زمینه‌ های شروع جنگ عراق با ایران

‏ شمامقارن جنگ تحمیلی سفیر ایران در عراق بودید؟‏

‏ نه، من مقارن جنگ در عراق نبودم. قبل از سال 59 برگشتم. اگر ‏‎ ‎‏دقت کرده باشید من به دلیل موضعی که وزارت امور خارجه ایران ‏‎ ‎‏گرفت قبل از عید نوروز سال 1359 به ایران فراخوانده شدم. سفیر ‏‎ ‎‏عراق هم از ایران اخراج شد. جنگ در شهریور سال 1359 آغاز شد. ‏‎ ‎‏یعنی من 6 ماه قبل از جنگ به ایران برگشته بودم و قبل از جنگ هم از ‏‎ ‎‏طرف حضرت امام مسئول روزنامه اطلاعات شدم. من از اردیبهشت سال ‏‎ ‎‏59 مسئول اطلاعات شدم.‏

‏آیا‏‎ ‎‏شما‏‎ ‎‏در زمینه اختلاف ما‏‎ ‎‏با‏‎ ‎‏عراقی‏‏ ‏‏ها‏‎ ‎‏اطلاعاتی داشتید و آن را‏‎ ‎‏در اختیار امام گذاشتید؟‏

‏ در رابطه با‏‎ ‎‏پیش‏‏ بینی ‏‏جنگ و کلا‏‎ ‎‏در رابطه با‏‎ ‎‏عراق من چند ‏‎ ‎‏ملاقات با‏‎ ‎‏حضرت امام داشتم و به ایشان عرض کردم که عراقی‏‏ ‏‏ها‏‎ ‎‏اهداف و برنامه‏‏ هایی دارند و در شرایط کنونی‏‏، تاکتیکِ اصرار بر مذاکره ‏‎ ‎‏و نشست را‏‎ ‎‏تعقیب می کنند. من در یک ملاقات دو ساعته در قم به ‏‎ ‎‏ایشان وضعیت مبارزین عراقی راگفتم و از اهمیت مبارزاتشان صحبت ‏‎ ‎‏کردم. همچنین درباره شیوه‏‏ ‏‏هایی که می‏‏ ‏‏تواند کاربرد بهتری داشته باشد ‏‎ ‎‏سخن گفتم و بیان کردم که عراقی‏‏ ‏‏ها‏‎ ‎‏اصرار دارند یک شخصیت رسمی‏‎ ‎‏خارج از دولت موقت و مرتبط با‏‎ ‎‏شخص حضرت عالی با‏‎ ‎‏آنها‏‎ ‎‏مذاکره ‏‎ ‎‏کند. شخصی که قرار بود با‏‎ ‎‏ما‏‎ ‎‏مستقیما‏‎ ‎‏مذاکره کند خود صدام بود.‏

‏امام فرمودند: من باید فکر کنم و بعد بگویم. روز بعد که به خدمت ‏‎ ‎‏ایشان رسیدم امام فرمودند: من تصور می‏‏ ‏‏کنم که عراقی‏‏ ‏‏ها‏‎ ‎‏حُسن نیت ‏‎ ‎

کتابگوشه ای از خاطرات حجت الاسلام والمسلمین سید محمود دعاییصفحه 174
‏ندارند و قصد فریب ما‏‎ ‎‏را‏‎ ‎‏دارند و من مصلحت نمی‏‏ ‏‏دانم در این شرایط ‏‎ ‎‏شخصی را‏‎ ‎‏از طرف خودم بفرستم. این مساله باشد تا‏‎ ‎‏انتخابات انجام ‏‎ ‎‏شود و کشور نظم خود را‏‎ ‎‏بیابد. یعنی رئیس جمهور، مجلس و دولت ‏‎ ‎‏منتخب مجلس داشته باشیم.‏

‏در مناسبتی که در یکی از جلسات شورای انقلاب شرکت کردم تاکید ‏‎ ‎‏کردم که اگر بنابر حفظ روابط در سطح عالی است در برخوردها‏‎ ‎‏و ‏‎ ‎‏شیوه‏‏ ‏‏های ارتباطی تجدید نظر کنید.‏

