موج مستقل رادیویی

‏یک موج هم به عنوان رادیو سروش گرفته بودند که برنامه های تئوریک ‏‎ ‎‏را عرضه می کرد. ماهم پیشنهاد دادیم که برنامه صدای روحانیت مبارز ‏‎ ‎‏ایران را بگیریم که به ما دادند. مدت برنامه 40 دقیقه بود.‏

‏آیا از ایران از طرف روحانیت داخل با شما همکاری می شد، مثلا‏‎ ‎‏حاج احمد آقا خمینی؟‏

‏ مطالب زیادی به صورت خبر و احیانا گزارش و تحلیل در ایران ‏‎ ‎‏تهیه و برای ما ارسال می شد. طبیعتا بخش زیادی از آن را آقای سید ‏‎ ‎‏محمّد خاتمی تنظیم می کرد، البته با گمنامی و بزرگواری. حاج احمد آقا‏‎ ‎‏تیمی را در قم سامان داده بود و آن تیم خیلی فعال بود. آنها مطالب را یا‏‎ ‎‏از طریق مسافرینی که به کویت یا به کشورهای همجوار مثلا سوریه ‏‎ ‎‏می آمدند، به عراق می فرستادند. یا از طریق اروپا و دانشجویان و اتحادیه ‏‎ ‎‏انجمنهای اسلامی به دست ما می رساندند.‏


کتابگوشه ای از خاطرات حجت الاسلام والمسلمین سید محمود دعاییصفحه 90
‏بیشترین همکاری را با من، شهید محمد منتظری کرد. ایشان نامه های ‏‎ ‎‏خوبی برای ما می نوشت و نوارهای خوبی می فرستاد. به عنوان مثال نوار ‏‎ ‎‏سخنرانیهای قبل از تبعید امام را که در ایران بود، برای مان فرستاد. به ‏‎ ‎‏خاطر دارم که مجموعه این نوارها را ایشان در داخل محفظه پلاستیکی ‏‎ ‎‏خیلی محکمی پیچیده بود و در یک ظرف بزرگ عسلی قرار داده و ‏‎ ‎‏فرستاده بود. آقای مزاری که در قم طلبه بود چون افغانی بود راحت ‏‎ ‎‏می توانست به عراق رفت و آمد کند. ایشان رابط امینی بود که به کرات ‏‎ ‎‏از قم به عراق آمد و برای ما بسته های خیلی نفیسی آورد که حامل اخبار ‏‎ ‎‏و گزارشهای بسیار ارزشمند بود. خود ایشان هم البته علاقمند بود که ما‏‎ ‎‏جزوه ها و کتابها و مطالبی را که در خارج از کشور به وفور یافت می شد ‏‎ ‎‏و دوستان مبارز ترجمه کرده و آماده کرده بودند، در اختیارشان بگذاریم. ‏‎ ‎‏حتی به شوخی یک بار گفتم: اینجا کتاب سرخ مائو هم گیر می آید. آقای ‏‎ ‎‏مزاری به مطالعه و تحقیق بسیار علاقمند بود.‏

‏این وقایع مربوط به چه سالهایی بود؟ و از چه مطالبی در برنامه ‏‎ ‎‏بهره می گرفتید؟‏

‏الان درست یادم نیست. ما حدود دو تا سه سال موج مستقل ‏‎ ‎‏رادیویی داشتیم و از آن هم خیلی خوب بهره گرفتیم. سرودهای خیلی ‏‎ ‎‏خوب و موزیکهای حماسی تهیه کرده بودیم. بخصوص سرودهای ‏‎ ‎‏انقلابی را از مصری ها گرفته بودیم. از نوارهای دکتر شریعتی و آثار ‏‎ ‎‏ایشان خیلی در برنامه استفاده می کردیم. مثلا در موقع مناسک حج، من ‏‎ ‎‏از کتاب حج دکتر شریعتی استفاده می کردم. جالب این جاست که ‏‎ ‎‏عراقی ها هم به این برنامه اعتقاد بیشتری پیدا کرده بودند. دلیلش این بود ‏‎ ‎

کتابگوشه ای از خاطرات حجت الاسلام والمسلمین سید محمود دعاییصفحه 91
‏که ما صرفا آرمانی و واقعا به دنبال هدف فعالیت می کردیم. یعنی در کنار ‏‎ ‎‏بهره گیری از یک نوع موج رادیویی و فعالیتهای مبارزاتی از آنها چیزی ‏‎ ‎‏نمی خواستیم.‏

‏آیا گروههای دیگر علاوه بر موج رادیویی، تقاضاهای دیگری هم ‏‎ ‎‏از عراقی ها داشتند؟‏

‏ بله، آنها از خارج آمده بودند و توقعاتی داشتند. مثلا می گفتند ما‏‎ ‎‏این تعداد هستیم و این قدر خانه می خواهیم یا فلان وسیله نقلیه را‏‎ ‎‏می خواهیم یا ماهیانه این قدر حقوق و یا برای اجرای برنامه رادیویی ‏‎ ‎‏استودیوی مستقل در خانه می خواهیم. طبیعتا انجام این خواسته ها و ‏‎ ‎‏ایجاد استودیوی مستقل در خانه خیلی پر خرج و هزینه بود. ضبط ‏‎ ‎‏صوتهای خیلی گرانقیمت می خواستند. از طرف دیگر آنها نیروهای ‏‎ ‎‏زیادی را آورده بودند و برای یک برنامه 20 دقیقه ای بسیج کرده بودند. ‏‎ ‎‏مثلا‏‎ ‎‏50 نفری روی یک برنامه رادیویی کار می کردند و حقوق می گرفتند.‏

