خاطرات آقای احمد زرگر

‏ ‏

‏   صحنه عمل جراحی حضرت امام یک صحنه بسیار بسیار ویژه ای بود.‏‎ ‎‏بعد از 24 سال عمر، شاید تاریخی ترین چیزی که در ذهن من می گنجد،‏‎ ‎‏همان روزی بود که داشتم مستقیم آنچه را که اتفاق می افتاد، کاملاً می دیدم.‏‎ ‎‏دوربین از زوایای مختلف فیلمبرداری می کرد، حضرت آیه اللهخامنه ای‏‎ ‎‏حضور داشتند، آقای هاشمی رفسنجانی هم همین طور، آقای موسوی‏‎ ‎‏اردبیلی هم بعدا آمدند. عده ای از پشت پنجره جریان را تماشا می کردند.‏‎ ‎‏اکثرا در گوشه ای نشسته و دعا می کردند. درِ یکی از آسایشگاهها را باز‏‎ ‎‏کردم، دیدم آقای صانعی رو به قبله نشسته و دارند دعا می کنند. آقای توسلی‏‎ ‎‏جای دیگری نشسته بود و دعا می کرد. هر کس هر دعایی را به هر نحوی که‏‎ ‎‏بلد بود، بر زبان جاری می کرد تا اینکه صحنه تلویزیون روی محل و موضع‏‎ ‎‏جراحی متمرکز شد، تیغ جراحی و آیه الکرسی و ... آنجا شاید لحظات،‏‎ ‎‏ساعتها و ساعتها برای ما به اندازه سالها طولانی و کشدار بود. ‏

‏ ‏

* * *

‏   روزی که بنا بود حضرت امام برای آندوسکپی و عکسبرداری از معده‏‎ ‎‏بیایند، برای این منظور خدمتشان رسیدم. مرحوم حاج سید احمد آقا، دکتر‏‎ ‎‏عارفی و دکتر طباطبایی هم بودند. جمع ما پشت سر حضرت امام در حرکت‏‎ ‎‏بودیم، حضرت امام زیر درخت توت که رسیدند، توقفی کردند و گفتند:‏‎ ‎‏«تمام اینها مال بزرگی شناسنامه است. وقتی که شناسنامه آدم زیاد می شود، این‏‎ ‎‏دردها به او روی می آورد. دیگر این شناسنامه مثل اینکه کم کم می خواهد‏

کتابفصل صبرصفحه 215
‏باطل شود.» ما بسیار ناراحت شدیم که خدایا این چه حرفی است که حضرت‏‎ ‎‏امام می زنند؟ مگر می شود تصور کرد که ما باشیم و امام نباشد؟‏

کتابفصل صبرصفحه 216