‏در آن روزگار هر یک از روزنامه‏‏ ‏‏ها، رسانه‏‏ ‏‏ها‏‎ ‎‏و بخش‏‏های مختلف‏‎ ‎‏رادیو و تلویزیون، سازی جداگانه می‏‏ ‏‏زدند. مثلا‏‎ ‎‏رادیو اهواز که برنامه ‏‎ ‎‏عربی داشت توسط مخالفین رژیم عراق اداره می‏‏ شد و آنچه که احزاب و ‏‎ ‎‏سازمانهای مبارز عراقی می خواستند، پخش می شد‏‏. بدیهی است که این ‏‎ ‎‏سخنان در ارتباط ماو عراق و تلقی‏‎ ‎‏آنها‏‎ ‎‏از انقلاب اسلامی تاثیر ‏‎ ‎‏می‏‏ ‏‏گذاشت. شورای انقلاب نسبت به فرستادن فردی که به طور رسمی با‏‎ ‎‏عراق مذاکره کند تردید داشت.‏

‏امام معتقد بودند مذاکره فایده‏‏ ‏‏ای ندارد. زیرا‏‎ ‎‏عراق قصد فریب ما‏‎ ‎‏را‏‎ ‎‏دارد و نمی‏‏ ‏‏خواهد با‏‎ ‎‏ما‏‎ ‎‏و انقلاب اسلامی ما‏‎ ‎‏کنار بیاید. عراق از بهترین ‏‎ ‎‏فرصت ممکن یعنی از زمانی که ما‏‎ ‎‏درگیر مسایل داخلی و بحرانهای بعد ‏‎ ‎‏از انقلاب بودیم استفاده کرد و سعی نمود تا‏‎ ‎‏در درون کشور اختلاف و ‏‎ ‎‏دو دستگی ایجاد کند. بنابراین با‏‎ ‎‏استفاده از گروهکهای سیاسی تحت ‏‎ ‎‏نفوذ خود بعضی از استانهای مرزی ما‏‎ ‎‏را‏‎ ‎‏به جدایی طلبی و استقلال ‏‎ ‎‏تحریک کرد تا‏‎ ‎‏از طریق ایجاد درگیریهای داخلی و قومی‏‎ ‎‏یعنی داشتن ‏‎ ‎‏داعیه استقلال در استانهای مرزی، ما‏‎ ‎‏را‏‎ ‎‏وادار به سازش و تسلیم نماید و ‏‎ ‎

کتابگوشه ای از خاطرات حجت الاسلام والمسلمین سید محمود دعاییصفحه 175
‏به نوعی به خواسته‏‏ ‏‏های خود برسد.‏

‏یکی از این استانها‏‎ ‎‏استان خوزستان بود که در آن زمان تیمسار مدنی‏‎ ‎‏استاندار آن جا‏‎ ‎‏بود. او می‏‏ ‏‏توانست به عنوان یک استاندار قدرتمند نظامی‏‎ ‎‏با قاطعیت شورشهایی را‏‎ ‎‏که به تحریک عراق پدید آمده بود سرکوب کند ‏‎ ‎‏و در عین حال با‏‎ ‎‏درایت و مردمداری توده مردم را‏‎ ‎‏به نظام و انقلاب ‏‎ ‎‏جذب نماید، اما‏‎ ‎‏متاسفانه تنها‏‎ ‎‏با‏‎ ‎‏قلدری و سرکوب عمل کرد و بسیاری ‏‎ ‎‏از شخصیت‏‏ های متنفذ در میان مردم را‏‎ ‎‏طرد کرد.‏‏ بعد از او مهندس ‏‎ ‎‏غرضی استاندار آن جا‏‎ ‎‏شد که تنها‏‎ ‎‏به اتّخاذ تدابیری که می‏‏ ‏‏توانست تا‏‎ ‎‏حدودی ضربه‏‏ ‏‏پذیری ما‏‎ ‎‏را‏‎ ‎‏در مقابل عراق و هوادارانش کم کند ‏‎ ‎‏می‏‏ ‏‏اندیشید.‏