‏در مقابل وقتی می دیدند که برنامه های پر شنونده و پر نفوذ ما را فقط ‏‎ ‎‏یک نفر اجرا می کند بدون این که یک دینار پول از آنها کمک بگیرد، ‏‎ ‎‏تحت تاثیر قرار می گرفتند. مادر حوزه طلبگی و در مدرسه مرحوم سید، ‏‎ ‎‏پایگاه داشتیم.‏

‏من شبها وقتی مدرسه خلوت می شد بیدار می شدم و کارم را شروع ‏‎ ‎‏می کردم. خیلی آرام و صبورانه برنامه هایم را تنظیم می کردم. وقتی اذان ‏‎ ‎‏صبح می شد، نماز صبح را می خواندم و می رفتم حرم و از حرم مستقیم ‏‎ ‎‏به گاراژ می رفتم و با مینی بوس به بغداد می آمدم. وقتی می رسیدم به ‏‎ ‎‏بغداد، اول یک ظرف عدسی و نان می گرفتم و صبحانه می خوردم، که ‏‎ ‎

کتابگوشه ای از خاطرات حجت الاسلام والمسلمین سید محمود دعاییصفحه 92
‏قیمت آن 50 فلس می شد. سپس به استودیو می رفتم و برنامه را ضبط ‏‎ ‎‏می کردم و به همان گاراژ بازگشته و باهمان مینی بوسها به نجف ‏‎ ‎‏برمی گشتم. نزدیک ظهر به نجف می رسیدم. در نماز جماعت آقا شرکت ‏‎ ‎‏می کردم، بعدش هم می رفتم درس می خواندم. وقتی می دیدم که یک ‏‎ ‎‏برنامه مشابه برنامه من، تشکیلات عریض و طویل، هزینه هنگفت، ‏‎ ‎‏وسایل نقلیه، چند خط تلفن و وسایل ارتباطات گوناگون، اتاق، ماشین و ‏‎ ‎‏مستمری ماهانه و غیره دارد تعجب می کردم. عراقی ها هم به همین دلیل ‏‎ ‎‏به ما احترام می گذاشتند و برای ما واقعا از ته قلب ارزش قایل بودند. ‏‎ ‎‏بنابراین در سرویس دهی یک حالت سمپاتیک داشتند و می گفتند شما‏‎ ‎‏واقعا به هدف خود ایمان دارید.‏

‏آیا‏‎ ‎‏حضرت امام هم برنامه های شما را گوش می کردند؟‏

‏ به احتمال قوی گوش می کردند. منتهی من نمی رفتم بپرسم که این ‏‎ ‎‏برنامه را شخصا شنیدید یا نشنیدید. اگر گاهی انتقادی داشتند پیغام ‏‎ ‎‏می دادند. ولی در مجموع ما کمتر با انتقاد یا پیغامهای هشدار دهنده ‏‎ ‎‏ایشان مواجه بودیم و به نوعی از ما رضایت داشتند. البته علاقمندان امام ‏‎ ‎‏از ایران برایشان گزارشهای دقیقی می فرستادند و نوعا بر مفید بودن ‏‎ ‎‏برنامه و موثر بودن آن تاکید داشتند. امام همیشه ما را دعا می کردند. ما‏‎ ‎‏سعی می کردیم که از ایجاد اختلاف بین گروهها پرهیز کنیم و نوک حمله ‏‎ ‎‏را فقط متوجه رژیم شاه بکنیم.‏

‏ تحت تاثیر برنامه ها و کتب سازمان مجاهدین خلق هم بودید و در ‏‎ ‎‏برنامه ها از آنها استفاده می کردید؟‏

‏ من در حدود سال های 50 و 51 به دلیل ارتباط نزدیکی که با‏‎ ‎

کتابگوشه ای از خاطرات حجت الاسلام والمسلمین سید محمود دعاییصفحه 93
‏سازمان مجاهدین خلق داشتم خیلی از جزوه ها و برنامه های آنها را نقل ‏‎ ‎‏می کردم و اعلامیه هایشان را می خواندم. البته ما اخبار گروههای مبارزاتی ‏‎ ‎‏غیر اسلامی در ایران را هم نقل می کردیم، مثلا از درگیری های چریکهای ‏‎ ‎‏فدایی خلق یا گروههای مسلح دیگری که در ایران روی می داد و ‏‎ ‎‏خلاصه هر چیزی که در جریان مبارزه با رژیم اتفاق می افتاد، استفاده ‏‎ ‎‏می کردیم.‏

‏ در همان سالها با بیت امام رفت و آمد داشتید؟‏

‏ بله. من به عنوان طلبه ای که علاقمند به امام است و تازه به محیط ‏‎ ‎‏وارد شده است بابیت و بیرونی امام ارتباط داشتم و درسهایی را که در ‏‎ ‎‏قم خوانده بودم مرور می کردم. البته در درس خارج اصول آقای خویی و ‏‎ ‎‏برخی مراجع دیگر هم به جهت سرپوش گذاشتن بر روی فعالیتهای ‏‎ ‎‏خودم و این که مشخص نشود فرد تندی هستم، گاهی شرکت می کردم.‏

کتابگوشه ای از خاطرات حجت الاسلام والمسلمین سید محمود دعاییصفحه 94