شد. البته تهدیدهایی هم صورت می گرفت که اگر این مقاله یا آن مطلب چاپ نشود فلان اتفاق خواهد افتاد. طبیعتا با افشاگری بعضی از دوستان مخالف، که مصلحت می دیدند کانون متلاشی شود، عده زیادی گرفتار می شدند. بنابراین مصلحت دیده شد که انتشار بعثت متوقف شود.
آخرین شماره بعثت چه زمانی چاپ شد؟
آخرین شماره بعثت بعد از جریان تبعید امام چاپ شد و در آن سخنرانی کامل حضرت امام درباره کاپیتولاسیون منتشر گردید. این شماره بسیار با ارزش بود و در قم و بقیه شهرها دست به دست می گشت.
کتابگوشه ای از خاطرات حجت الاسلام والمسلمین سید محمود دعاییصفحه 64