‏البته عراقی‏‏ ‏‏ها‏‎ ‎‏برنامه‏‏ ‏‏های مدون از پیش تعیین شده داشتند. آنها‏‎ ‎‏حتی‏‎ ‎‏قبل از پیروزی انقلاب درصدد بهره‏‏ ‏‏گیری از اوضاع داخلی ایران و حل ‏‎ ‎‏مسائل و مشکلات خود بودند و اصولا‏‎ ‎‏بعد از تسلیم شدن به ‏‎ ‎‏خواسته‏‏ های رژیم شاه و بالاخره توافق ‏‏الجزایر، همیشه درصدد انتقام و ‏‎ ‎‏جبران شکست بودند و نسبت به استان زرخیز خوزستان طمع داشتند.‏

‏آنها‏‎ ‎‏با‏‎ ‎‏سقوط شاه داعیه قدرت برتر منطقه و ژاندارمی خاورمیانه را‏‎ ‎‏پیدا‏‎ ‎‏کردند و بدیهی است که از بروز یک قدرت مستقل در مقابل شرق و ‏‎ ‎‏غرب در منطقه هراس داشتند و طبیعتا‏‎ ‎‏برای ضربه زدن به این دولت ‏‎ ‎‏مستقل از هیچ تلاش و کوششی فروگذار نمی‏‏ ‏‏کردند و از هر توانی برای‏‎ ‎‏ضربه زدن استفاده می‏‏ ‏‏نمودند.‏

‏به عبارت دیگر باید به این نکته توجه داشت که صدام در حقیقت ‏‎ ‎‏مقدمات جنگ علیه ایران را‏‎ ‎‏از آبان 57 (سه ماه قبل از پیروزی انقلاب) ‏‎ ‎

کتابگوشه ای از خاطرات حجت الاسلام والمسلمین سید محمود دعاییصفحه 176
‏آغاز کرد و اولین قرارگاه اطلاعاتی و عملیاتی جنگ را از همان موقع در ‏‎ ‎‏بصره تاسیس کرد و برادرش برزان تکریتی رامسئول قرارگاه کرد. یعنی ‏‎ ‎‏با اعلام انحلال ساواک و مراکز قدرت امنیتی و سیاسی رژیم شاه و با‏‎ ‎‏فروپاشی نظم سابق و از هم گسستنِ بدنه ارتش که در واقع پس از فرار ‏‎ ‎‏سربازان از پادگانهای ایران آغاز شده بود، صدام به فکر انتقام از ایرانیها‏‎ ‎‏افتاد و درصدد برآمد تا حقارتی راکه در درون از زمان امضای قرارداد ‏‎ ‎‏الجزایر به دست خودش به دلیل تسلیم در برابر شاه احساس می کرد، ‏‎ ‎‏جبران کند. علاوه بر این انگیزه موثر، او به درستی درک کرده بود که با‏‎ ‎‏فروپاشی نظام دیکتاتوری شاه و تشکیل حکومتی مردمی و اسلامی در ‏‎ ‎‏کنار مرزهایش پایه های دیکتاتوری حزب بعث عراق هم متزلزل می شود. ‏‎ ‎‏پس باید در جهت تضعیف و صدمه زدن به این نظام نوپا از هیچ ‏‎ ‎‏کوششی دریغ نکند. به اضافه، ماهیت و طبیعتِ وابستگی صدام به ‏‎ ‎‏بیگانگان، زمینه تحریک پذیری و تشویق وی رابه جنایت فراهم می کرد. ‏‎ ‎‏او برای اینهمه، نیاز به زمینه چینی داخلی و منطقه ای و برداشتن موانع از ‏‎ ‎‏سر راه داشت. البته «حسن البکر» رئیس جمهور عراق به دلیل پختگی و ‏‎ ‎‏درک روشن از تجارب جهانی، مانع جدی به حساب می آمد. لذا با‏‎ ‎‏کودتای درون حزبی، وی را وادار به استعفا کرد و بعد هم از میان ‏‎ ‎‏برداشت و با به دست گرفتن قدرت تام، اهداف خود را دنبال کرد. ابتدا‏‎ ‎‏برخی از حکام دیکتاتور منطقه را از حضور حکومتی مردمی و انقلابی ‏‎ ‎‏در ایران به هراس انداخت و خود راحامی آنان در قبال موج مردمی ‏‎ ‎‏آزادیخواهی منطقه ای معرفی کرد و سپس به ضد انقلاب فراری و ‏‎ ‎‏موجود در میهن ماهم امید و امکان ضربه زدن داد.‏

کتابگوشه ای از خاطرات حجت الاسلام والمسلمین سید محمود دعاییصفحه 177