رادیو بغداد

‎‎‏ چطور شد که شما توانستید رادیو روحانیت را تاسیس کنید؟‏

‎‎‏ در آن زمان ایران به ملامصطفی بارزانی پناه داده بود و ایران پایگاهی برای کردهای عراقی شده و دولت امکانات و تسهیلات لجستیکی و تبلیغاتی فراوانی در اختیار کردهای عراق قرار داده بود. یک جنگ فرسایشی خونین دراز مدت بین کردهای عراق و رژیم عراق به ‏


کتابگوشه ای از خاطرات حجت الاسلام والمسلمین سید محمود دعاییصفحه 80

‏وجود آمده و شمال عراق نا امن شده بود. عراقی ها هم به دلیل ضرورت مقاومت و مقابله با کردها چندین لشکر نیرومند خودشان را درگیر کرده بودند و دایما این لشکرها تلفات می دادند و در حال آماده باش کامل بودند و هزینه های سنگینی رادولت عراق متحمل می شد. دولت ایران هم علی رغم این که در برابر کردهای ایران با نفاق برخورد می کرد، ‏

‏مع ذلک کردهای عراق را در مبارزه با دولتشان تقویت کرده بود و سعیمی کرد که خواسته های آنها را در هر حدی که هست برآورده کند.‏

‏بنابراین عراقی ها هم متقابلا تصمیم گرفتند به مبارزین ایرانی خارج از کشور و مبارزین ایرانی درون کشور خودشان کمک کنند، برای آنان پایگاهی درست کنند و مساعدت کنند. آنها از هر کسی که حاضر بود در مسیر مبارزاتی اش از امکانات عراق علیه ایران استفاده کند، استقبال می کردند. البته خیلی علاقمند بودند که از وجود حضرت امام هم بهره ببرند، اما امام اجازه ندادند که از ایشان به این شکل بهره برداری شود. در این زمان تیمور بختیار هم خارج از ایران بود. وی در ارتباط با یک جریانی در لبنان گیر افتاده بود و رژیم ایران اصرار داشت که او را دستگیر کند.‏

‏عراقی هاتلاش کردند و توسط ایادی خود در لبنان او را از زندان آزاد کردند و به عراق آوردند و به او پایگاه دادند و او هم که زمانی رئیس ساواک ایران بود به عنوان کسی که داعیه مبارزه رهائی بخش دارد، و درصدد تشکیل جبهه آزادی بخش برای سرنگونی رژیم شاهنشاهی است و در داخل ایران هم طرفداران و یارانی دارد و مایل است همه مبارزین و مخالفین شاه رامتحد و متشکل کند مورد حمایت‏


کتابگوشه ای از خاطرات حجت الاسلام والمسلمین سید محمود دعاییصفحه 81

‏جدی رژیم عراق قرار گرفت. بنابراین عراقی ها از کلیه احزاب و تشکلهای سیاسی مخالف شاه مثل حزب توده، جبهه ملی، کنفدراسیون و گروههای اسلامی و مذهبی دعوت کردند که به عراق بیایند و پایگاه تشکیل دهند. (جبهه ملی دوم گروه ماسالی را فرستاده بود که خسرو کلانتری رئیس گروه بود، کنفدراسیون نیز نیروهایی فرستاده بود، از طرف حزب توده هم علینقی منزوی آمده بود و...)‏

‏□ از طرف کنفدراسیون چه کسی آمده بود؟‏

‏■‏‏ گروههایی می آمدند اما از اسم مستعار استفاده می کردند. همان آقای ماسالی ادعا می کرد از کنفدراسیون هم هست.‏

‏□ از طرف جناحهای مذهبی هم آمده بودند؟‏

‏■‏‏ در حقیقت هیچ گروه مذهبی اصیلی به بختیار نپیوست. تنها یک روحانی بد نام بنام آقای موسی اصفهانی نوه مرحوم آقا سید ابوالحسن اصفهانی بود که به دلیل اختلاف مالی بارژیم ایران به عراق آمده بود، نه به دلیل اختلاف عقیدتی و ایدئولوژیکی. گفته می شد که او اختلاسهایی کرده و به همین دلیل تحت تعقیب است، او به محض ورود به بغداد در اطراف بختیار قرار گرفت.‏

‏□ امکاناتی که عراقی ها می دادند در چه حد بود؟‏

‏■‏‏ عراقی هابه کلیه مبارزین ایرانی که در خارج از کشور بودند، در اروپا، امریکا یا خاورمیانه و هر جایی که فعالیت می کردند، امکانات تردد و اقامت آموزش و تبلیغ می دادند. آنها کلیه نیازهایی را که یک مبارز برای ادامه راه خود احتیاج دارد در اختیارشان قرار می دادند. در کنار همین امکانات وسیع تبلیغاتی، رادیوی فارسی بغداد که در ‏


