از عادتهای رفتاری حضرت امام خاطره ای دارید؟
در نجف و حوزه علمیه به مساله پاکی و نجاست خیلی بها می دادند و وقتی از خیابانها عبور می کردند نسبت به تمیزی و پاکی ترشحاتی که در کوچه و خیابانهاست توجه و احتیاط می کردند. حتی عده ایآن قدر محتاط بودند که وقتی باران می بارید از خانه بیرون نمی آمدند. اما امام احتیاط های غیر لازم این طوری نداشت و از ترشحاتی که در کوچه و خیابانها بود تا وقتی که یقین نمی کردند نجس است پرهیز نمی کردند.
کتابگوشه ای از خاطرات حجت الاسلام والمسلمین سید محمود دعاییصفحه 167
در مسیر منزل و مدرسه مرحوم بروجردی که امام برای نماز می رفت قهوه خانه ای بود که عده زیادی افراد در آن جا جمع می شدند و قهوه چی در یک لگن بزرگ آب جوش استکانها را می شست. آب این لگن به تدریج کدر می شد. معمولا صاحب قهوه خانه وقتی لگن آبش تیره می شد آن را خالی می کرد. یک روز که امام برای نماز می رفت این بنده خدا توجهی نداشت و نگاهی هم نمی کرد چه کسی دارد می آید. همین طور آب لگن را وسط خیابان ریخت. قسمتی از ترشحات این آبها به عبا و لباس امام گرفت و آن را خیس کرد.
همه در این چیزها احتیاط می کنند اما امام نگاهی با لطف به صاحب قهوه خانه کردند و به راهشان ادامه دادند و به مدرسه رفتند و با همان وضع نماز خواندند و برگشتند. امام با این عمل به همه آموخت که تا وقتی یقین ندارید چیزی نجس است نباید بی جا احتیاط کنید و خود را به زحمت اندازید.
حاج احمد آقا هم از دوران کودکی خود نقل می کرد که همشیره ایشان یعنی همسر مرحوم آقای اشراقی تحت تاثیر خانواده آقای اشراقی (خانواده همسرشان) وسواسی شده بود و وقتی داخل خانه می آمد چادرش را آب می کشید و روی بند می انداخت. البته روی بند خاصی که از قبل آب کشیده بود. بعد هم مراقب می شد که کسی نزدیک این چادر نرود تا خشک شود. امام به حاج احمد آقا می گفت: برو دست بزن به چادر. احمد آقا هم کنار چادر می رفت و دست می زد. ایشان هم ناراحت می شد که ای وای چادرم دو مرتبه احتیاط پیداکرد و دوباره آب می کشید و آویزان می کرد. امام باز به حاج احمد آقا می گفت: احمد برو
کتابگوشه ای از خاطرات حجت الاسلام والمسلمین سید محمود دعاییصفحه 168
دست بزن. خلاصه این قدر این کار را تکرار می کرد که خانم ناتوان شود و بپذیرد که دیگر نباید این کار رابکند.
به طور کلّی امام خمینی رحمة الله علیه به همان اندازه که نظم و نظافت و بهداشت فردی و محیطی را واقعا در حدّ اعلا رعایت می کردند، از افراط در این امور به صورتی که تبدیل به بیماری وسواس شود یازندگی روزمرّه رابه کام انسان تلخ کند و در کوچه و خیابان برای او عسر و حرج و مشقّت به وجود آورد، شدیدا پرهیز و پروا داشتند و جدّا نهی می کردند. سیره ایشان، هم در رعایت قواعد بهداشت و حفظ الصحّه و مراعاتِ کامل این قواعد در زندگی و لباس پوشیدن و آراستگی از یک طرف، و هم در نفی و نهی وسواس و زیاده روی و پایبندی به تسامح معقول و مجاز در این موارد از طرف دیگر، برای همه متدیّنین و علما واقعا الگو و سرمشق است.
کتابگوشه ای از خاطرات حجت الاسلام والمسلمین سید محمود دعاییصفحه 169