از سجایای اخلاقی حاج احمد آقا چه به یاد دارید؟
حاج احمد آقا خیلی اهل گذشت بود. خیلی راحت از خطای اطرافیان می گذشت. البته در تذکر دادن اشتباهات خیلی صریح بود و اگر اشتباهی را در کسی می دید خیلی راحت و بدون رودرواسی حرفش را می زد. با دوستان و هم سنهایش راحت تر بود و پیرمردها و کسانی را که بزرگتر از ایشان بودند بسیار مراعات می کرد.
ایشان خیلی ساده می زیست و ساده زیستی و سادگی را دوست داشت. مثلا وقتی (بعد از کسالت امام) به تهران آمد یعنی همان زمانی که امام در دربند ساکن شده بودند، ماشین قراضه ای زیر پایش بود و چون هنگام رانندگی عبا و عمامه را بر می داشت کسی او را نمی شناخت. یک روز که من با ایشان همراه بودم پیرمردی را سوار کرد و در خیابان ولی عصر به راه افتاد. پیرمرد هم که او را نمی شناخت شروع به نق و نوق کرد. حاج احمد آقا هم دو سه تاشوخی با او کرد. آخر سر راهنمائیش کرد که اگر حاجتی دارد به کجا مراجعه کند. تا آخر هم آن پیرمرد ایشان
کتابگوشه ای از خاطرات حجت الاسلام والمسلمین سید محمود دعاییصفحه 195
را نشناخت.
لطفا در این مورد بیشتر توضیح دهید؟
البته من توفیق همسفری با ایشان را کم داشتم ولی در همان برخوردها وفا و پاکی صداقت و صفای ایشان جلب نظر می کرد. همان طور که گفتم حاج احمد آقا نقش خیلی حساسی در مبارزات و انقلاب اسلامی داشت. در یک کلام باید گفت که مرحوم حاج احمد آقا آن قدر شایستگی و بایستگی از خود نشان داد تا لیاقت محرم الاسرار بودن امام را کسب کند. این گنجینه اسرار بودن و هیچ گاه فاش نکردن، کرامت و بزرگی خاصی می خواهد. انسان سرّی را ببیند اما آشکار نکند.
حاج احمد آقا همان طور که قبلا گفتم واسطه امام و شخصیتها بود. هنگامی که امام می خواست باشخصیتی برخورد کند و عمل او را مورد انتقاد قرار دهد پیامی برای او می فرستاد. این پیام ممکن بود انتقاد باشد. بدیهی است که نقل این پیام هر چند با ظرافت و درایت حاج احمد آقا عنوان می شد واکنشهایی داشت که یا منفی بود یا مثبت. حاج احمد آقا این واکنشها را می دید و برای امام نقل می کرد. طبیعتا امام هم واکنشهایی داشت اما حاج احمد آقا هرگز به خود اجازه نمی داد واکنشها را برای دیگران بیان کند. همه اینها رازهایی بود که در سینه حاج احمد آقا باقی می ماند و هیچ کس از آن مطلع نمی شد. گاه در موارد خاص امام متوجه می شد و ابراز می کرد اما تا آن زمان هرگز از سوی حاج احمد آقا فاش نمی شد.
البته حاج احمد آقا به دلیل کتمان آن رازها همیشه مورد حسادت و رشک سایر شخصیتهای سیاسی وقت قرار می گرفت. مثلا درباره مرحوم
کتابگوشه ای از خاطرات حجت الاسلام والمسلمین سید محمود دعاییصفحه 196
شهید دکتر بهشتی یا رجایی، حاج احمد آقا تا زمانی که آنها حیات داشتند مطالبی را ابراز نمی کرد و وقتی که به شهادت رسیدند و امام مصلحت دیدند، خود مطالبی را ابراز کرد. تعبیری که امام از دکتر بهشتی بعد از شهادت کردند این بود که بهشتی مظلوم زیست و مظلوم مرد.
خوب این مظلومیت را بیشتر از همه خود امام درک کرده بود. چون در آن زمان حسادت هایی نسبت به شهید بهشتی می شد و عداوتها و کینه توزیهایی علیه ایشان صورت می گرفت. اما این اطلاعات رازهایی بود که بین امام و حاج احمد آقا و افرادی که مطالب را با ایشان مبادله می کردند نهفته می شد.
آیا شما در وقایعی که بعد از انقلاب پیش آمد خاطره ای از حاج احمد آقا دارید؟
حاج احمد آقا به دلیل رازداری که آن ایام داشت هیچ چیز را بروز نمی داد و فقط مسائل را تا حدی که امام مصلحت می دانست یا به مصلحت امام و طبیعتا انقلاب بود بیان می کرد. البته آن هم با اجازه امام بود. بنابراین نمی شد در عرصه ها و جریانات مختلف سیاسی نظر حاج احمد آقا را فهمید و یا پیش بینی او را در وقایع حدس زد. ایشان هرگز به تعریف کردن وقایع گذشته نمی پرداخت و عملکرد خود را در مبارزات بیان نمی کرد. من به یاد ندارم که ایشان حتی یک بار گفته باشد من آن کار را کردم... من این کار را کردم. این حالت حاج احمد آقا بعد از رحلت امام بیشتر بروز کرد و اجازه نداد تا از شخصیتش سوء استفاده شود. البته در تلاطمها، آرمان امام را به شایستگی درک کرد و می دانست هدف امام چیست.
کتابگوشه ای از خاطرات حجت الاسلام والمسلمین سید محمود دعاییصفحه 197