کتابگوشه ای از خاطرات حجت الاسلام والمسلمین سید محمود دعاییصفحه 82

‏ایران قبل از این ماجراها شنونده چندانی نداشت در اختیار مبارزین قرار گرفت و به تناسب به قسمتهایی تقسیم شد. از جمله پیشنهاد شد که دوستان مبارز روحانی هم بین 15 تا20 دقیقه از وقت برنامه را به خود اختصاص دهند.‏

‏یک روز حاج آقا مصطفی به من گفت عراقی ها پیشنهاد داده اند که ماهم از امکانات رادیویی آنها بهره برداری کنیم، آیا شما آمادگی دارید که این کار را بکنید و اصلا مصلحت می دانید؟‏

‏گفتم: امکان فوق العاده ای است که آدم بتواند هر روز 15 تا 20 دقیقه با مردم وطنش در تماس باشد و حرف بزند. اما ریسک است و سخن از رادیوی بغداد و رژیم بعث عراق در میان است. ما باید با خود آقا مشورت کنیم و با اجازه ایشان کار کنیم. چون ممکن است تبعات کار متوجه ایشان هم بشود.‏

‏حاج آقا مصطفی گفت: استدلال خوبی است اما به هر حال این کار یک حرکت ریسک گونه است، یعنی نمی دانیم که سرانجامش چه خواهد شد، ممکن است تبعات منفی داشته باشد. اگر ما بخواهیم از امام بپرسیم، وقتی ایشان را در جریان گذاشته باشیم، در صورت موافقت امام آن چه که پیش بیاید دامن ایشان را خواهد گرفت. اما اگر ایشان در حقیقت هیچ اطلاعی نداشته باشند و ما از پیش خودمان این کار را کرده باشیم، چنانچه موفق بود ایشان در آینده آن را تایید خواهند کرد و در مسیر اهداف ایشان خواهد بود. اگر هم موفق نبود ایشان بینه و بین الله حجت دارند که اصلا روحشان خبر ندارد و از تبعات این جریان مصون می مانند.‏


کتابگوشه ای از خاطرات حجت الاسلام والمسلمین سید محمود دعاییصفحه 83

‏بنابراین ما کار راشروع می کنیم و ثمرات آن را یکی ـ دوماهه می سنجیم، اگر انتخاب پسندیده ای بود و استقبال شد امام تایید خواهد کرد، اگر نه متوقف می کنیم و تبعات آن دامن خود ماراخواهد گرفت.‏

‎‎‏ درباره محتوای برنامه هاو مسائل پیرامونی آن بیشتر توضیح دهید.‏

‎‎‏ من استدلال حاج آقامصطفی راپذیرفتم و به بغداد رفتم. در بخش رادیوی خارجی بغداد، هر روز به مدت 20 دقیقه و گاهی حتینیم ساعت برنامه اجرا می کردیم. از این برنامه فقط من و حاج آقامصطفی خبر داشتیم و هیچ کس دیگر خبر نداشت.‏

‏بالاخره برنامه ها را شروع کردیم. هر روز برنامه روز بعد را آماده می کردم و یکسری اخبار خوب و دست اول را در آن می گنجاندم. این برنامه تحت عنوان نهضت روحانیت در ایران پخش می شد و ظرف مدت کوتاهی از طرفداران بسیاری برخوردار شد. انعکاس آن در ایران هم بسیار خوب بود و موج وسیعی ایجاد کرد. به طوری که اکثریت آزادیخواهان خوشحال شدند و برنامه های آن را دنبال کردند. در برنامه های این رادیو بیانیه ها و اعلامیه های امام خوانده می شد. نوارهای سخنرانی امام پخش می شد. از مبارزین گمنام که در زندانها بودند و از شهدایاد می شد. به هر حال حرکتی علیه رژیم ایجاد می کرد و شور و شوق مبارزین را افزایش می داد.‏

‏مخالفین امام و نهضت روحانیت و ایادی رژیم شاه بعد از این جریان به دست و پا افتاده بودند و می خواستند به هر قیمتی که هست علیه این حرکت فعالیت کنند. بعضی ها خدمت امام می رسیدند و گله می کردند که دوستان شما می روند و از رادیوی بعثی ها حرف می زنند و این صحیح ‏


کتابگوشه ای از خاطرات حجت الاسلام والمسلمین سید محمود دعاییصفحه 84

‏نیست. امام کنجکاو شدند و از حاج آقا مصطفی جریان را پرسیدند. حاج آقا مصطفی گفت: بله یک پیشنهاد این چنین مطرح شد و فلان کس رامن فرستادم. امام برای من پیغام فرستادند که آیا برنامه هایی را که تا به حال اجرا کردی، نوشته ای. گفتم: بله. من 3 ماه اول برنامه را نوشته بودم. (بعد از آن دیگر مجالی نبود که برنامه را در دفتری بنویسم، یعنی پاکنویس کنم.)‏

کتابگوشه ای از خاطرات حجت الاسلام والمسلمین سید محمود دعاییصفحه 85