بامشکلاتی هم در این زمینه روبه رو شدید؟
ایادی سفارت ایران تهدیدهایی می کردند. یک روز خاطرم هست که در مسیر رادیو بغداد تا گاراژ وقتی پیاده می رفتم یک نفر آمد جلوی من و با یک حرکت عصبی و خشونت آمیز گفت: سرت را می بریم. من متوجه شدم که از ایادی رژیم است. من سرم را انداختم پایین و اصلا به روی خودم نیاوردم مثل این که اصلا نشنیدم. یا مثلا در نجف گاهی مزاحمتهایی را ایجاد می کردند. یک دفعه به خاطر این که مرا اذیت کنند کسی را به خانه ما فرستادند، کیف مرا از جیبم بلند کرد. توی آن کیف
کتابگوشه ای از خاطرات حجت الاسلام والمسلمین سید محمود دعاییصفحه 94
کارت شناسایی و کارت تردد به ساختمان رادیو بود. این کارت را دزدیده بودند، بعد در منزل یکی از دوستان ما که به منزل سید عبدالهادی شیرازی (کانون تجمع علما و فضلای نجف) تردد داشت انداخته بودند تا مرا افشا کنند و بگویند فلانی کارت تردد دارد. تهدیدهایی از این قبیل. البته مابه روی خودمان نمی آوردیم و توکل به خدا می کردیم.
برنامه تا چه زمانی ادامه داشت؟
تا امضای قرارداد الجزایر بین صدام و شاه این برنامه ادامه داشت.
برنامه چه محورهایی داشت؟
برنامه ما چند محور داشت؛ یکی گزارشها و اخباری بود که از ایران می رسید. آنها را ما قویا منعکس می کردیم. گزارش فعالیتهای مبارزاتی خوبی بود که در خارج از کشور انجام می شد. علاوه بر آن، مسیر مبارزات در ایران و تاریخ مبارزه را نقل می کردیم. بخصوص از آغاز مبارزات 15 خرداد به این طرف هر چه اعلامیه و بیانیه و خطابه و سخنرانی بود نقل می شد گزارش اوج گیری حرکتهای اسلامی، درسهای حکومت اسلامی یا ولایت فقیه و سخنرانیهای امام علی الخصوص سخنرانیهای ایشان علیه تاجگذاری و جشنهای 2500 ساله را منعکس می کردیم. اخبار فعالیتهای مسلحانه ای را که در داخل صورت می گرفت، اعلامیه ها، بیانیه ها و زندگی نامه های کلیه کسانی را که به نوعی به مبارزه با رژیم شاه پرداخته و به شهادت رسیده بودند ذکر می کردیم. (مطالب را به روز با اخبار جدید پیش می بردیم.)
کتابگوشه ای از خاطرات حجت الاسلام والمسلمین سید محمود دعاییصفحه 95